مستندی قصه گو

همین ابتدا بگویم که اکران فیلم «صفر تا سکو» اتفاق مبارکی در سینمای ایران است زیرا اکران فیلم های مستند آن هم در گروه های اصلی و در سطح وسیع رخداد نادری در ایران است و اکران این فیلم ارزنده به عنوان سرآغازی برای نمایش این دسته از فیلمها را باید به فال نیک گرفت.
ابتدا باید به این نکته اعتراف کنم که من جزو مخاطبان پر و پا قرص سینمای مستند نیستم. شاید این مسئله به همین عدم رواج اکران عمومی این دسته از فیلم ها بازگردد و شاید دلیلش عدم آشناسازی مخاطبان سینمای ایران با این دسته از فیلم ها باشد. حتا در جشنواره ی فیلم فجر، مستندها در خلوت ترین و کم مخاطب ترین سانس ها به اکران درمی آیند و بسیار کمتر از دیگر فیلمها حتا آثار انیمیشن دیده می شوند. «صفر تا سکو» فیلمی ست که می تواند بسیاری از سینمادوستانِ نه چندان پیگیر ژانر مستند را به شدت مشتاق دنبال کردن این نوع از فیلم ها بکند. «صفر تا سکو» یک مستند داستانی از زندگی افرادیست که آنها را می شناسیم و در عین حال قرار نیست "نقش" بازی کنند بلکه فصل هایی از زندگی روزمره و حرفه ای خود را جلو دوربین یک مستندساز ثبت می کنند. این شاخه از فیلم های مستند عموماً طرفداران بیشتری در میان مخاطبان عام سینما دارند؛ فیلم هایی که به دلیل دارا بودن رگه هایی از جذابیت های نمایشی و روایی، مخاطبانِ عادت یافته به تماشای آثار "قصه گو" را نیز به سمت خود می کشانند.
از ویژگی های مثبتی که «صفر تا سکو» را به فیلمی جذاب بدل ساخته، چینش درست و تقسیم هوشمندانه رویدادها در طول مدت فیلم است. مستندساز کوشیده است تا وجوه مختلف زندگی قهرمانان فیلمش را طی تقسیماتی عادلانه در سراسر آن جای دهد. همچنین به رغم بسیاری از آثار مستند، مصیبی می کوشد که تا جای ممکن از قهرمان پروری در فیلم خود پرهیز کند. این کار قطعاً دشوار است زیرا شخصیت های اصلی فیلم (خواهران منصوریان) اساساً ورزشکار و قهرمان اند و بنابراین بخشی از مقوله برجسته سازی قهرمان به خودی خود در مستند اتفاق می افتد اما مستندساز تلاش می کند تا علاوه بر جنبه های مثبت و به تصویر کشیدن موفقیت های این قهرمانان لحظات سخت، تلخ و بعضاً نافرجامی های آن ها را نیز در مستند خود جای دهد. مثلاً طی تمرینات فشرده آماده سازی وشووکاران برای اعزام به اندونزی، هر سه خواهر تلاش بسیاری می کنند و سختی می کشند، سهیلا منصوریان برای کم کردن وزن خود طی تنها 15 دقیقه سخت ترین تمرینات را انجام می دهد تا جایی که پس از آن زیر سرم می رود اما در نهایت فقط شهربانو برای اعزام انتخاب می شود. احساس شکست و تلخی حذف شدن به زیبایی در فیلم به تصویر درمی آید. فیلمساز برای طرح قهرمان سالاری در فیلم خود این بخش های تلخ شکست را از آن حذف نمی کند بلکه خود ِ "شکست"، قبل و بعدِ آن را کاملاً در فیلم جای می دهد. الهه و سهیلا پس از این شکست به رغم تلخی زیادش تلاش مضاعفی می کنند و سال بعد هر سه خواهر اعزام می شوند.
پرداختن به زندگی خصوصی- خانوادگی خواهران منصوریان نیز از بخش های جالب توجه این فیلم است. شاید بسیاری از مخاطبان ندانند که «صفر تا سکو» پیش از حضور این خواهران در برنامه جنجالی «ماه عسل» ساخته شده است اما در همین فیلم هم خواهران به کمبودهای زندگی خود، فقر و سختی های دوران کودکی و نوجوانی شان اشاره می کنند و از دلخوری که نسبت به پدرشان دارند صحبت می کنند. همین صداقت و عدم خودسانسوری از سوی شخصیت های اصلی فیلم، منجر به آن می شود که مستند حالت نمایشی و سانسورشده به خود نگیرد و ابعاد مختلف زندگی خواهران را همان گونه که هست به نمایش بگذارد.
از عناصر مهم و کلیدی فیلم های مستند، تدوین آنهاست. تدوین در ایجاد کشش و ریتم مناسب این ژانر از آثار نقش به سزایی دارد. همیلا موید در تدوین «صفر تا سکو» کاملاً چشمگیر عمل کرده است. این را می توان در انتخاب صحنه های مسابقات خواهران به بارزترین شکل مشاهده نمود.
برخلاف تصور، مستندسازی یکی از دشوارترین شاخه های فیلم سازی است. مستندساز باید بتواند در عین تزریق نکردن خواسته ها، دیالوگ ها و کنش های مد نظر خود به شخصیت های فیلم، به شکل کاملاً غیرمستقیم آن ها را هدایت کرده و ایده هایش را در فیلم به اجرا درآورد. پیداست مصیبی در فهماندن آن چه در سر داشته به شخصیت های فیلمش که هیچ کدام نه بازیگرند، نه تجربه بازیگری دارند و نه در زمینه های مرتبط با سینما فعالیت دارند موفق عمل کرده است. هیچ یک از سه خواهر و حتا دیگر شخصیت های فیلم از جمله مادر، خواهر و برادر، مربی ها و ... نقش بازی نمی کنند، هیچ کدام اضطراب دوربین ندارند، هیچ کدام خنده، گریه یا واکنش های اغراق شده و نمایشی از خود به جا نمی گذارند و واضح است مصیبی در کمال آگاهی به سراغ آنها رفته و توانسته است آنچه می خواهد را به درستی از آن ها دریافت نماید.
اکران موفقیت آمیز این فیلم مستند میتواند نویدبخش ساخت و اکران مستندهای مشابه دیگری باشد تا شاید به مرور سینمای مستند پس از سال ها بتواند از پیله ای که به دورش پیچیده شده بیرون بیاید و مخاطبان را به سمت خود بکشاند. به عنوان مثال مستند معروف «رویای دم صبح» به کارگردانی مهرداد اسکویی که در جشنواره های مختلف جهانی جوایز متعددی را کسب کرده و در عین حال موضوعی همه گیر و جالب برای عامه ی مخاطبان دارد قطعاً می تواند گزینه مناسبی برای اکران در سطح وسیع باشد. بعضاً در گروه «هنرو تجربه» فیلمهای مستندی به نمایش در می آیند که اکران مهجور آنها کمک چندانی به دیده شدن و همه گیر شدن این سینما نمی کند؛ مثل مجموعه مستندهای «کارستان» (به همت رخشان بنی اعتماد) که در سانس های ناعادلانه و در سالن های خالی به نمایش درآمد و نتوانست آن قدر که باید دیده شود.