جستجو در سایت

1397/11/12 00:00

قاب های آشفته

قاب های آشفته

آشفتگی نام خوبی برای خود دارد. ملغمه ای از قاب بندی های کَج ، دیالوگهای مبهم و دکوراسیون شبهه اساطیری در تِم تاریک!
فیلم که بنظر تحت تاثیر سینمای غرب است سعی دارد ماجرایی تکراری را جورِ دیگری روایت کند. عشق، خیانت و قتل. این داستان کلیشه ای از قاب دوربین جیرانی شاید جان تازه ای گرفته باشد اما آنطور که باید و شاید کششی در مخاطب عام برای صبر تا انتهای ماجرا ایجاد نمیکند. پیش از آنکه سَردَر آوردن از سرنوشت بردیا، باربد و دریا با تمام معما گونه بودن و دیالوگ محور بودن ‌مهم باشد ، چرایی روایت اینگونه مهم است.
رگه های سینمای غیر ایرانی در دکور ، دکوپاژ، موسیقی، ‌دیالوگهای رُک و بدون تعارف ، شخصیت پردازی ها و حتی تیتراژ خودنمایی میکنند.
"منم آشغال بودم" را مهناز افشار در صورت مخاطب تُف میکند. "منم آشغال بودم" رمز تمام ماجراست. ماجرایی که همه در آن به نحوی آشغال هستند. آدمهایی که یاعقده دارند یاکمبود یا گذشته ی آشغال. فیلم افت و خیز قابل توجهی ندارد و روان نیست و احتمالا  مخاطب سینمای ایرانی را زیاد راضی نمیکند.
 

 از هرچه بگذریم هیچ چیز مثل موهای بلوند دریامشرقی توی ذوق نمیزد. باتمام این تفاسیر ، موسیقی و دکور،  بارِ جذابیت سمعی و بصری فیلم را بخوبی به دوش میکشند.