جستجو در سایت

1396/10/17 19:13

پرستویی: کارم به خاطر مسائل شخصی یک کارگردان با پسرش، خراب شد/ ویدیو

پرستویی: کارم به خاطر مسائل شخصی یک کارگردان با پسرش، خراب شد/ ویدیو
پرویز پرستویی: کار من به خاطر مسائل شخصی یک کارگردان با پسرش، خراب شد/ آخرین روزی که من سر فیلمبرداری بودم،‌ناگهان 9 صفحه دیالوگ رسید که شوکه شدم/ وقتی برگشتم متوجه شدم که کیمیایی با لشگری دچار مشکل شدند/ وقتی فیلم را دیدم متوجه شدم تمام دیالوگ‌های جوابیه پولاد تغییر کرده بود.

به گزارش سلام سینما پرویز پرستویی در برنامه اینترنتی 35 در گفت و گو با فریدون جیرانی درباره حواشی فیلم «قاتل اهلی» گفت:

متاسفانه من حرمت شکنی کردم و نباید بیانیه ای برای آقای کیمیایی می‌نوشتم. من خیلی سینمای کیمیایی را دوست داشتم و هنوز که هنوز است می‌گویم موج نو سینما را مسعود کیمیایی آغاز کرد. محال بود که یک فیلم قبل از انقلاب اکران شود و من آن را نبینم! آقای کیمیایی هنوز برای من حرمت دارد و همیشه تماشاچی پر و پا قرص سینمای او هستم اما قرار بود سه بار در خدمت آقای کیمیایی باشم که نشد؛ «ضیافت»، «حکم» و «متروپل» که هیچکدام نشد. یادم نمی‌رود وقتی فیلمنامه «متروپل» را خواندم روم نشد به کیمیایی بگویم این فیلم را کار نکنید! کیمیایی جنسی از سینما را می‌شناسد که اگر فیلمنامه خوبی باشد، قطعا نبض سینما را خوب بلد است و رگ خواب تماشاگر را خوب می‌شناسد.

فیلمنامه «قاتل اهلی» درست بعد از جشنواره فجر که به کیمیایی توهین شد، از طرف لشگری به من پیشنهاد شد و خیلی خوشم آمد چون به موضوع روز می‌پرداخت. من بیشتر از اینکه بازیگری در سینما را یاد بگیرم، سعی کردم ادب و معرفت و انسانیت یاد بگیرم. فکر می‌کنم بهترین رفاقت را با اقای کیمیایی در آن فیلم داشتیم و محال بود که هر روز همدیگر را در آغوش نگیریم و خاطره تعریف نکنیم. اما آخرین روزی که من آنجا بودم و قرار بود شب به هیروشیما بروم و می‌خواستم زودتر تمام شود. ناگهان 9 صفحه دیالوگ رسید که شوکه شدم آن هم دیالوگ‌های کیمیایی که تخصص می‌خواهد. همان زمان فکری به ذهنم رسید و به فرشاد محمدی گفتم که امکان دارد دیالوگ‌ها را در جهت نگاه هایم بگذارم که او هم قبول کرد. شما فکر کنید که من این دیالوگ‌ها را در یک برداشت گفتم. خدا می‌داند بر من چه گذشت و فقط مانده بود سکته کنم چون برای من فریم به فریم یک فیلم دنیاست. دیالوگ‌های من جواب داشت که باید پولاد کیمیایی می‌گفت. من حتی صبر هم کردم که مقابل پولاد بایستم و دیالوگ بگوید و من عادت به این کار دارم اما من رفتم و کارم تمام شد.

وقتی برگشتم متوجه شدم که کیمیایی با لشگری دچار مشکل شدند و با لشگری قوچانی تماس گرفتم و گفتم نباید چنین کاری کنید چون بعد از سالها این بهترین فیلم او است. او گفت بیا و فیلم را ببین. وقتی فیلم را دیدم متوجه شدم تمام دیالوگ‌های جوابیه پولاد تغییر کرده بود و به جای اینکه منِ دکتر سروش یک جوان را ادب کنم، او در حال ادب کردن من است!

فریدون جیرانی: از دیالوگ‌های تو کم شده بود؟

پرویز پرستویی: مشخص نبود ولی مهم موقعیت و فضا بود که تغییر کرده است. من به پسرم چیزی نگفته بودم و وقتی فیلم را دید به من گفت که بابا چرا پلان‌های شما به هم نمی‌خورد و عکس العمل‌های متفاوتی وجود دارد!

من هم اشتباه کردم و نباید حرف‌هایی را در مطبوعات می‌زدم که آقای کیمیای هم کم نگذاشت و گفت برو فیلم‌های دفاعی‌ات را بازی کن. منظورت از فیلم‌های دفاعی، موج مرده، آژانس شیشه‌ای، به نام پدر و بادیگارد است؟ من افتخار می‌کنم در این فیلم‌ها بازی کردم و افتخار کردم که با شما کار کردم. شما نیز آقای جیرانی به من خرده گرفتید و جواد طوسی نیز بدون اینکه از مساله مطلع باشد، قضاوت کرد. همه می‌گویند حرمت پیشکسوت را نگه دارید! ببخشید من چند سالم است؟ حرمت منِ 62 ساله را چه کسی قرار است حفظ کند؟ مگر چقدر تفاوت سن با کیمیایی دارم. اگر همین الان من را به آزمایشگاه ببرند و چکاپ کنند، همین الان می‌توانم ادعا کنم 70 درصد جانباز سینما هستم و من بیشترین صدمه را در این سینما دیدم. در فیلم «بادیگارد» پلاتیم هنوز در دستم است و اگر عمل نمی‌کردم دستم از کار افتاده بود و حتی دنده‌ام شکست.

الان که صحبت کردیم گوش‌هایم زنگ زد. وقتی تمرکز دارم خیلی مسائل یادم نمی‌آید؛ سکانسی که دکتر سروش در قاتل اهلی دم صبح پشت چراغ قرمز ماشینش منفجر می‌شود، را یادتان است؟ قرار بود دوستی که همیشه کارش چیز دیگری بود اسپشیال افکت بدهد. به او گفتم من در سینما موشک یک بار مصرف و آرپی جی زدم و ژسه دست گرفتم، فقط به من بگو شدت انفجار چقدر است چون در ماشین بسته است و اینها داشتند داخل درهای جلو را مواد منفجره کار می‌گذاشتند. گفت عمو پرویز در حد پیس است و بعدا صداگذاری می‌کنیم. آقای جیرانی وقتی انفجار صورت گرفت در از جا درآمد. قرار بود من بعد از انفجار از ماشین دربیایم و قبل از گرفتن این سکانس به کیمیایی گفتم می‌خواهی من خودم بیرون بیایم و جلوی ماشین تلو تلو بخورم که گفت خوب است. از سر شب یک گردوفروش هم در صحنه ما حضور داشت که بعدا فهمیدم جزئی از فیلمبرداری بوده است. انفجار خیلی شدید بود و من هم بیرون آمدم و تلو تلو خوردم و ناگهان کیمیایی گفت برو داخل گردوها! در صورتی که ما چنین میزانسنی نداشتیم. من رفتم داخل بانکه گردوها و طوری شیشه‌ها پخش شد که هنوز آثارش روی پاهای من است. بعد از این سکانس وقتی دکتر رفتم متوجه شدم 15 درصد عصب شنوایی جفت گوش هایم از بین رفته است. من با آن صحنه عشق کردم. من در سال یک کار انجام می‌دهم و من برای آن کار جان دادم. بعد کار من به خاطر مسائل شخصی یک کارگردان با پسرش، خراب شود. دلبستگی‌های من نسبت به آن قصه را خراب کردید. من نخواستم حرمت شکنی کنم و حرمت خودم شکسته شد، من نقص عضو پیدا کردم.

منبع: ایسنا


اعتراض تند پرویز پرستویی به مسعود کیمیایی/ چرا باید فیلم «قاتل اهلی» در بخش سودای سیمرغ باشد؟!


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط