20 تئوری جذاب و هیجان انگیز طرفداران درباره فیلم های محبوب
اختصاصی سلام سینما- یکی از رایجترین فعالیتهایی که طرفداران فیلمها وسریالهای مختلف دربارهی داستانهای آثار مورد علاقهی خود انجام میدهند، ساختن تئوریهای طرفداری است. این تئوریها وقتی بیشتر ساخته میشوند که پای یک فیلم یا سریال با داستانی پیچیده وسط باشد.
تئوری طرفداران یا Fan Theories به چه معناست؟
تئوری طرفداران که در زبان انگلیسی به Fan Theories مطرح است، ایدهها، خیالپردازیها و گمانهزنیهای مخاطبان درباره داستان یک فیلم یا یک سریال است.
این ایدهها براساس داستان فیلمها و سریالها، خبرهای منتشر شده، مصاحبه بازیگران و حتی ساختهی ذهن خود مخاطب است، به همین دلیل هم ممکنه یا حقیقت داشته باشند و یا اشتباه باشند. بعضی از این تئوریها گاهی واقعاً معنی پیدا میکنند که سایر مخاطبان را به شک میاندازد.
آیا شما نیز تئوری طرفداری(Fan Theories) دربارهی فیلمها و سریالهای محبوبتان دارید؟
اینجا میتواند با بیست تئوری جذاب و هیجانانگیز از بیست فیلم محبوب در تاریخ سینما آشنا شوید.
20 تئوری جذاب و هیجانانگیز طرفداران(Fan Theories):
1- «تایتانیک»(Titanic): «جک داوسون» مسافری در زمان است.
براساس یکی از تئوریهای طرفداران محبوب، کاراکتر «جک» در «تایتانیک»(Titanic) از آینده آمده است تا فقط جان، «رز» را نجات دهد. برای اثبات این تئوری شواهد متعددی وجود دارد.
یکی از شواهد این است که «جک» در یک سکانس میگوید که در دریاچه ویسوتا ماهی گرفته و در اسکلهی سانتا مانیکا سوار ترن هوایی شده است. جالب است بدانید که هیچکدام از این دو مکان قبل از غرق شدن کشتی تایتانیک در سال 1912 وجود نداشتهاند.
همچنین میتوانید به مدل مو و لباس پوشیدن «جک» توجه کنید که کاملاً با مدل مو و شیوهی لباس پوشیدن افراد دیگر در کشتی تایتانیک متفاوت است. همچنین اولین مدل از کوله پشتی «جک» در دهه 30 میلادی یعنی 20 سال پیش از غرق شدن کشتی تایتانیک ساخته شده است.
2- «در جستجوی نمو»(Finding Nemo): «نمو» وجود خارجی ندارد.
اگر سکانس آغازین «در جستجوی نمو»(Finding Nemo) را بخاطر بیاورید، «مارلین» پس از حملهی ماهی باراکودا به هوش میآید و متوجه میشود تنها یکی از تخمها یعنی همان «نمو» جان سالم به در برده است.
اما یک تئوری وجود دارد که میگوید «مارلین» مصیبتزده در تصورات خودش اینگونه خیال کرده است که پسرش توانسته نجات پیدا کند تا بتواند با مصیبت بزرگی که بر او وارد شده است کنار بیاید.
اگر این تئوری را بپذیریم، تمام داستان «در جستجوی نمو»(Finding Nemo) در تخیلات «مارلین» میگذرد. اما آخرین ضربه را محکمتر بزنم؟ «نمو» در زبان لاتین به معنای «هیچکس» است.
3- «گریس»(Grease): «سندی» در ابتدای فیلم میمیرد.
نکتهی اصلی این تئوری در آغاز و پایان فیلم است. فیلم «گریس»(Grease) با ملاقات «سندی» و «دنی» در ساحل شروع میشود و با سکانس پرواز این دو نفر به سمت آسمان درون یک ماشین پرنده به پایان میرسد.
این تئوری توضیح میدهد که «سندی» در دریا غرق شده است. یکی از شواهد این تئوری، آن است که «دنی» در آوازش میخواند: "من من جان او را نجات دادم. او در شبهای تابستانی غرق شده بود". و بعد از آن کل فیلم در تصورات «سندی» پس از مرگ روایت میگذرد. سکانس پایانی نیز به معنای رفتن «سندی» به سمت بهشت است.
4- «شوالیه تاریکی»(The Dark Knight): «جوکر» کهنه سرباز جنگ عراق است.
بسیاری از طرفداران «بتمن» سعی کردهاند تا یک تئوری دربارهی پیشینهی «جوکر» در «شوالیه تاریکی»(The Dark Knight) پیدا کنند. یکی از بهترین تئوریها این است که «جوکر» در واقع یک کهنه سرباز جنگ عراق است که از اختلال اضطرابی پس از سانحه رنج میبرد.
طرفداران این تئوری معتقد هستند که زخمهای روی صورت «جوکر» و تسلط و دانش او به تفنگها، بمبها و سلاحهای جنگی و همچنین علاقهی او به شکنجه دادن میتواند از عوارض اختلال روانی او پس از جنگ باشد.
5- «مرخصی فریس بولر»(Ferris Bueller’s Day Off): «فریس» بخشی از خیالات «کامرون» است.
براساس یک تئوری قدیمی دربارهی یکی از محبوبترین آثار کلاسیک مخصوص نوجوانان یعنی فیلم «مرخصی فریس بولر»(Ferris Bueller’s Day Off)، کاراکتر «فریس» در واقعیت وجود خارجی ندارد بلکه بخشی از توهمات «کامرون» است.
این تئوری به خوبی میتواند تضاد بین شخصیت بااعتماد به نفس و محبوب «فریس» و شخصیت عجیب و ضعیف «کامرون» را درک کرد. در واقع «کامرون» همواره میخواسته مثل «فریس» باشد. اگر براساس این تئوری به فیلم نگاه کنیم، متوجه میشویم که کل داستان در خیالات «کامرون» میگذرد.
6- «ویلی وانکا و کارخانه شکلات سازی»(Willy Wonka and the Chocolate Factory): «ویلی وانکا» یک قاتل سریالی است.
اگر احساس کردهاید که چیزی عجیب و غریب و کمی ترسناک دربارهی «ویلی وانکا» در فیلم «ویلی وانکا و کارخانه شکلات سازی»(Willy Wonka and the Chocolate Factory) وجود دارد، تنها نیستید. برخی تئوریهای طرفداری بر این عقیدهاند که «ویلی وانکا» یک قاتل سریالی خونسرد که علاقه دارد کودکان را به داخل کارخانهی خود بکشاند.
این تئوری توضیح میدهد که چرا «وانکا» سر هر اتفاقی که در کارخانهاش میافتد، آنقدر بیتفاوت است و ترانه و رقص پس از اینکه سرنوشت هر کدام از کودکان رقم میخورد، بصورت روتین از قبل آماده شده است.
7- دنبالهی «هری پاتر»(Harry Potter): خانوادهی «دورسلی» برای بدرفتاری با «هری» دلیل داشتند.
هر طرفدار «هری پاتر» به خوبی بدرفتاریهای که خانوادهی «دورسلی» با «هری» کردهاند را بخاطر دارد. دربارهی این رفتار خانوادهی «دورسلی» یک تئوری محبوب وجود دارد که میگوید دلیل این بدرفتاریها این بوده که «هری» یکی از هورکراسها یا همان جانپیچهای «ولدمورت» است.
همانطور که میدانیم جانپیچها بر محیط اطراف خود تأثیر منفی میگذارند که نمونهی آن را میتوان در «هری پاتر و یادگاران مرگ»(Harry Potter and Deathly Hallows) بر «هری»، «ران» و «هرماینی» پس از نزدیک شدن به کمد «اسلیترین» دید.
* تئوریهای عجیب طرفداران درباره هری پاتر که می توانند حقیقت داشته باشند!
8- دنبالهی «جیمز باند»(James Bond): «جیمز باند» یک اسم کدگذاری شده است.
برای جواب دادن به این سؤال که چرا «جیمز باند» تمام نمیشود و همچنان ادامهدار است، میتوان گفت که «جیمز باند» یک اسم رمزگذاری شده است که امآی6 به مأموران مختلف خود میدهد.
اینگونه میتوان توضیح داد که چرا سن، ظاهر و شخصیت این کاراکتر در طول 50 سال هیچ تغییری نمیکند و چرا او هیچوقت پیر نمیشود و یا در مأموریتهای خطرناک کشته نمیشود. از طرفی دیگر این تئوری وقتی باورپذیر میشود که این کاراکتر برخلاف تهدیدهای امنیتی علیه خود، علاقه دارد اسمش را به همه بگوید. دلیلش این است که «جیمز باند» وجود خارجی ندارد.
9- «علاءالدین»(Aladdin): داستان این فیلم در آیندهی پساآخرالزمانی میگذرد.
برخی معتقدند که بر خلاف باور عمومی، داستان «علاءالدین»(Aladdin) در گذشتههای دور نمیگذرد بلکه در آیندهای پساآخرالزمانی روایت میشود که تنها چند کشور در منطقههای عربی روی زمین باقی ماندهاند.
برای اثبات این تئوری میتوان به این نکته اشاره کرد که در سکانسی «جینی» به «علاءالدین» میگوید که لباست متعلق به قرن سوم است. «جینی» که خود بعد ده هزار سال از چراغ جادو بیرون آمده است و اگر قرن سوم را دیده باشد، در واقع داستان «علاءالدین»(Aladdin) در سال 10300 یعنی 8280 سال بعد از زمان ما رخ میدهد.
10- «داستان عامه پسند»(Pulp Fiction): درون کیف دستی، روح «مارسلوس والاس» زندگی میکند.
محتوای کیف دستی هنوز هم یکی از پیچیدهترین معماهای «داستان عامه پسند»(Pulp Fiction) است اما یک تئوری محبوبی وجود دارد که تا حدودی مناقشه بر سر این معما را حل میکند. بسیاری از طرفداران، این تئوری را مطرح میکنند که در آن کیف، روح رئیس آدمکشهای فیلم یعنی «مارسلوس والاس» قرار دارد که قبلاً روح خود را به شیطان فروخته بود.
کافی است تا رمز کیف دستی را که عدد 666 بود بخاطر بیاورید. همه میدانید که این عدد متعلق به شیطان است. بندی که «مارسلوس» به پشت سرش میبندد نیز اشاره به جملهای از انجیل دارد که میگوید شیطان روحتان را از پشت سرتان میدزدد. در نهایت نیز چه چیزی میتواند نور آسمانی که از درون کیف میتابد را توضیح دهد؟
11- «مرد آهنی 2»(Iron Man 2): پسر بچهای که ماسک به صورت زده است، «پیتر پارکر» است.
بسیاری از طرفداران آثار دنیای سینمایی مارول گمانهزنی میکنند که پسربچهی پشت ماسک «مرد آهنی» که نمایشگاه را نجات میدهد، کسی غیر از «پیتر پارکر» نیست. اصلا به این فکر نکنید که تا سال 2016 «مرد عنکبوتی»(Spiderman) وارد دنیای سینمایی مارول نشده بود. ما به خوبی این را میدانیم که آن نمایشگاه در محله کوئینز بود پس به احتمال زیاد «پیتر» آنجا حضور داشته است.
اگر باورتان نمیشود، باید بدانید که «تام هالند» پس از ایفای نقش «مرد عنکبوتی» در مصاحبهای با هافینگتون پست این تئوری را تأیید کرده و گفته است که تئوریهای طرفداری برخی اوقات بیش از اندازه دقیق هستند.
12- «تنها در خانه»(Home Alone): «کوین» بزرگ شده است و نقش «اره» را در دنبالهی «اره»(Saw) دارد.
براساس یک تئوری محبوب، «کوین» در فیلم «تنها در خانه»(Home Alone) همان «اره» یا «جان کریمر» در دنبالهی سینمایی «اره»(Saw) است. طرفداران برای اثبات این تئوری به شواهدی اعم از شباهت ظاهری، علاقه به خشونت و تبحر در گذاشتن تله اشاره میکنند.
اگر هنوز قانع نشدید، به زیرزمین ترسناک خانهی کودکیهای «کوین» فکر کنید. او در یک سکانس به خصوص در آن زیر زمین، آب گرم کن حمام را با هیولا اشتباه میگیرد. در «اره 2»(Saw II) نیز «اره» فردی را به درون آب گرم کن میاندازد و او را میسوزاند.
13- «تلقین»(Inception): توتم واقعی «کاب»، حلقهی ازدواجش بود.
یکی از مناقشه برانگیزترین سکانسهای «تلقین»(Inception)، سکانس پایانی آن است که «کاب» از طریق چرخاندن توتم قصد دارد بداند که در خیال است یا دارد واقعیت را میبیند. اما اگر توتم واقعی «کاب» اصلاً آن فرفره نباشد چطور؟
یک تئوری طرفداری دربارهی توتم «کاب» وجود دارد که میگوید توتم واقعی او، حلقهی ازدواجش است. یکی از شواهد این تئوری، این است که «کاب» در تمام سکانسهایی که در رویا به سر میبرد، حلقه در دست دارد اما در سکانسهای بیداری حلقه به دست ندارد.
این تئوری میتواند مناقشهی سکانس پایانی مبنی بر رویا یا واقعی بودن آن را بطور کامل حل کند. زیرا در سکانس آخر به وضوح میتوان دید که حلقهی ازدواج «کاب» در دستانش نیست، در نتیجه او در عالم واقع به سر میبرد.
14- دنباله «داستان اسباب بازی»(Toy Story): «سید» بزرگ شده است و در «داستان اسباب بازی 3»(Toy Story 3) نقش مرد رفتگر را دارد.
بسیاری از تماشاگران قسمت اول «داستان اسباب بازی»(Toy Story) از یاد بردهاند اما برخی از هواداران تیزبین متوجه موضوع جذابی در «داستان اسباب بازی 3»(Toy Story 3) شدهاند. در این فیلم در سکانسی کوتاه یک رفتگر را میبینیم که تیشرت «سید» همسایهی «اندی» را پوشیده است.
«سید» همان بچهای بود که اسباب بازیها را اذیت میکرد و در نهایت «وودی» و سایر اسباب بازیها تصمیم گرفتند که او را بترسانند. این تئوری میگوید که «سید» رفتگر شده است تا اسباب بازیها را از میان زبالهها نجات دهد.
15- «درخشش»(The Shining): این فیلم دربارهی فریب فرود آمدن روی ماه است.
این تئوری یکی از عجیبترینها و مهمترین تئوریهای طرفداری در تاریخ سینماست. بسیاری از تئوریپردازان توطئه سالهاست بر این باورند فیلم «درخشش»(The Shining) اثر «استنلی کوبریک»، اعتراف مخفیانهی «کوبریک» در زمینهی کمک به دولت آمریکا برای صحنهسازی پروژهی آپولو 11 است.
برای این تئوری شواهدی نیز وجود دارند. برای مثال «کوبریک» شمارهی اتاق 217 را به 237 که اشارهای به فاصلهی 237 هزار مایلی زمین تا ماه دارد، تغییر داده است. کودک داستان اصلی را به یک دوقلوی ترسناک تبدیل کرده که اشارهای به پروژهی «ماه جوزا» ناسا دارد. روی لباس «دنی» نیز تصویر موشکی است که روی آن نام آپولو 11 نقش بسته است.
16- «جادوگر شهر از»(The Wizard of Oz): «دوروثی» همان «جادوگر خبیث شرق» بود.
اگر بفهمید زمانی که «دوروثی» در شهر اُز بود، رویا نبوده بلکه حضور او در یک دنیای موازی است، تعجب خواهید کرد؟ براساس اینکه هر موجودی که «دوروثی» در شهر اُز ملاقات میکند، همسانی در دنیای واقعی در کانزاس دارد، یک تئوری طرفداری وجود دارد که او را همان «جادوگر خبیث شرق» میداند.
برای اثبات این تئوری تنها به این فکر کنید که چرا هرگز چهرهی «جادوگر خبیث شرق» را ندیدیم و علاوه بر این، میدانیم که اندازهی کفش «جادوگر خبیث شرق» و «دوروثی» یکسان است. آیا همهی اینها تصادفی است؟
17- «باشگاه مشت زنی»(Fight Club): «راوی» و «تایلر» همان «کلوین» و «هابز» هستند که بزرگ شدهاند.
بدون شک بزرگترین پیچ داستانی «باشگاه مشت زنی»(Fight Club)، زمانی است که «راوی» میفهمد «تایلر» واقعی نیست و تنها حاصل تخیلات اوست. ولی پیچی که میتواند از آن هم بزرگتر باشد، این است که «راوی» و «تایلر» همان «کلوین» و «هابز» از کمیکبوک «باشگاه مشت زنی» هستند.
براساس این تئوری، «کلوین» که در کودکی برای خود یک دوست خیالی به نام «هابز» ساخته بود، همان «راوی» در فیلم است که اسمی ندارد. آنها مانند «راوی» و «تایلر» به هم قول داده بودند که دربارهی باشگاه مردانهی خود با هیچکس صحبت نکنند.
18- «کارخانه هیولاها»(Monsters, Inc.): «هیولاها» از طاعون میترسند.
میدانیم که تکنولوژی ساخت هیولاها در «کارخانه هیولاها» آنقدر بالاست که برای مدتهای طولانی میتوانند وارد دنیای انسانها شوند. اما یک تئوری طرفداری دربارهی ترس هیولاها از تماس با انسانها وجود دارد.
این تئوری میگوید که هیولاها در زمان قرون وسطی، در میانهی همهگیری طاعون وارد دنیای انسانها شدند و بدلیل تماس با آنها دچار بیماری شدند. به همین دلیل از تماس با انسانها وحشت دارند. این تئوری هنگامی جدی میشود که در سکانسی از فیلم، یکی از هیولاها پس از اینکه جورابی به آن چسبید، تمام پشمهایش را میتراشند.
19- «بازگشت به آینده»(Back to the Future): «داک براون» به فکر خودکشی بود.
تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که چرا «داک براون» پس از صحبت کردن دربارهی شکست خوردن اختراعش، خودش را در مسیر «دی لورن» که در حال آزمایش ماشین زمان خود در پارکینگ بود قرار داد؟ خب بسیاری از تماشاگران بر این باورند که «داک براون» مدتها بود که قصد پایان دادن به همه چیز را داشت.
این تئوری تلخ توضیح میدهد که «داک» به دلیل شکستهای پشت سر هم اختراعاتش، دچار افسردگی شده و تصمیم گرفته است تا از طریق یکی از اختراعاتی که مطمئن است شکست میخورد، خودکشی کند.
20- «پارک ژوراسیک»(Jurassic Park): دایناسورها واقعی نیستند.
یک تئوری وجود دارد که میگوید دایناسورهای «پارک ژوراسیک» واقعی نبودند. همانطور که میدانید «جان هاموند» آن را از ترکیب دی ان ای سایر حیوانات ساخت تا مردم را به تماشای آنها ترغیب کند و پول به جیب بزند.
کافی است سخنرانی «هاموند» را در ابتدای شروع به کار به یاد بیاورید که از طراحی یک سیرک توسط خودش برای گول زدن بچهها میگفت. بنابراین میدانیم که او متخصص پول درآوردن از طریق گول زدن مردم است.
به علاوه، این تئوری توضیح میدهد که چرا بسیاری از دایناسورهای پارک از نظر تاریخی غیردقیق هستند. آنها نه پشم دارند و نه از نظر اندازه واقعی هستند.
منبع: Goodhousekeeping.com