هیچ وقت یه چیزایی رو به مخاطب نگو!
خانه دختر فیلمی به کارگردانی شهرام شاهحسینی، نویسندگی پرویز شهبازی و تهیه کنندگی محمد شایسته و با بازی حامد بهداد، باران کوثری، پگاه آهنگرانی و رعنا آزادی ور محصول سال ۱۳۹۳ است. در سینما و تلویزیون نویسندگانی داریم که اگر کارگردان فیلم هم خودشان نباشند، باز هم خودشان صاحب فیلم به حساب میروند. پرویز شهبازی را میتوان از این دسته نویسندگان دانست. هنرِ کارگردانی در این گونه فیلمها، روایت نعل به نعل فیلمنامه است. از این حیث شهرام شاه حسینی که آثار قبلیاش همچون «زنها فرشته اند» و «کلاغ پر» خاطره مثبتی را از خود بر جای نمیگذارند، توانسته به خوبی از نقش خود برآید و خانه دختر یک قدم رو به جلو برای او محسوب خواهد شد. اما «خانه دختر» برای شهبازی هم اثر قابل قبولتری از مالاریا به حساب میآید که از قضا این روزها هم زمان اکران میشود.
اولین موضوعی که درباره خانه دختر باید حل شود بحث ممیزی است. متاسفانه تا بخواهیم از خانه دختر ایراد و اشکالی بگیریم فیالفور میروند سراغ ممیزی که اگر سانسور نداشت فلان بود و بهمان! هرچند نگارنده با ایجاد سانسور پس از ساخت فیلم مخالف است اما این مستمسک را هم پذیرا نیست. فیلمی که با رضایت سازندگانش روی پرده میرود به صورت مستقل قابل بررسی است.
جالبتر اینکه تماشاگر از همه جا بی خبر هم وقتی نارسایی فیلم و مبهمی آن را می بیند ناخداگاه ذهنش به سمت سانسور میرود که این گنگ بودن فیلم ناشی از ممیزی است. حال آنکه خود تهیه کننده فیلم اذعان داشته تنها 2 دقیفه از فیلم کوتاه شده و آن دو دقیقه هم در رفع ابهامات فیلم تاثیری نداشته است. به تماشاگر هیچ ارتباطی ندارد که فیلم چه مراحلی را طی کرده تا به روی پرده بیاید و مهم آن چیزی است که بر روی پرده دیده میشود. این هنر نویسنده و کارگردان است که بتوانند با خطوط قرمزی که در پیش رویشان هست حرفشان را کامل بزنند! طبیعتا در این یادداشت تنها آنچه که در این روزها از خانه دختر به نمایش درآمده است بررسی میشود.
و اما بعد ...
سمیرا دختر جوانی است که در آستانه ازدواج از دنیا میرود و حالا دو دوست صمیمی او در صدد یافتن دلیل مرگ او هستند اما رفتارهای مشکوک بستگان او تردیدی برای آنها ایجاد میکند.
مخاطب با ذوق و شوقِ دوستان سمیرا برای خرید عروسی دوستشان وارد داستان میشود و به ناگاه خبر مرگ سمیرا همه چیز را به هم میریزد. شروع خوب فیلم و یک بحران، دست مایهای است تا مخاطب را با خود همراه سازد. فرم کلی کار خوب است و بازیهای خوب بازیگران به خصوص حامد بهداد و ریتم مناسب فیلم تماشای «خانه دختر» را برای تماشاگر تا لحظه آخر جذاب میسازد اما قصه ای که تعریف میکند از لکنت و ابهام پر است و فلش بکِ فیلم، به ساعات پایانی زندگی سمیرا نیز کمکی به رفع ابهام فیلم نمیکند و مخاطب را این روزها گنگ و مبهوت و با سوالات فراوان به خانه میفرستد.
فیلمی که بر پرده میبینیم با یک سوال داستان خود را آغاز میکند؛ چرا سمیرا میمیرد؟ در ادامه با کنجکاوی دوستانش سعی در رسیدن به پاسخ میکند. این کنجکاوی منجر به ایجاد سوالهای جدید میشود؛ دو سناریوی تردید که مخاطب تا پایان فیلم با آن همراه میشود.
اینکه سمیرا چگونه میمیرد؛ تصادف، خودکشی و یا قتلِ ناموسی! این سناریو البته تا پایان هم مبهم باقی میماند. تنها یک رفع ابهام صورت میگیرد و آن بیگناه بودن داماد است. نیمه دوم فیلم گویی تنها برای تبرئه نقش حامد بهداد ساخته شده است. از طرف دیگر رفتار مشکوک پدر و خواهر و تناقضات در نحوه مرگ سمیرا از زبان پدر و داماد و آنچه که مبهم در آخر فیلم دیده می شود مرگ سمیرا را همچون معمایی تا انتها در ذهن مخاطب باقی میگذارد.
اما سناریوی دوم رابطهی قبل از ازدواج سمیراست. اینکه آیا او با کسی رابطه داشته است یا نه! که اتفاقا با برخی صحنهها این تردید رنگ بیشتری به خود میگیرد و در پایان باز هم بیپاسخ باقی میماند. به خصوص سکانسِ پایانی، در عین اینکه دورنما و آینده خواهر کوچک را، همچون سمیرا جلوه میدهد، گذشتهی او(سمیرا) را نیز همچون این روزهای خواهر کوچک که مقلد همیشگی سمیرا است، میشمارد. جای دیگری در صحنهی راه آهن بین دوستانِ سمیرا دیالوگی پیش میآید که پسر به دختر میگوید از ماجرای سمیرا به مادرم چیزی نگو و مهمتر از همه فرارِ خودِ سمیرا از مطب دکتر است که باز هم این سناریوی تردید را پررنگتر میسازد.
اما مسئلهی تست دوشیزگی که شاید در برخی خانوادهها به شکل سنتی رواج داشته باشد. فارغ از درستی یا نادرستی این فعل، سناریویی که در فیلم موضوع را مطرح میکند به شدت قضاوت گرایانه و ناصحیح است. با این شکل صحنه سازی میتوان انسانیترین حرکات بشری را هم زیر سوال برد و در یک فضای احساسی مخاطب را به پذیرش یک جواب فرمایشی مجبور کرد. این که در فیلم این موضوع به یک چالش تبدیل شود نیاز فیلمنامه است تا آن تردید اصلی پر رنگ تر شود اما تاخت بیرحمانه ایست بر یک موضوع نه چندان چالش برانگیز!
فیلم «خانه دختر» در عین اینکه از ساختار فرمی خوبی برخوردار است اما ازبعضی جهات لَنگ میزند، خیلی از رگههایی که در فیلم شروع میکند به سرانجام نمیرسد، از پیگیری دوستان سمیرا که ناگهان وِل میشود تا پیامهای خواهر سمیرا که به نتیجه خاصی نمیرسد. اصولا شهبازی از آن دست فیلمسازهایی است که ذهن مخاطب را با سوالهای بیجواب، درگیر می-کند تا با تعلیق ایجاد شده پس از فیلم همچنان با مخاطب همراه باشد. بنابراین پیروی از این قاعده که «هیچ وقت یه چیزایی رو به مخاطب نگو!» سبک کار اینگونه نویسندگان است.