8 نقشآفرینی برتر کارنامه دنیل دی لوئیس؛ از پای چپ من تا لینکلن

ترجمه اختصاصی سلام سینما - فریبا جمور: بازگشت دنیل دی لوئیس به دنیای بازیگری، رویدادی صرفاً خبری نیست؛ بلکه رخدادی فرهنگی است که نگاهها را در سراسر جهان به خود خیره میکند. او از معدود بازیگرانی است که هر حضورش بر پردهی سینما به نقطهی عطفی در تاریخ بازیگری بدل شده است. دی لوئیس بهخاطر کمکاری آگاهانه، وسواس در انتخاب نقش و پایبندی کامل به روش متد اکتینگ، جایگاهی منحصربهفرد در سینما دارد؛ جایگاهی که سبب شده سه بار جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اول را از آن خود کند. این مروری است بر زندگی، سبک بازیگری و آثار شاخص او، تا شاید بتوان تصویری جامعتر از میراث هنریاش ارائه کرد.
بیشتر بخوانید:
7 حقیقت جالب و کمتر گفتهشده در مورد زندگی و فعالیتهای دنیل دی لوئیس
دی لوئیس یکی از شناختهشدهترین پیروان متد اکتینگ است؛ شیوهای که در آن بازیگر بهطور کامل در نقش غوطهور میشود و مرز میان شخصیت واقعی و شخصیت نمایشی از میان میرود. او برای بازی در «پای چپ من» ۱۹۸۹ ماهها روی ویلچر نشست و حتی در پشت صحنه هم حاضر نبود برخیزد. در «خون به پا خواهد شد» ۲۰۰۷ نه تنها صدای خود را تغییر داد، بلکه بهطور کامل در زندگی یک سرمایهدار سنگدل و منزوی فرو رفت. این سطح از تعهد، که گاه به افراط پهلو میزند، همان چیزی است که بازی او را به تجربهای منحصر به فرد برای تماشاگر بدل میکند.
در این مطلب نگاهی به هشت نقشآفرینی شاخص کارنامه او انداختهایم.
1. پای چپ من My Left Foot – (جیم شریدان، ۱۹۸۹)
در نقش کریستی براون، نویسنده و نقاشی که تنها با پای چپ خود میتوانست حرکت کند، دی لوئیس با بازی حیرتانگیز خود برندهی نخستین اسکارش شد. او با کنترل شگفتانگیز بدن و بیان، مرز میان هنرپیشگی و زیستن را محو کرد. «پای چپ من» به نمونهای کلاسیک از تحقق کامل متد اکتینگ بدل شد.

2. آخرین موهیکان The Last of the Mohicans – (مایکل مان، ۱۹۹۲)
در نقش هاوکآی، قهرمان رمانتیک در دل جنگهای استعماری قرن هجدهم. دی لوئیس برای این نقش ماهها در جنگل زندگی کرد تا با فضای فیزیکی و زیست بومی شخصیت یکی شود. فیلم نشان داد که او میتواند از نقشهای درونی و روانشناختی به نقشهای حماسی و اکشن نیز عبور کند.

3. به نام پدر In the Name of the Father – (جیم شریدان، ۱۹۹۳)
در نقش جری کانلون، مردی ایرلندی که به اشتباه متهم به بمبگذاری شد. این فیلم نه تنها اجرای قدرتمند دی لوئیس را به نمایش گذاشت، بلکه جنبهی سیاسی و اجتماعی بازیگری او را برجسته کرد. تواناییاش در تجسم بیعدالتی و رنج فردی، این نقش را به یکی از مهمترین اجراهای سیاسی سینما بدل ساخت.

4. عصر معصومیت The Age of Innocence – (مارتین اسکورسیزی، ۱۹۹۳)
در نقش نیولند آرچر، مردی گرفتار در قیدوبندهای اجتماعی قرن نوزدهم. همکاری با مارتین اسکورسیزی در این فیلم جلوهای دیگر از توانایی دی لوئیس را نشان داد: بازی مینیمالیستی، سکوتهای معنادار و بیان سرکوب اجتماعی از طریق زبان بدن و نگاه.

5. دار و دستههای نیویورکی Gangs of New York – (مارتین اسکورسیزی، ۲۰۰۲)
در نقش بیل قصاب، شخصیتی کاریزماتیک، خشن و هولناک. دی لوئیس با صدایی متمایز، حرکاتی حیوانی و حضوری ترسناک، خشونت آیینی و بیرحمانهی قرن نوزدهم را تجسم کرد. این نقش یکی از ماندگارترین شرورهای تاریخ سینما را خلق کرد.

6. خون به پا خواهد شد There Will Be Blood – (پل توماس اندرسن، ۲۰۰۷)
در نقش دنیل پلینویو، سرمایهدار نفتی بیرحم. این اجرا که دومین اسکار را برای دی لوئیس به ارمغان آورد، بهحق یکی از بزرگترین بازیهای تاریخ سینما محسوب میشود. او در این فیلم نمایندهی سرمایهداری افسارگسیخته و فروپاشی اخلاقی است؛ شخصیتی که عطش بیپایانش برای قدرت و ثروت، هر گونه انسانیت را در وجودش نابود میکند.

7. لینکلن Lincoln – (استیون اسپیلبرگ، ۲۰۱۲)
در نقش آبراهام لینکلن، شانزدهمین رئیسجمهور آمریکا. دی لوئیس سومین اسکار خود را برای این اجرا دریافت کرد. او نه تنها به لحاظ ظاهری، بلکه از نظر صوتی و روانشناختی تجسمی کامل از لینکلن ارائه داد. بازی او ترکیبی از وقار، شکنندگی و رهبری بود.

8. رشته خیال Phantom Thread – (پل توماس اندرسن، ۲۰۱۷)
در نقش رینولدز وودکاک، طراح مُدی وسواسی. این فیلم خداحافظی موقت دی لوئیس از سینما بود. او در این نقش رابطهی پیچیدهی عشق، قدرت و خودویرانگری را با ظرافتی بینظیر به تصویر کشید. فیلم نشان داد که حتی در سکوت و فروتنی، بازی او سرشار از تنش و قدرت است.