جستجو در سایت

1397/11/09 08:44

درحسرت پرواز / رویکرد صدا و سیما در مواجهه با مخاطب

درحسرت پرواز / رویکرد صدا و سیما در مواجهه با مخاطب
اساسا اجرای استارهایی مانند گلزار در قاب صدا و سیما علاوه بر تضعیف نفسانیت جاذبه سینمایی منجر به تجزیه بافت فکری مخاطب نسبت به شخصیت می‌شود

 

شناخت چهره از سوی مخاطب در برقراری ارتباط با اثر هنری ابژه ای موثر و کاربردی است. این شناخت منوط به شرایطی است که چهره در قالب های مختلف از خود نمایش می دهد . در برخورد با رویکرد ستاره سازی و استفاده از چهره‌های جذاب در صدا و سیما و شايد سینمای ایران ، به این نکته می رسیم که ستاره مقدم بر اثر حرکت می کند . ستاره محوریت برنامه می‌شود، فارغ از توانایی و استعداد برای ایفای نقش در آن . این مساله موجب شده صدا و سیما برای بازستاندن مخاطبان جامعه خود دست به دامان چهره های شاخص و تضمین کننده آینده پروژه شود . به عنوان مثال،شبکه های ماهواره ای با ارائه شکل نوینی از برنامه سازی (استفاده از المان های سرگرمی و تابو شکن در جامعه) چهره هایی را به محبوبیت می رسانند که تا قبل از آن برای مخاطب نا آشنا بوده اند اما در حرفه خود تسلط کامل دارند.

جدی نگیر

برنامه «برنده باش» با اجرای محمدرضاگلزار، «خندوانه» رامبدجوان، «دورهمی» مهران مدیری و ... نه تنها ماهیت برنامه سرگرمی‌محور، مسابقه‌ای و یا چالشی را ندارند بلکه اندک شخصیت برنامه ای خود را از نمونه های غربی وام گرفته اند . به این ترتیب اگر مخاطب عام جامعه به گفت و گو های مدیری و مهمانش لبخند می‌زند، این لبخند متاثر از متن برنامه نیست ، بلکه به پشتوانه ماهیت خنداننده ای است که مدیری و یا جوان در ذهن مخاطب به وجود آورده‌اند. اساسا اجرای استارهایی مانند گلزار در قاب صدا و سیما علاوه بر تضعیف نفسانیت جاذبه سینمایی منجر به تجزیه بافت فکری مخاطب نسبت به شخصیت می‌شود. از سوی دیگر کادری که صدا و سیما برای برداشت از مجریان سینمایی خود انتخاب می کند شات های بسته و سوژه محوری هستند که مهمان یا شرکت کننده در مسابقه در اولویت دوم قرار می‌گیرد، گویی تلويزیون قاب خود را دو دستی تقدیم چهره کرده است . جدای از بحث واکاوی توانایی این اشخاص برای اجرای یک برنامه در مقیاس صدا و سیما، این نکته حائز اهمیت است که جاذبه شخصیت نسبت به جاذبه ماهیت برنامه ارجحیت دارد . به همین مناسب برنامه هایی را می بینیم که ممکن است متلک هایی به وضع فرهنگی – سیاسی – اقتصادی و ... در جامعه وارد کنند اما کاربرد مثبتی در هیچ کدام این زمینه‌ها از خود بروز نمی دهند چرا که از زبان شخصی گفته می شود که مخاطب گفته اش را جدی نمی‌گیرد.

برگ‌ریزان گلزار

قوانین نا نوشته طبیعت شهرت ، انگیزش اجتماعی نسبت به شخص مذکور را جهت‌مند می‌کند . به عنوان مثال، گلزار در سینما یک چهره پولساز و تضمین کننده جاذبه نسبت به قشر جوان جامعه محسوب می شود. فارق از کیفیت عملکردش ، عامه جامعه نسبت به آثاری که گلزار در آن ایفای نقش می کند واکنش نشان می‌دهند . حال می بینیم که این چهره ، تلويزیون را میعادگاهی شعاری برای ترویج فرهنگ کتابخوانی یا هر منظور دیگری برگزیده . شخصیت پس از عبور از مراحل محبوبیت در جامعه به واسطه کار هنری یا .... نسبت به کنشی که از خود نشان می‌دهد، مسئول است. مدیری، جوان ، بازغی و تفتی مسئول شخصیتی هستند که از خود به مخاطب عام تلويزیون نشان می دهند و مطمئنا چهره شناخته شده‌تری مانند گلزار هنگامی که سینمای متوسط روبه پایین خود را به تلويزیون می فروشد، در دایره این قوانین نانوشته ناک اوت خواهد شد. در واقع برنامه هایی که مجریان غیر‌حرفه ای (از نظر حیطه شغلی) آنان را اداره می‌کنند اندک تاثیر مثبت‌شان در مواجهه با چهره‌ای شناخته شده از بین می رود و نمی تواند کارکرد رسانه ای خود را در قامت صدا و سیما نمایان کند . باید اعتراف کنم که شبکه های ماهواره ای دست و دل‌شان برای برقراری با مخاطب بازتر است و اهداف خود را با جهات مثبت و منفی به جذاب‌ترین شکل ارائه می‌دهند . متاسفانه به نظر می رسد در استفاده از تجربه دیگر کشورها برای برقراری ارتباط با مخاطب ابتر مانده ایم و خود را به نوعی تحریم شده می بینیم چرا که کپی‌های‌مان نیز کپی های سطحی و بر اساس تماشاست و هیچ گونه رایزنی برای به کارگیری الگوهایی همسان در ساخت برنامه‌ای برای قاب صدا و سیمای خود نداریم. چهره معنا تولید نمی کند و تا مادامی که معنا در سطح و عمق تولید نشود مخاطب و مولف به فکر گذران زمانی هستند که آینده شان به آن گره خورده است و پرواز را حسرتی خیالبافانه تعریف می‌کنند .