بیست و یک نفرین شده
نقد و بررسی فیلم بیست و یک روز بعد
منتقدو تحلیلگر:مهیار محمد ملکی
#مهیارمحمدملکی
بیست و یک روز بعد نمونه بارز اثریست که ضمن برخورداری از بازی های در خور، حاوی مفاهیم ارزشمندی میباشد که همین موضوع، ارزش تکرار یا بازبینی ان را ،از سوی تماشاچی ، تا حدود زیادی بالا میبرد
با من، مهیار محمد ملکی و نقد بیست و یک روز بعد همراه باشید
زمانیکه به تماشای آخرین ساخته محمد رضا خردمندان نشستم هم در ذهنم یحیی سکوت نکرد تداعی گشت و هم یاد بچه های آسمان استاد مجیدی افتادم که اثر اول خوب نبود و اثر دوم بسیار قابل قبول میباشد اینکه بزرگواری همچون خردمندان در قدم جدید خود بعد از گذر از روزگار پر فراز و نشیب کاری اش ،اینبار به سراغ تشریح یک درام غم انگیز حول یک زاویه دید بسته ،و از نگاه جوانی به نام مرتضی میباشد قطعا موضوع کمی نیست و جای بحث دارد اما به عقیده من نقد یعنی بزرگنمایی عیوب انهم زمانیکه متر و معیار ما چگونگی کنش و واکنش زندگی باشد
این معنا و مفهومش این نیست که الزاما من نوعی باید در زندگی شخصی خود با اینچنین واقعه ای تماس مستقیم یا غیر مستقیم داشته باشم تا بعد از ان بتوانم درستی یا نادرستی عملکرد خردمندان در شیوه پرداخت قصه را نقد کنم بلکه یعنی ببینیم چقدر فیلم توانسته انچه را که با چشم دیده میشود به حس و احساس تبدیل کند قدم بزرگی که خیلی از کارگردانان امروز به دلیل درگیری بیش از حدشان با مسائل کلیشه ای از یاد برده اند
محمد رضا خردمندان شخصیست که عمده تجربه فیلمنامه نویسی و حتی کارگردانی اش در گروی سینمای انیمیشن و بعد از ان فیلم کوتاه میباشد به عبارتی دیگر بیست و یک روز بعد اولین تجربه سینمایی جدی بلند ایشان میباشد
بیست ویک روز بعد از حیث بحث ساختار یا متریال اولیه که همان فیلمنامه میباشد علیرغم حضور یک ریتم داستانی متفاوت ،اما بسیار نزدیک به سینمای مجیدی حرکت میکند به طوریکه تمامی نقاط اوج و فرود حلقه بحران قصه قابل پیش بینی بوده و اگر کمی فیلم ببین بوده باشید قطعا میتوانید چشم انداز پایانی فیلم را هم پیش بینی کنید
این در حالیست که این اثر بیشتر تاثیر گزاری یا همان القای حس را مدیون بازیگر جوان خود ،یعنی مهدی قربانی میداند
مهدی قربانی ای که بعد از ابد و یک روز امده است تا جای پایش را در آثار سینمای امروز حفظ کند اما پر واضح است که هر چقدر بازی قربانی در ابد و یک روز کنترل شده و خوب بود اما در بیست و یک روز بعد منحنی عملکردش هیچگاه نمیتواند به صورت مستمر روند صعود خود را ادامه دهد این بدین معناست کارگردان در برخی سکانس ها تجربه کافی برای کنترل بازی ،یا همان بازیگردانی ایشان نداشته است
مطمئنا خردمندان به واسطه رزومه سر سخت کاری اش بوده است که در نقطه شروع همچنین سکویی را برای پرش انتخاب کرده است
لازم به ذکر است وی تجربه ساخت سه انیمیشن در سال ۹۴ و یک انیمیشن در سال ۹۳ را داشته است
فیلم در ابتدا با یک دوربین روی دست ،جهت به نمایش گذاشتن فیلم ساخته شده مرتضی آغاز میگردد اما نکته ای که جالب توجه است فهم و درک این جوان ،از نحوه فیلمبرداری است که زنگ اول را در گوش مخاطب به صدا در میاورد که ظاهرا این شخص استعداد ذاتی ای نیز در رابطه با این موضوع دارد
پس ما در بحث شخصیت پردازی مرتضی ،همان ابتدا به درک این موضوع که مرتضی عاشق فیلم ساختن است (هم در تصویر و هم در معنا که همان فرم تصویر برداری اوست )دست پیدا میکنیم
اما خب قطعا پرداخت این موضوع به تنهایی ،(جوانی که برای تحقق رویای فیلمسازی اش تلاش میکند)هم در سینمای ملی هم دیگر کشور ها بسیار پر تکرار بوده و لذا کلیشه ای میباشد
خردمندان برای تکان دادن قصه به موتور محرک دوم نیاز داشته است موتوری که بتواند ایده دو خطی این فیلمساز موفق را ،را در طرح به سرانجام برساند برای همین موضوع دست به گریبان حال خرابی مادر قصه شده است
ساره بیات که نقش مادر مرتضی را بازی میکند شخصیت پردازی بسیار کم اهمیتی داشته و تاحد زیادی همان مادرانه های پر تکرار سینمای کشورمان میباشد قصه مادری که عمر و زندگانی اش را صرف به ثمر نشاندن اولاد خود میکند حال در فی مابین همه این موضوعات ، بیماری لا علاجی هم دارد که این دقیقا درون مایه فیلم های بسیار ضعیف دهه هفتاد یا شصت کشورمان میباشد
خردمندان در بحث فرم و شناخت نوع تصویر برداری در سکانس ها ،توانایی خوبی دارد و همین موضوع باعث تعمق هر چه بیشتر مخاطب و همچنین درگیری انها با مفاهیم قصه میشود
حضور گره های متعدد داستانی و در کنارش بذر های کاشته شده ای که بعدا برداشت میشود جز جذابیت های فیلمنامه اثر پیش رو میباشد
قصه هیچگاه از ریتم نمیافتد و ان دلیلش چیزی جز تعددگره ها و همچنین نبود انفصال یا جدایی در خط روایی پروژه نمیباشد این بدین معناست که گره ها همگی در خدمت خط روایی قصه بوده و با تغییر شکل منحنی قصه، سعی به خلق یک درام در خور را دارند
نکته ای که توجهش الزامیست این است که بیست و یک روز بعد قصه جوانی به نام مرتضی میباشد و بدین ترتیب میبایست این داستان همیشه از نگاه مهدی قربانی دنبال گردد موضوعی که بار ها و بارها در خلال قصه به فراموشی سپرده شده و صرفا جهت خلق یک پیچ و تاب جدید ، خردمندان با یک تغییر زاویه دید ،ان را دچار افت ریتم میکند این مساله قطعا در رابطه با پی او وی یا نمای ناظر صحنه ها هم صدق میکند
پیرو عرایض ذکر شده باید عمیقا تو جه داشت که دنیای جوانی در یک کلام جوانی کردن است و این جوانی کردن ها همچون دوران کودکی با خطر آفرینی هایی همراه هست
این پذیرش خطر زمانی آغاز میگردد که مرتضی درب اتاق شرط بندی بزرگسالان داخل کلوب را باز میکند
از صدای اکوی بازشوی در تا شیوه تصویر برداری مرتضی ،یاد دوئلی میافتیم که یک سمت میدان مرتضی است و سمت دیگرش جهان بزرگسالان ،که وی برای تحقق اهدافش پا را از خط زندگی اش فرا تر میگذارد و به عبارتی درگیر قضایایی میگردد که جهان خود و دوستانش را تحت تاثیر قرار میدهد
یکی از ضعف ها و عیوب فیلم عدم آشنایی مرتضی با دارو های مادر است تا انجا که ما را به فکر وا میدارد
مگر فقط با شروع فیلم زندگی انها شروع شده و قبل از ان ادامه نداشته است ؟
به عبارت دیگر یک اثر موفق باید ضمن حفظ یک خط روایی مستحکم و مفید، تشریح برشی از زندگانی یک خانواده باشد به طوریکه این برش نتواند در فهم و درک مخاطب نسبت به آغاز و پایان قصه اختلالی ایجاد کند
خردمندان به خوبی توانست از کلوز اپ ها و حتی فید کردن صداهای بک گراند بهره ببرد تا بتواند به وسیله آنها میزان حال بد مرتضی تحت تاثیر بیماری مادر را ،به رخ تماشاگر بکشاند
همانطور که قبلا عرض شد
در یک سوی قصه علاقه شدید مرتضی به فیلمسازی و ماجرای ضبط نگه داشتن قطار را شاهد هستیم و از سوی دیگر ماجرای فقر خانواده و عدم تامین مخارج بیماری مادر ،
به عبارت دیگر در طول کل زمان پروژه محمد رضا خردمندان در مقام فیلمنامه نویس اثر سعی داشته که این دو وجوه درگیری ذهنی مرتضی را بهم نزدیک و به نوعی این نزدیکی حاصلش یک لینک ارتباطی باشد تا در پایان مخاطب دریابد که چگونه میتوان از عشق یک فیلمساز جوان این چنین قصه حماسی ای روایت کرد این در حالیست که در دقایق پایانی با واگذاری فیلمنامه و گرفتن پول از تهیه کننده شاهد این موضوع هستیم که به طور کل پروسه فیلمسازی این جوان از حیطه اتمسفر داستان پاک میگردد و حال قصه به تشریح موضوعات جدید تری میپردازد
اگر چه در پایان خردمندان سعی دارد این انفصال را با پایان بندی نسبتا خوبش جبران کند اما به عقیده من کافی نیست
یکی دیگر از موضوعاتی که میتوان به ان اشاره داشت حضور خردمندان به عنوان بازیگر در سکانس های آغازین است که این موضوع چندان جذابیتی ندارد و سیستم روایی قصه را کم اهمیت و خارج از معنا جلوه میدهد از دیر باز تا کنون کارگردانان صاحب نامی دست به خلق این چنین آثاری برده اند و برای همین خردمندان اولین نفر نیست که به دنبال ثبت امضای شخصی خود پای کارش میباشد اگر چه که این نوع پروداکت در دنیای امروز بیهوده و خارج از معنا ست
پذیرفته شدن ایده دو خطه مرتضی توسط خردمندان،بدون هیچ پشتیوانه منطقی در رابطه با نحوه اشنایی مرتضی با ان تهیه کننده و البته نبود هیچ توجیه منطقی، قطعا پاشنه آشیل بزرگ کار میباشد
یکی از جذاب ترین سکانس ها که منو باز یاد صحنه دویدن علی در میدان مسابقه و تداعی صدای زهرا در ذهنش انداخت صحنه قطار و گریه بی امان محسن برای کشیدن ترمز قطار بود که اگر چه بسیار تقلیدی بود اما دوست داشتم .
و همچنین
سکانسی که پدر سینا ان هدیه را برای مرتضی میاورد و به مادرش تحویل میدهد میتوان برابر با صحنه خرید کفش برای زهرا توسط پدر در بچه های آسمان دانست که همگی دال بر این موضوع هستند که در اوج نا امیدی هم میتوان امیدوار بود خرد مندان همچون مجیدی صحنه پایانی خود را به صورت نیمه فانتزی به پایان میبرد
به عبارت دیگر بارش باران .صدای کلاغ ها و موسیقی حماسی و توقف قطار حکم ماهی قرمز های داخل حوض را داشتند که گرد پای علی بچه های آسمان حلقه زدند تا حالش را خوب کنند
جمع بندی پایانی:
بیست و یک روز بعد و بیست و یک روزبعد و همانطور بیست و یک روز های بعدی ،قصه آشنای امروز و دیروز ماست قصه آشنای همسایه و هم محلی ماست قصه ایست که با تمام تلخی اش ما را به فکر وا میدارد که گاهی در دنیای با این همه سیاهی و پستی میتوان امیدوار بود و تلاش کرد
از من اگر پرسیدید که دوست داشتم یا نه ؟
قطعا پاسخ میدهم بله دوست داشتم
و برای همین شما را دعوت میکنم به اینکه با خرید نسخه اورجینال از بیست و یک روز بعد حمایت بفرمایید
نمره ارزشیابی از ده :۷
منتقد و تحلیلگر:مهیار محمد ملکی
#مهیارمحمدملکی