جستجو در سایت

1397/12/22 00:00

لیاقت یک قهرمان زن در دنیای مارول بیشتر از این است

لیاقت یک قهرمان زن در دنیای مارول بیشتر از این است

ترجمه اختصاصی سلام سینما

یک حقیقت بسیار مهم درباره ی دنیای سینمایی مارول وجود دارد و آن حقیقت این است که در مارول فرصت های زیادی برای جان بخشیدن به فیلم های ابرقهرمانی از دست می روند. گاهی اوقات می بینیم که کتاب های کمیک بسیار هیجان انگیز وقتی به فیلم تبدیل می شوند ، هیجان داستان آنها در حد لذت تماشای کاراکترها تقلیل پیدا می کند. درباره ی این فیلم ، شاید مانند قسمت قبلی ، دشمنی که تهدیدی برای زمین بوده برایتان مهم نباشد اما کاراکترهایی مانند «کاپیتان آمریکا» ، «پلنگ سیاه» و «بیوه سیاه» برایتان بسیار مهم هستند و دوست دارید تا زمانی را با آنها بگذرانید. 

من دو ساعت از وقتم را صرف تماشای «کاپیتان مارول» یا همان «کارول دانورز» کردم اما هنوز هم شخصیت او را به خوبی نمی شناسم. یقینا چیزهایی زیادی در فیلم «کاپیتان مارول» برای گفتن وجود دارد اما شاید شرکت مارول باید در مدت ده سال ، اقدام به ساخت بیست فیلم درباره ی آن کند تا بتواند همه ی آنها را روایت کند و شکست اولین قسمت آن را جبران کند. ادعای این که دلیل شکست این فیلم ، نقش آفرینی بد «بری لارسون» یا ضعف در فیلمنامه بوده بسیار دشوار است اما این را دریافتم که کارگردانان و نویسندگان این فیلم یعنی «آنا بودن» و «رایان فلک» اهمیتی به این موضوع نداده اند که از توانایی های خیره کننده کاپیتان مارول چه استفاده ای می توانند برای قسمت بعدی آن کنند. این موضوع شاید دنباله ی سینمایی «انتقام جویان» را دچار چالشی جدی کند.

داستان مخاطب را به یک باره در دل هیاهو رها می کند. کارول دانورز دچار فراموشی است و سعی می کند با استفاده از قدرت خیال «آنت بنینگ» گذشته اش را به خاطر آورد و در کنار آن ، به همراه «جود لا» در حال گذراندن دوره های مبارزه در سیاره «کری» است. او در ده دقیقه ی ابتدایی فیلم حداقل ده بار به جود لا می گوید که نیاز دارد تا احساساتش را کنترل کند. با این که این جمله شاید برای یک زن ، جمله ای همراه با اجبار باشد ، اما اگر بخواهم صفات شخصیتی این کاراکتر یعنی کارول دانورز را نام ببرم ، صفت "احساسی" شاید آخرین صفتی هم نباشد که برای او به کار ببرم. او کله شق ترین کاراکتر این فیلم است که احساسات و دل جایی در تصمیمات او ندارند. در عین حال بنظر می رسد که او می خواهد شخصیت ترمیناتور را در جسم خود حلول دهد.

فیلمنامه ی «کاپیتان مارول» دیالوگ های جذابی را برای لارسون تدارک دیده که یکی از آنها این است : "بازی های ذهنی را تمام کن" و او این دیالوگ را چهره ای مصمم ادا می کند. لارسون بازیگر فوق العاده ای است اما این دیالوگ بنظر می رسد برای بزرگترین بازیگر زن هم کمی دستور بزرگی باشد. بنظر می رسد که فیلم تصمیم داشته تا در ابتدا تک محور نباشد و این موضوع ظاهرا باعث گیچ شدن خود بری لارسون شده و به سبب آن مخاطبان هم کمی گیج می شوند. اما همه چیز از آنجا شروع می شود که او به زمین سفر کرده و جایی در وسط لس آنجلس در سال 1995 فرود می آید. زمان را از آنجا می توان حدس زد که پوسترها و آگهی های آن دوره را به وضوح می توان در خیابان ها دید. سازندگان فیلم توجه بسیاری به جزئیات کامپیوتری و موسیقایی آن سالها کرده اند اما کاش ذره ای از این توجه هم خرج موهای فر لارسون می کردند که گاهی در میانه ی سکانس ها شکل آن تغییر می کند.

در لس آنجلس او به سراغ «نیک فیوری» می رود که نقش آن را «ساموئل ال.جکسون» بازی می کند. ال.جکسون را به وسیله ی روش های گرافیکی جوان کرده اند و عمر طولانی او هدیه ای از سوی خداوند است. آنها در کنار هم به تعقیب موجودات بیگانه ای که قابلیت این را دارند تا شکل خود را تغییر دهند یعنی «اسکرول ها» ادامه می دهند. نقش سرگروه اسکرول ها را «بن مندلسون» ایفا می کند. همچنین نیک و کارول به دنبال یافتن گذشته ی کارول نیز هستند که بنظر می رسد از حال او جذاب تر باشد. سازندگان فیلم ، داستان را با توجه به نسخه ی اصلی اش پیش می برند و دیگر اثری از آنت بنینگ نیست که به لارسون آموزش پرواز دهد.

گره ها و چرخش های داستانی خوبی در فیلم وجود دارند که بدون لو دادن داستان فیلم ، صحبت کردن درباره ی آنان ممکن نیست. در کل می توان گفت سکانس های فیلم خوب از آب درآمده اما به اندازه ی کافی هیجان انگیز نیستند. این نکته هم باید گفت که این سکانس ها می توانستند بسیار بهتر ساخته می شوند. گروه بازیگری خوب بودند ، استعداد کارگردانی نیز خوب بود. بودجه و برند این فیلم چیزی است که همه ی فیلمسازان به دنبال آن هستند. اما در پایان احساس می کنم که لیاقت فیلمی از دنیای سینمایی مارول با یک قهرمان زن ، چیزی بیشتر از این است.

منبع : آسوشیتد پرس

مترجم : وحید فیض خواه

فیلم های مرتبط

افراد مرتبط