گفتوگوی جذاب کولمن دومینیگو و کیران کالکین در ورایتی

کولمن دومینیگو و کیران کالکین روشهای متفاوتی را در حرفه خود به کار میگیرند. کولمن دومینیگو برای هر نقش تحقیق میکند و چندین ساعت زودتر از بقیه بیدار شده و آماده کار است.
این دو هنرمند باوجود تفاوتهایشان، ذات یکسانی دارند. کولمن دومینیگو یکی از چند بازیگر حرفهای فیلم سینگ سینگ است. فیلم داستان واقعی زندگی مردانی است که در داخل زندان تئاتر اجرا میکنند. او در نقش رهبر گروه بازیگران، اعتمادبهنفس خود را از دست میدهد، زیرا پرونده قتل غیرعمد او با موفقیت پیش نمیرود.
کیران کالکین در فیلم یک درد واقعی در نقش یک مرد نابالغ و مشکلسازی به نام بنجی ظاهر شده است که پس از مرگ مادربزرگ خود، همراه با برادرش دیوید، به لهستان سفر و درباره وقایع هولناک هولوکاست اطلاعات کسب کرده و مسیر بسیار احساسی را طی میکند.
در این گفتوگو کولمن دومینیگو و کیران کالکین درباره فعالیت صبحگاهی خود، لذت پدر بودن و تجربه کار با سایر بازیگران با یکدیگر صحبت میکنند.
کیران کالکین: کارت را از سیرک شروع کردی؟
کولمن دومینیگو: آره، چون چند کلاس بازیگری رفته بودم، سعی داشتم برنامه خودم را جور کنم.
کیران کالکین: به نظرت کلاسهای بازیگری مفید بود؟ بعضیها فکر میکنند باید به تکتک صحبتهای استادشان گوش کنند، انگار که وحی منزله. اما در واقعیت اینجوری نیست.
کولمن دومینیگو: برخی مسائل جواب نمیدهد، اما یکی از استادها به من گفت «میخواهم چند تا ابزار در اختیارت بگذارم. میتوانی از آنها استفاده کنی، اما خودت هم باید قادر باشی جعبهابزارت را بزرگ و بزرگتر کنی.»
با همه نقشهام جوری رفتار میکنم انگار بار اولم است. از تکرار متنفرم. روش خاصی هم ندارم.
کیران کالکین: وقتی متد اکتینگ را امتحان میکنی، مغرور میشی. بعد حوصلهات سر میره و با خودت میگویی دیگر نمیخواهم این کار را انجام بدم.
برای همین من از تست دادن برای بازیگری خوشم میاد. اگر تست ندهم، مطمئن نیستم بعداً از آن کار خوشم بیاید. به خودم میگویم این کار را قبول کردی؛ چون فلان تهیهکننده خواست، اما اگر تست بدی میدانی باید انتظار چه چیزی را داشته باشی.
جسی آیزنبرگ، کارگردان یک درد واقعی، بازی من را در سریال وراثت ندیده بود و بدون هیچ تست بازیگری از من دعوت کرد در فیلمش بازی کنم. او فکر میکند این روش کاملاً عادی است. به من گفت قبلاً با تو آشنا شدم. قبل از درد واقعی کلاً دو بار همدیگر را دیده بودیم. یکی به جسی آیزنبرگ بگه اینجوری بازیگر استخدام نمیکنند.
کولمن دومینیگو: گوش کن. من چند بار دیدمت و بلافاصله شخصیتت را شناختم. از روی طرز نگاهت میشد فهمید یکم... چه جوری بگم؟
کیران کالکین: یکم دیوانهام. روانیام. دو قطبیام.
کولمن دومینیگو: نه. به نظرم تو یک بازیگر خطرناکی و من از این مدل بازیگرها خوشم میاد. هنرنمایی تو در یک درد واقعی خیلی زیباست.
وقتی فیلم رو دیدم مطمئن نبودم از شخصیتت خوشم بیاد. فکر میکردم خودشیفتهای، اما بهتدریج متوجه صداقتت شدم.
کیران کالکین: شخصیت بنجی قبل از انجام کارهاش اصلاً فکر نمیکند. من هم شخصیتم را همین شکلی جلو بردم. بدون برنامه سر صحنه میرفتم و از جسی آیزنبرگ میپرسیدم الان قرار است چه کار کنیم. جسی آیزنبرگ هم از رفتار من وحشتزده میشد.
به من میگفت «منظورت چیه؟ یک صفحه مونولوگ داری!» من هم میگفتم من زود در نقشم فرو میروم و زود فیلمنامه را حفظ میکنم. حین فیلمبرداری، سکانس به سکانس جلو برویم و مسیر را پیدا کنیم.
کولمن دومینیگو: از موقعیت و جایگاه دوربینها اطلاع داری؟
کیران کالکین: نه کاملاً. به من ربطی ندارد. در سریال وراثت دوربینها همیشه کلی از ما فاصله داشتند. بیشتر به بازیگری که کنارت ایستاده تکیه میکنی. مطمئنم شما هم در سینگ سینگ همین کار را انجام میدادید.
فیلم شما یکی از زیباترین تیمهای بازیگری تاریخ را دارد. بیشتر بازیگرها تا قبل از این فیلم در مقابل دوربین ظاهر نشده بودند. این فوقالعاده است.
کولمن دومینیگو: کارگردان ما، کرگ کودار از همه دعوت کرد هر طور که راحت بودیم وارد صحنه شویم و هیچکس را قضاوت نمیکرد. من قبل از سینگ سینگ مشغول پروژه رنگ بنفش بودم و رویهمرفته 18 روز فرصت داشتم تا خودم را برای نقشم آماده کنم. من زیاد از این وضع راضی نبودم، چون دوست دارم کاملاً برای نقش خودم آماده باشم.
برای اولین بار هیچ ایدهای نداشتم قرار است دقیقا چه اتفاقی بیفته. در هر صورت برای سینگ سینگ با این روش جواب گرفتیم.
من با کسانی کار کردم که واقعاً تجربه زندان رفتن داشتند. همه چیز را بدون زرقوبرق به تصویر کشیدیم. بدون هیچ فیلتری. باید به این افراد و جایگاهشان تکیه میکردم.
کیران کالکین: کلارنس مکلین نابغه است.
کولمن دومینیگو: او زیباست. مگر نه؟
همکار مورد علاقه تو در سریال وراثت کدام بازیگر بود؟
کیران کالکین: سارا اسنوک. البته نباید بازیگر و همکار مورد علاقه داشته باشی. درست نیست. اما من دارم. بعضی وقتها برای شوخی، دیالوگ سارا را برمیداشتم و بهجای او بازی میکردم. بعد از گوشه چشم به او نگاه میکردم و واکنشش را میسنجیدم. سارا اسنوک همین کار را با من میکرد.
از بس مسخرهبازی درآوردیم دیگه هیچکس ما دو نفر را با هم استخدام نمیکنه. دیگه نمیتونیم با هم کار کنیم.
کولمن دومینیگو: هنوز همدیگر را میبینید؟
کیران کالکین: سارا اسنوک استرالیا زندگی میکند. سخته دائم در ارتباط باشیم. من زیاد به بقیه زنگ نمیزنم. رابطهام با تلفن خوب نیست.
سارا مادرخوانده پسر من و یکی از افراد مورد علاقه من در کل دنیاست.
کولمن دومینیگو: من آدمهای زیادی را میشناسم، اما با افراد بسیار کمی احساس نزدیکی میکنم. تو چه؟ تو هم با آدمهای زیادی در ارتباط هستی؟ یا دایره ارتباطی کوچکی داری؟
کیران کالکین: همسر و دو تا بچهام. همین.
کولمن دومینیگو: چه چیزی درباره پدر بودن تو را به هیجان میآورد؟
کیران کالکین: همه چیز، بهغیراز زمان شام. به جز خانوادهام هیچچیز دیگهای اهمیت نداره. من الان یک پدرم. تنها نقش من در زندگی همین است.
دوست داری بچه داشته باشی؟
کولمن دومینیگو: شاید وقتی 20ساله بودم. الان وسایل خانهام خیلی زیباست. دوست ندارم خراب شوند.
سعی ندارم شبیه روان شانسها باشم، اما به نظرم بهتر است یک زمانی را به خودت اختصاص بدی. صبحها ساعت چند از خواب بیدار میشی؟
کیران کالکین: فکر نکنم هر روز ساعت خاصی بیدار بشم.
کولمن دومینیگو: من امروز صبح ساعت چهار و نیم بیدار شدم. چون دوست دارم قبل از کار، دو سه ساعت مفید به خودم اختصاص بدم.
کیران کالکین: دیوانهای. سر صحنه هم این کار رو انجام میدی؟
کولمن دومینیگو: مهم نیست چه شخصیتی را بازی کنم. چه یک قهرمان باشم چه یک فرد شرور. باید یک زمان خاص را برای خودم داشته باشم.
کیران کالکین: بیا با هم کار کنیم مرد.
کولمن دومینیگو: من هم خیلی دوست دارم. از تو خوشم میآید.
کیران کالکین: هنوز از درون نمردهام.
کولمن دومینیگو: تو زندهای.