جستجو در سایت

1396/02/10 00:00

وظیفه سینمای اجتماعی چیست؟

وظیفه سینمای اجتماعی  چیست؟
واقعیتی که همه از آن با اطلاع اند و امکان دارد برخی مستقیما در آن واقعیت و رخداد حضور داشته و یا درک اش کرده باشند و ممکن است تنها از آن اتفاق ،آگاهی داشته باشند و اگر هم نداشته باشند،این وظیفه بر...

کاشتن بذر آگاهی

     واژه سینما در گذر زمان،با بسیاری از دیگر واژه ها پیوند خورده است و گاه این پیوند به شیوه یا سبک و ژانری منتهی شده و  گاه نیز به معنای حال و هوا یا نشان جغرافیایی و تاریخی سرزمینی بدل گشته است.مثل سینمای اروپا،سینمای دهه شصت آمریکا،سینمای سیاسی،سینمای اجتماعی. این آخری مورد استفاده اش بیشتر در کشور ما به صورت ترکیبی متداول در مکالمات بین فیلمسازان و منتقدان و حتی مردم در جریان بوده و هست.سینمای اجتماعی در حقیقت،غلط ترین ترکیبی است که در فضای سینمای ما جاری است، اما به دلایل مختلف نظیر تکرار مکرر آن در مکالمات و نوشته های سینمایی و از همه مهم‌تر نبود و نداشتن تنوع تولید و نرفتن فیلمسازان به سراغ گونه های متفاوت و متنوع سینما- که خود دلایل دیگری دارد-چه بخواهیم و چه نخواهیم،این ترکیب جا افتاده و در گذر زمان حتی قواعد و قانونمندی‌های برایش شکل گرفته‌است ،اما جهان سینما هیچ گاه به سراغ این ترکیب نرفته،به دلیل کاملا واضحی .در هر سبک و ژانری،حتی فراواقع ترین آنها،همچون ژانر فانتزی،علمی-تخیلی و آینده نگرانه،موضوعات مطرح شده درباره انسان،مردم و اجتماع شان است. به طور مثال نمی توان منکر آن شد فیلمی مثل متروپلیس فریتز لانگ (1927) که به ظاهر مربوط به شرایط دهه های آینده بشریت است،فیلم اجتماعی نیست.چرا که نمادها و نشانه هاو معناهایی که از آن دریافت می شود،به زندگی اجتماعی مردمان زمان ساخت فیلم و امروز ما شباهت دارد،به همان اندازه که مثلا دزد دوچرخه ویتوریو دسیکا که 20 سال بعد از متروپلیس و در فضای واقعی تر ساخته شد و آن هم درباره اجتماعی از مردم و در آنجا ایتالیای بعد از جنگ جهانی دوم بود.پس  تا همین جا معضلی که در به کار بردن ترکیب سینمای اجتماعی با آن روبه‌رو هستیم،مشخص می شود.اینکه در نظر بسیاری،سینمای اجتماعی ،سینمایی است که سروشکل و ظاهری واقعی و ملموس را به بیننده نشان می دهد،باورپذیر است و همانی است که همه در زندگی تجربه اش کرده یا دست کم در اطراف شان نمونه هایش را دیده اند.بنابراین و به طور ناخودآگاه ،با این نگاه ، غلط هایی دیکته می شود که در آن سینمای اجتماعی را منحصر و محدود به بندهایی می کند،مثل اینکه یک فیلم اجتماعی،اگر داستانی امروزی نداشته باشد،اگر کاراکترها و آدم هایش واقعی نباشند و این واقعیت تا جایی پیش رود که چه در ساختارش و چه در فضاها و بازی های بازیگرانش ،به مستند نزدیک شود،فیلم اجتماعی نیست.این نگرش،البته فیلم اجتماعی هست،اما همه آن نیست.به عبارت بهتر،طرفداران این دیدگاه،سینمای اجتماعی را سینمایی می دانند که هر چه بیشتر به رئالیسم نزدیک شود.مثل همان دزد دوچرخه یا امبرتود و دیگر آثار دسیکا و همقطارانش در وادی نئورئالیسم . حال این سئوال پیش می آید که اگر فیلمی با همین شرایط ساخته شود،اما کاراکترش نمونه و وجود خارجی نداشته باشد و زاده تخیل نویسنده اش باشد،لفظ فیلم اجتماعی را می توان برایش به کار برد؟ می خواهم به این نتیجه برسم که فیلم اجتماعی تنها آن نیست که فیلمسازش تلاش کند تا با پرهیز و زدودن علایم و نشانه های غیر رئالیستی نظیر حذف گریم،حذف رنگ‌های درخشان،حذف نورهای پر کنتراست،حذف قاب های شکیل و براق و دیالوگ های ادبی به آن دست یابد،بلکه اصل شباهتی است که درنهایت به زندگی ما ارتباط پیدا کند،یعنی واقعیتی که همه از آن با اطلاع اند و امکان دارد برخی مستقیما در آن واقعیت و رخداد حضور داشته و یا درک اش کرده باشند و ممکن است تنها از آن اتفاق ،آگاهی داشته باشند و اگر هم نداشته باشند،این وظیفه بر گردن سینمای اجتماعی است تا آگاهی رسانی کند.در فیلم طلا و مس ساخته همایون اسعدیان واقعیت اصلی بیماری ام.اس است.بیماری سخت و جانکاه یکی دو دهه اخیر که در همه جای دنیا و از جمله ایران،گرفتاری هایی برای مبتلایان و خانواده ها و آدم های در ارتباط با بیمار ایجاد کرده‌است .این بیماری تقریبا به گوش همه رسیده‌است و برخی از بینندگان فیلم مستقیما با آن در ارتباط اند و برخی کس یا کسانی در اطرافیان شان سراغ دارند که به این بیماری گذارند و آنهایی هم که نمی دانند‌ از طریق فیلم و بازی بی‌نظیر نگار جواهریان با آن آشنا می شوند.طلا و مس نمونه یک فیلم اجتماعی است که در آن فیلمساز با دخل و تصرف در واقعیت،انتخاب فضا و داستانی که می تواند بر تنش و بار درام بیفزاید،یعنی بیماری که به جان یک زوج متدین افتاده و از کنارش هم بیماری را نشان می دهد و هم مصائب و مشکلات یک روحانی جوان نسبت به زندگی،عشق و اعتقاداتش .این فیلم توانسته زاویه نگاهش را با واقعیت عینی و ملموس جامعه مطابقت دهد و در پایان نیز بار تراژیک حادثه را با پاشیدن بذر امید،کمتر کند