جستجو در سایت

1396/11/29 00:00

در جست‌وجوی نیمه‌ی گمشده‌‌‌

در جست‌وجوی نیمه‌ی گمشده‌‌‌

 

بیژن شیر مرز، از معدود کارگردان‌هایی است که علی‌رغم فعالیت‌های متعدد  خود و با بیش از بیست سال سابقه‌ی کاری، در درجه‌ی اول یک نویسنده‌ی خوب  است تا یک کارگردان و خالق یک اثر. به همین خاطر در این وا نفسای سینمای  ایران که در تمام ژانرها می‌لنگد، امیدوار بودیم که شیر مرز در تولید «من و  شارمین» بتواند سبک کمدی را از فیلم‌های زرد و تا حدود زیادی جلف نجات  دهد؛ ولی آیا شیر مرز و عوامل دست‌اند کار «من و شارمین» توانسته‌اند این  اثر را متفاوت خلق کنند یا «من و شارمین» هم محصولی مشابه با دیگر آثار  کمدی است که صرفا می‌خواهد با دیالوگ‌ و جوک‌های ممیزی و خارج از عرف، برای  لحظاتی مخاطب را بخنداند و پس از تیتراژ پایانی، یک بار برای همیشه به  زباله‌دان تاریخ سینما پرتاب شود.


«من و شارمین» قصه‌‌ای است از دختری به نام تینا (ویشکا آسایش) که سن و  سالی از وی گذشته و در جست‌وجوی نیمه‌ی گمشده‌اش می‌گردد و در همان ابتدای  ماجرا متوجه می‌شویم مسبب این رفتار، در پیشگوییِ طلعت، عمه‌‌ی تینا (گوهر  خیراندیش) است. در همین گیر و دار، مانی (مجید صالحی) به عنوانِ برادر تینا  می‌خواهد خواهرش را از این خرافه و طرز فکر دور کند و به تینا بفهماند  نیمه‌ی گمشده‌ای به نام شارمین اصل کوپال وجود خارجی ندارد و تمام این  صحبت‌ها از جانب عمه طلعت، حرف مفت هست و بس! تقابل میان این دو برادر و  خواهر در «من و شارمین»، دست مایه‌ی اتفاقات جالبی می‌شود که قرار است با  تم کمدی و طنز مخاطب را درگیر دنیای خودش کند.


«من  و شارمین» تا جایی که امکان داشت سعی می‌کند از هجو و لودگی‌های رایج در  فیلم‌های به اصطلاح کمدی اجتناب کند و در این امر نسبتا موفق است. در این  ماجرا صرفا به دیالوگ و حتی متلک‌های آب نکشیدهِ بازیگرانی مثل مجید صالحی  نمی‌خندید. بلکه واکنش بازیگران به قصه و اتفاقات در حال جریان باعث می‌شود  تا با یک لبخند، ماجرای این فیلم را دنبال کنید. روایت داستان در «من و  شارمین» برخلاف نام فیلم، متمرکز بر شخصیتِ تینا است و به اقتضای جریان و  روایت، مخاطب مجبور می‌شود از جانبِ تینا، قصه را دنبال کند. حال هر چقدر  می‌خواهد شخصیت‌پردازی تینا رو اعصاب و سرتق باشد! اصولا ویشکا آسایش ساخته  شده برای ایفای نقش در کاراکترهایی که نچسب هستند و چموش! البته  شخصیت‌پردازی تینا به خوبیِ شخصیتِ بیتا دارابی در فیلم «ورود آقایان  ممنوع» نیست و در نیمه‌ی دوم فیلم، تغییراتِ زیادی پیدا می‌کند. به عبارتی  دیگر، شخصیت اولِ این ماجرا به راحتی رفتارش تغییر پیدا کرده و به همین  راحتی از ایمان و باورهایش دست می‌کشد. با این حال، این فیلم اهداف دیگری  به جز نشان دادن خیالات و توهم‌های یک دختر دم بخت در چنته دارد.


تقابل میانِ تینا و مانی، در بین جوانان ایرانی به وفور دیده می‌شود.  اغلب دختران سعی می‌کنند تا به نوعی همانند تینا به دنبال نیمه‌ی گمشده‌شان  بگردند یا حداقل عاشق شخصی شوند که از لحاظ روحیات و اخلاقیات به آنها  نزدیک باشند و از سیستم سنتی انتخاب همسر توسط مادر و خانواده خلاص شوند!  ولی باید توجه داشت که در سمت مقابل، مانی فردی است که در درجه‌ی اول عقل و  منطق بر تصمیماتش پیشی می‌گیرد. به همین خاطر این فیلم در خفا و به صورت  غیر مستقیم این مسئله را القا می‌کند که شاید توجه بیش از حد به احساسات و  عواطف، نتیجه‌ی مساعد و مناسبی در بر نداشته باشد. «من و شارمین» صرفا یک  اثر کمدی و اجتماعی نیست و به شدت تلاش می‌کند مفاهیم اخلاقی در فیلم‌نامه  بگنجاند؛ غیر مستقیم از این جهت که مخاطب در دنیای فیلم درگیر این مسئله  می‌شود که آیا واقعا تینا می‌تواند نیمه‌ی گمشده‌اش را پیدا کند یا عمه  طلعت کاسه‌ای زیر نیم کاسه‌اش وجود دارد؟ و اگر پاسخ، بله هست چطور اتفاقات  ماجرا توجیه‌پذیر خواهد بود؟ این اهدافی است که در فیلم‌نامه قرار است  جوابی قاطعانه و دقیق به آن داده شود.


شخصیت‌پردازی‌های  کاراکترهای فرعی به شدت ضعیف بوده و با اینکه بازیگران مطرحی در این اثر  حضور داشته، بخش اعظم ادای دیالوگ ها بر عهده‌ی مجید صالحی، ویشکا آسایش و  پژمان بازغی است و رسما سایر بازیگرها به عنوان یک المان تزئینی در  فیلم‌نامه حضور دارند. البته حضور دو فقره شارمین اصل کوپال در این جریان،  ابداع نسبتا جالبی بود که در نهایت امر، علت این رویداد نیز از زبان  بازیگران توضیح داده می‌شود. در حقیقت فیلم‌نامه چفت و بسط خوبی داشته و  می‌توانید پس از پایان ماجرا، از افشاسازی بعضی از نقاط کور و مبهم قصه‌ی  فیلم لذت ببرید. از طرفی در فیلم‌نامه «من و شارمین» چندین معما طرح شده تا  بلکه هیجان به قصه‌ی این اثر تزریق شود و شاید به همین خاطر، بخش اعظمِ  القای بارِ کمدی این اثر به دوش مجید صالحی افتاده که هم می‌توان این المان  را مثبت بدانیم و هم منفی! منفی از این جهت که از پتانسیل دیگر بازیگران  مطرح همچون سحر قریشی و گوهر خیر اندیش نهایت استفاده نشده و مثبت از این  جهت که مجید صالحی، با اتکا به تجربه‌هایش که در چندین و چند اثرِ کمدی به  بازی پرداخته، توانست بدون بداهه‌گویی و فارغ از هر گونه لودگی، رسالت خودش  را در «من و شارمین» تکمیل سازد.


«من و شارمین» اثری است اجتماعی تا یک کمدی محض! این فیلم از مشکلات  عدیده‌ای رنج می‌برد ولی همینکه فیلم‌نامه می‌تواند با یک فرم روایی معقول و  متناسب با فضاسازی پیش برود، این اثر را قابل تحمل می‌سازد. زمان فیلم نه  خیلی بلند هست که بگوییم از یک ماجرای ساده، قصه‌ی حسین کرد شبستری روایت  شده و نه خیلی کوتاه که حفرات داستانی به وضوح دیده شود. درست زمانی که فکر  می‌‌کنیم «من و شارمین» از ریتم افتاده، پرونده‌ی قصه بسته شده و یک  پایان‌بندی مناسب و در خورِ این ماجرا باعث می‌شود تا حسی که نسبت به  تماشای اکثر فیلم‌های هم‌تراز در این ژانر داشته‌اید، به شما دست ندهد!  همان حسی که فکر می‌کنید اگر نود دقیقه از عمرتان را به دیوار سفید زل  می‌زدید، بهتر از تماشای یک فیلمی همچون «خوب، بد، جلف» بود.