جستجو در سایت

1402/04/30 00:00

میانبر اپوزیسیون

میانبر اپوزیسیون

  چپ، راست حامد محمدی شوخی سیاسی متوسل شده به فرهنگی است که مانند بهمنی تبدیل به چهره‌ای اپوزیسیون خواهد شد. فیلم از بدو شروع یک انقلاب ماتریکس‌وار را به سخره می‌گیرد. این که فرزندان دو آدم نسبتا سیاسی در بیمارستان با یک دیگر عوض شوند بعد همان دو با یک‌دیگر شکل مناظره‌ای آشنا را برای مردم تداعی کنند و... از داستانی ساختار شکنانه خبر می‌دهد. باید این مهم را در ساحت فرهنگی کشور متذکر شویم که چگونه می‌توان بدون دیدگاهی تزریقی، که اساسا سیاسی است، فیلمی ناقد اجتماع و کمدی ساخت. حتی در جاهایی از «مارمولک» کمال تبریزی احساس می‌شود پیرنگ سیاست‌زدگی در آن پر رنگ است. از سویی دیگر باید این مهم را به یاد داشت که چرا سینمایی که سیاست داخلی را مسخره نمی‌کند سینمای کمدیِ مورد انتظاری نیست؟ کمدی ذاتا منتقد اجتماع است. اجتماعی که از دل سیاست، فرهنگ، اقتصاد به وجود آمده و قرار است آینده‌نگر باشد. در سینمای ایران این آینده‌نگری تبدیل به نقد اوضاع پیشین و کنونی شده؛ فیلم‌ساز سعی می‌کند با استفاده از اُبژه‌هایی بر لبان بیننده لبخند آورد که خود مخاطب شاید جرات نقد صریح آن را نداشته باشد.

*طلایی

ترکیب پیمان قاسم‌خانی و رامبد جوان یک ترکیب طلایی است که می‌تواند چهره نو و کمیکی به بیننده ارائه دهد. از نظر سینمایی الگوی رفتاری این دو بازیگر به خودی خود جذاب است. دیگر بازیگران مطرحی مانند آسایش و بهرامی و فرجاد، تریبون فیلم هستند. «چپ؛ راست» توانایی «مارموز»، فیلم تبریزی، بودن را ندارد. در فیلم تبریزی حامد بهداد موتور فیلم است و این درحالی است که در فیلم محمدی موتورهای فیلم بدون بنزین تنها کاربرد مانکنی بدون لباس را دارند. فیلم خودش را در همان مناظره تقلبی لو می‌دهد. فیلمی دست دوم که یک اتفاق سینمایی را رقم نخواهد زد. «مارمولک» تبریزی به این خاطر از نظر داستانی ارزشمند است که فردی معلوم‌الحال را در یک لباس فرهنگی به چالش می‌کشد و در نهایت او تسلیم آن لباس و جایگاه خود می‌شود. «چپ، راست» طرحی غیر واقع دارد که میمیک اپوزیسیون را اگر از متن حذف کنیم، خیلی بد می‌شود. از نظر دیالوگ نویسی فیلم پیشرفت‌هایی در زبان کمدی دارد اما این پیشرفت‌ها باید در قالب داستانی پیشرفته باشد که متاسفانه آن مهم دیده نخواهد شد. نکته‌ای که می‌خواهم به آن اشاره کنم آن است که هنگامی که بهرامی، همسر کشاورز، از آرایشگاه زنانه باز می‌گردد چرا باید برای همسرش متفاوت و یا تازگی داشته باشد. این سکانس به وفور در فضای مجازی نیز دست به دست می‌شود. البته نمی‌توان این خُرده را به بلاگرها گرفت و باید این ایراد را از بدنه فیلم‌نامه فیلمی عنوان کرد که هیچی از فرهنگ خود به جامعه ارائه نداده است. نمی‌شود به بهانه پیشرفت تمدن یا فرهنگ، به پشتوانه تمدن با فرهنگ ملتی بی‌توجه بود و یا آن را به هر شکلی نقد کرد. البته من با اعتراض هیچ مخالفتی ندارم اما اعتراضی که پشتوانه داشته باشد. «چپ، راست» اعتراض می‌کند اما دقیقا نمی‌داند به چه سیاستی معترض شده و یا چه هنجاری را دست و پاگیر عنوان می‌کند. این نقدها تا تبدیل شدن به یک نقد طلایی فرسنگ‌ها فاصله دارند.

*سلبریتی‌ها

سارا بهرامی بازیگر درجه یکی است. بازیگری که در هر شاخه‌ای از درام سمپاتی بالایی با نقش و شخصیت موجود در فیلم‌نامه برقرار می‌کند. این سمپاتی نیاز محمدی برای فیلم مورد بحث نیست. فیلم‌نامه خیلی کمتر از بازی بهرامی است و به نوعی بازی جوان و قاسم‌خانی بازی خوب او را خفه کرده است. از سویی دیگر وجود سلبریتی‌ها در یک فیلم ضامن کیفیت فیلم نیست. مثلا در فیلم «برادران لیلا» اگر سلبریتی‌هایش را از فیلم حذف کنیم دیگر بهانه‌ای برای تماشای آن باقی نمی‌ماند. در فیلم محمدی هم این‌چنین است. سلبریتی‌ها باعث دیده شدن فیلم شده‌اند نه خود فیلم یا داستان آن. اگرچه با ریتم فیلم‌سازی مخملباف به مراتب مشکل دارم اما به یاد جمله‌ای از او افتادم: امروزه با این تکنولوژی دیجیتال هرکسی می‌تواند فیلم بسازد و آن ملامت‌های گذشته را ندارد. منظور عوامل این فیلم نیستند بلکه منظور سینمایی است که پر شده است از فیلم‌سازهای یهویی و سلفی که با توسل به بدنه حاشیه و ناآگاهی از فرهنگ و تمدن یک ملت آن را نقد یا نقض می‌کنند و بدون توجه به ارزش‌هایی که برای آن خون داده شده و بهای سنگینی پرداخته شده سوژه‌هایی را هدف قرار می‌دهند که یادآوری آن می‌تواند آتش گروهی را دوباره روشن کند.

علی رفیعی وردنجانی


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط