چطور «لیسانسه ها» نقطه عطف سروش صحت شد؟

سروش صحت مسیرش را نه با هیاهو، بلکه با حضور در پشتصحنه کمدیهای تلویزیونی آغاز کرد. او ابتدا بهعنوان یکی از نویسندگان گروهی شناخته شد که در سایه کارگردانان پرآوازهای مانند مهران مدیری و رضا عطاران کار میکردند.
صحت در سایه مدیری، عطاران و قاسمخانیها
صحت در آن سالها بیشتر در مقام همکار نویسنده فعالیت داشت؛ در مجموعههایی چون «شبهای برره»، «جایزه بزرگ»، «کوچه اقاقیا» و «بزنگاه»، که فضا و لحنشان را دیگران تعیین میکردند. او در این دوره بیش از آنکه صاحب سبک باشد، سعی کرد در دل جریان طنز تثبیتشده دهه هشتاد رشد پیدا کند.
در ادامه، صحت بهتدریج به بازیگری نیز روی آورد. هرچند این حوزه هیچگاه اولویت او نشد، اما حضورهای روان و بدون اغراقش باعث میشد بازیهایش از تصنع دور بماند. با این حال، او هیچگاه نتوانست در بازیگری جایگاهی مشخص یا شاخص پیدا کند؛ نه بهلحاظ تنوع نقش و نه از منظر تاثیرگذاری.
سروش صحت کارگردان میشود
نقطه جدیتر در مسیر حرفهایاش زمانی بود که پشت دوربین قرار گرفت. او با سریال نه چندان موفق «چارخونه» این مسیر را آغاز کرد تا اینکه با ساخت سریال «ساختمان پزشکان»، اولین تلاش بزرگ صحت برای شکل دادن به فضای شخصی خودش محقق شد، هرچند هنوز فیلمنامه با سرپرستی پیمان قاسمخانی نوشته شده بود و هویت سریال تا حد زیادی به نگاه او گره خورده بود. با این حال، شوخطبعی روانشناسانه و فضاسازی در روابط، نشانههایی از زبان آینده صحت را هم در خود داشت.
در ادامه، صحت سریال «پژمان» را ساخت که مجدد برادران قاسمخانی نویسندههای اصلی آن بودند. آن سریال با موفقیت همراه شد اما همچنان امضای صحت را بهتنهایی حمل نمیکرد و بیشتر حاصل مشارکتی میان او و چهرههایی بود که در نوشتن طنز تلویزیونی تثبیت شده بودند.
اما در «شمعدونی»، او برای اولینبار سعی کرد جهان شخصی خودش را با استقلال بیشتری بسازد. نگارش فیلمنامه بهطور کامل به دست او و ایمان صفایی بود. «شمعدونی» تلاشی بود برای ساختن یک خانواده عجیب، با منطق درونی خاص و رفتارهایی که در عین اغراق، در واقعیتی ملموس ریشه داشتند. هرچند برخی موقعیتها و شخصیتها موفق از آب درآمدند، اما سریال هنوز در مرحله آزمون و خطا بود. خیلی از ایدههای فانتزی، شوخی با منطقهای روزمره، و شکستن فضای رایج تلویزیون، در «شمعدونی» صرفاً به جرقههایی بدل شدند.
«لیسانسهها»: فانتزی ذهنی، بازیگران ناهمگون، موفقیتی غیرمنتظره
اما همین تجربه ساخت جهان منحصر به فرد «لیسانسهها» را فراهم کرد؛ سریالی که میتوان آن را نقطه عطف اصلی کارنامه صحت دانست. او در کنار ایمان صفایی، جهانی خلق کرد که نهفقط بهلحاظ موقعیت، بلکه از نظر فضاسازی ذهنی و درونی هم منحصر بهفرد بود. طنزی که در «لیسانسهها» ارائه میشود، برخلاف سنت رایج تلویزیونی، بر پایه نوعی تخیل شهری بنا شده است. شخصیتها گاهی با ذهنیت خود گفتگو میکنند، گاهی فضاهای ذهنی بهصورت تصویری بازسازی میشوند، و شوخیها از سطح گفتوگو فراتر میروند. این همان چیزیست که بسیاری از منتقدان آن را «کمدی موقعیت با عنصر خیال» یا «طنز درونیسازیشده» توصیف کردهاند.
یکی از نقاط قوت سریال، انتخاب بازیگرانی بود که در نگاه اول هیچ ربطی به یکدیگر نداشتند: امیرحسین رستمی، هوتن شکیبا، و امیر کاظمی. اما این ناهمگونی ظاهری، در اجرا به ترکیبی درخشان و متعادل تبدیل شد. سهضلعیای که هر ضلعش کارکردی متفاوت داشت و باعث شد روایت بهصورت ارگانیک پیش برود. «لیسانسهها» نهفقط در پرداخت شخصیت، که در درک زیست طبقه متوسط شهری، از بسیاری از آثار تلویزیونی زمان خود جلوتر بود.
ادامه این سریال با نام «فوقلیسانسهها» توانست وفاداری مخاطب را حفظ کند؛ گرچه برخی معتقد بودند کیفیت برخی خطوط فرعی افت کرده، اما کلیت فضا و زبان سریال هنوز همان انسجام را داشت. صحت نشان داد که میتواند در بستر طنز، زندگی روزمره، ناامیدیها، تردیدها و لحظات ساده انسانی را بازتاب دهد.
همین اعتمادبهنفس بود که او را به سمت ساخت نخستین فیلم سینماییاش سوق داد. «جهان با من برقص» اثری کمادعا اما دقیق بود که موفق شد هم در گیشه بدرخشد و هم توجه منتقدان را جلب کند. صحت در این فیلم برخلاف مسیر سریالهای تلویزیونیاش، به سمت فضایی انسانی و تأملبرانگیز رفت؛ بدون شوخیهای سطحی یا فرمهای آشنا.
پس از موفقیتهای تلویزیونی و سینمایی، سروش صحت با ساخت سریال «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» و فیلم «صبحانه با زرافهها» به مسیر خلاقانهاش ادامه داد. با این حال، این پرسش پیشروی اوست که آیا صحت میتواند در گامهای بعدی از خودش عبور کند؟ آیا همچنان قادر خواهد بود زبان روایتش را گسترش دهد و به مناطقی کمتر تجربهشده در کمدی تلویزیونی و سینمایی سر بزند؟