یادداشت دردناک برزو نیکنژاد / دلم به درد آمد وقتی مجرم خطاب شدم
برزو نیک نژاد کارگردان و نویسنده سینمای کشورمان متنی درباره سد معبر نوشته که این متن در ادامه آمده است:
همه كارهاي دنيا پُر زحمت است، كلاً نان حلال در آوردن سخت است، چه كارگر باشي چه مدير، چه فيلمسازباشي چه مامور شهرداري.
يكي از كارهاي سخت جهان كه ثابت شده ميباشد، فيلم سازي است، با تمام احترام به سينما، گاهي سريال سازي سخت تر نيز هست،وقتي قرار است روزانه سعي كني تا دقايقي كه تعهد كرده ايي،به تصوير بكشي، آنهم در ماراتن زماني و تلاش كني تا حد امكان شرمنده چشمهايي كه لطف ميكنند و با مهرباني كارت را از تلويزيون به تماشا مينشينند نشوي.
حال سخت تر و سخت تر است ، پس از ١٢ساعت كار و تلاش، ساعت ٣ بامداد ، وقتي گروه ديگر رمقي ندارد، شخصي كه مامور شهرداري است بيسيم بدست بيايد و بگويد (سدمعبر) كرده ايي. آقاي محترم سدمعبر جرم است و نسبت دادنش به هر شخصي تهمت.
براي من بعد از ٢ دهه دستياري و پنج ، شش سالي كه مستقل در حال ساخت هستم، اولين بار بود كه فهميدم در هنگام فيلمبرداري ماموران شهرداري ميتوانند مرا و هر گروه فيلمسازي را متهم به سدمعبر كنند،فهميدم مجرمم فهميدم كه مامور شهرداري ساعت ٣ بامداد ميتواند در ٦ كلمه سدمعبر را برايم معني كند، زيرا گفتم : براي مدتي كنار خيابان دوربين گذاشتن جهت فيلمبرداري با مجوز نيروي انتظامي بدون آنكه راه را ببندي طبق تجربه من، سدمعبر نيست و ايشان فرمودند: سدمعبر يعني سد كردن معبر و قول داد فردا اگر دوربين در خيابان بگذاريم ما را به همين جرم يعني سدمعبر جمع كند.
ساعت ٣ بامداد بساط همان دستفروشي كه پخش زمين شد مقابل چشمم آمد و گذشت،دلم بيشتر به حالش سوخت، به حال خودم سوخت، به حال گروهم سوخت، حتي به حال تهيه كننده ايي كه مسئول همه گروه است .
هر اداره و شركتي،نگهباني دارد،هر بخشي،منشي دارد، تا او هماهنگ نكند كسي داخل نميرود،جناب آقايِ مامورِ سدمعبر،اقتضاي شغل ما آوارگيست،ولي گمان نميكردم اينقدر بي ارزش باشيم كه وسط صحنه كارمان بيايي و كارمان را سد كني.
ميدانم وقتي ساعت براي ما ٣ بامداد است ، ساعتِ شما هم، همان را نشان ميدهد، شما هم خسته نباشيد ولي شما وقتي آمديد كه ما ١٤ ساعت پيش خانه هايمان را براي فيلمبرداري در گوشه و كنار خيابانهايي كه شما نامش را سدمعبر ميگذاريد ترك كرده بوديم، دزد را هم اين ساعت بگيريد خستگي به تنش ميماند، ما خوب يا بد،سريال سازيم.
من شايد كمتر ولي مانند تمام عوامل و دست اندركارانِ گروههاي فيلمسازي خيلي چيزها را تجربه كردم، گاهي ابتدايي ترين چيز يعني جايي براي دستشويي رفتن نبود، كنار آمدم ولي دلم درد نيامد،گاهي فحش شنيدم و دلم درد نيامد،بدليل نداشتن مكان خاص وتصويربرداري در خيابان كه به نظر شما سدمعبر است كتك خوردم و دلم درد نيامد، ولي آقاي مامور سدمعبر اينبار كه به حكم شما مجرم شدم،دلم درد آمد، آنقدر كه در ساعت ٥/٤٨ دقيقه بامداد كه شايد شما خواب باشيد،خواب به چشمانم نمي آيد، شما خواب مرا سد كرده ايي،اين هم درد دارد و اين درد حالا حالاها يادم نخواهد رفت.
برزو نيك نژاد/ كارگردان/ سد كننده معبر