جستجو در سایت

1404/02/30 17:00
اختصاصی سلام سینما

«سینما و فوتبال»: دو روایت‌گر بزرگ قرن بیستم | داستان‌هایی از چمن سبز تا پرده نقره‌ای

«سینما و فوتبال»: دو روایت‌گر بزرگ قرن بیستم | داستان‌هایی از چمن سبز تا پرده نقره‌ای
به بهانه اکران فیلم سینمایی «بازی را بکش» در این یادداشت به پیوند میان فوتبال و سینما نگاهی می‌اندازیم و فیلم‌هایی که سینما را به تصویر کشیده‌اند مرور خواهیم کرد.

اختصاصی سلام سینما، تصویر و بازی، زبان مشترک انسان معاصر سینما و فوتبال، هر دو پدیده‌هایی هستند که در قرن بیستم به اوج محبوبیت و تأثیرگذاری رسیدند. اگر سینما هنری است مبتنی بر تصویر، روایت، و تخیل، فوتبال نیز نمایش زنده‌ای از رقابت و داستان‌های انسانی است. این دو مدیوم ظاهراً متفاوت، در واقع از یک جوهره تغذیه می‌کنند: نیاز انسان به تماشا، به اسطوره‌سازی و به تجربه جمعی. 

فوتبال به‌مثابه سینما

فوتبال نمایشی زنده با درام درونی است که در ذات خود، تئاتری زنده است. مسابقه‌ای نود دقیقه‌ای که با فراز و فرود، قهرمان و ضدقهرمان، تعلیق و گره‌گشایی همراه است. در یک بازی فوتبال، روایت‌هایی شکل می‌گیرند که گاه از هر فیلم دراماتیک‌ترند: صعود تیمی ضعیف، بازگشت باشکوه یک بازیکن، یا حتی ضربه پنالتی‌ای که سرنوشت یک ملت را رقم می‌زند. این همان چیزی است که ژان‌پل سارتر درباره فوتبال می‌گفت: «در فوتبال، مثل زندگی، زیبایی نه در هدف نهایی، بلکه در مسیر رسیدن به آن است.»

سینما از فوتبال الهام می‌گیرد

سینما در طول تاریخ بارها از فوتبال الهام گرفته است؛ چه به‌عنوان زمینه روایی، چه به‌مثابه استعاره‌ای برای رقابت، امید، طبقه اجتماعی و حتی هویت ملی؛ از فیلم‌هایی مانند «فرار به سوی پیروزی» با بازی پله و استالونه گرفته تا آثار درام اجتماعی مانند «در جستجوی اریک» کن لوچ. 

فوتبال در سینما نه‌تنها سرگرم‌کننده، بلکه ابزار نقد اجتماعی، بازنمایی آرزوهای طبقاتی و تأمل درباب هویت جمعی است. در فیلم‌هایی نظیر «آفساید» جعفر پناهی، فوتبال از منظر جنسیتی و ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه‌ها به موضوع اصلی تبدیل می‌شود؛ جایی‌که ورزش نه فقط یک مسابقه، بلکه میدان نبردی فرهنگی و سیاسی است. در مستندهای فوتبالی مانند «مارادونا» ساخته امیر کوستوریتسا یا «دیگو» ساخته آصف کاپادیا، مرز میان اسطوره و انسان، قهرمان و ضدقهرمان، با زبان سینما دوباره تعریف می‌شود.

بدن، تصویر، اسطوره – تقاطع‌های فرمی

فوتبال و سینما هر دو به بدن انسان، حرکت، و تصویر متکی‌اند. بازیکن فوتبال با بدنش روایت می‌کند؛ با دریبل، سرعت، یا حتی ایستادن پشت ضربه آزاد. سینما نیز با قاب‌بندی بدن، با نمای نزدیک از چهره خسته یک قهرمان یا تعقیب حرکت بازیکن در زمین، تماشاگر را وارد تجربه‌ای حسی می‌کند. در هر دو، بدن نه فقط وسیله‌ای برای حرکت، بلکه حامل معناست. زیدان، مارادونا یا مسی، فراتر از مهارت فنی، صاحب شخصیت‌هایی سینمایی‌اند؛ قهرمانانی با گذشته، انگیزه، سقوط و رستگاری.

به بیان ژیل دلوز، «بدن در حال حرکت، واحد پایه‌ای سینمای حرکت-تصویر است»؛ مفهومی که به شکل عجیبی با فوتبال هم‌پوشانی دارد. به‌خصوص در کلوزآپ‌هایی که چهره بازیکن را بعد از گل، اشک، یا شکست ثبت می‌کنند، فرم سینمایی و فوتبالی کاملاً همگرا می‌شوند. ورزشکار، همچون بازیگر، حامل اسطوره‌ای انسانی است: اسطوره‌ای از جنس اراده، شهرت، تباهی یا نجات.

جمع‌گرایی و مناسک تماشا

فوتبال و سینما، هر دو آیین‌هایی برای جمع شدن، شور و هویت‌اند. سینما سالن تاریکی است که در آن هم‌زمان می‌خندیم یا اشک می‌ریزیم و استادیوم، فوتبال مکانی است از جنس فریاد و پرچم و سرود. هر دو فضاهایی برای تجربه جمعی‌اند، و هر دو قابلیت خلق همبستگی یا شکاف اجتماعی را دارند. سینما، گاه خود سیاست است و فوتبال نیز از این موضوع تبعیت می‌کند. در هر دو، تجربه فردی با جمع آمیخته می‌شود تا لحظه‌ای آیینی و تقریباً مقدس خلق شود.

تماشاگر فوتبال و تماشاگر سینما، هردو به دنبال تجربه‌ای فراواقعی‌اند. در فوتبال، یک گل در لحظه آخر این کار را می‌کند و در سینما، یک پایان غافل‌گیرکننده یا پلان-سکانسی نفس‌گیر این تجربه را رقم می‌زند. هردو ما را از زمان خطی می‌کَنند و در لحظه‌ای خالص از عاطفه و واکنش قرار می‌دهند. در نهایت، هر دو تماشاگر را درگیر پرسشی بنیادی می‌کنند: 
جای من در این داستان کجاست؟

سینما و فوتبال، دو زبان جهانی، دو روایت از زندگی 

در نهایت، نسبت میان سینما و فوتبال، رابطه‌ای است از جنس زبان‌های موازی. هر دو روایت‌گرند، هر دو با تصویر و بدن و احساس کار می‌کنند، و هر دو قادرند افسانه بسازند. این رابطه، نه فقط موضوعی برای تحلیل هنری، بلکه پنجره‌ای است برای فهم فرهنگ عامه، سیاست، تاریخ و روان جمعی.

سینما می‌تواند فوتبال را نقد کند و فوتبال می‌تواند سینما را الهام بخشد. آن‌ها آینه‌هایی در برابر انسان معاصر هستند؛ انسانی که هم‌زمان می‌خواهد ببیند، احساس کند و بخشی از یک داستان باشد. به قول بارت، «تماشا، لحظه‌ای‌ست که میل، معنا و حافظه با هم برخورد می‌کنند»؛ چه در استادیوم و چه در سینما.

نویسنده | داود احمدی بلوطکی


فیلم های مرتبط
ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image