فیلم Goodfellas مارتین اسکورسیزی عملاً یک دنباله کمدی پیدا کرد

سال ۱۹۹۰ یکی از عجیبترین همزمانیهای سینمایی هالیوود رخ داد؛ داستان زندگی هنری هیل، گانگستر واقعی نیویورک و منبع الهام کتاب Wiseguy نوشته نیکلاس پیلگی، در دو فیلم متفاوت روایت شد. یکی شاهکار جنایی مارتین اسکورسیزی، رفقای خوب (Goodfellas)، و دیگری کمدی سبک و متفاوتی به نام بهشت آبی من (My Blue Heaven) به کارگردانی هربرت راس. جالب آنکه بهشت آبی من یک ماه زودتر از رفقای خوب اکران شد و به نوعی میتوان آن را دنبالهای غیررسمی بر زندگی بعدی هنری هیل در برنامه حفاظت از شهود دانست.
ایده ساخت بهشت آبی من از نورا افرون، همسر نیکلاس پیلگی و نویسنده آثار ماندگاری چون وقتی هری سالی را ملاقات کرد، نشأت گرفت. او در جریان گفتوگوهای متعدد با هنری هیل، الهام گرفت تا زندگی روزمره و مشکلات او در برنامه حفاظت را با نگاهی طنزآمیز روایت کند. فیلم با بازی استیو مارتین در نقش وینی آنتونلی (نسخهای کمدیوار از هیل) و ریک مورانیس در نقش مأمور افبیآی ساخته شد.
داستان و بازخورد فیلم
بهشت آبی من ماجرای وینی، یک گانگستر پرزرقوبرق است که پس از ورود به شهر آرامی در کالیفرنیا دوباره سراغ عادتهای مجرمانهاش میرود و باعث دردسرهای فراوانی میشود. برخلاف رفقای خوب که تاریک، خشن و واقعگرایانه است، این فیلم روایتی سبک، شوخطبع و بیخطر از همان زندگی ارائه میدهد.
با وجود ایده جالب و حضور بازیگران بزرگی چون استیو مارتین و ریک مورانیس، فیلم آنطور که انتظار میرفت موفق نشد. بسیاری معتقدند فیلمنامه افرون به اندازه کافی پرداخت نشده بود و اجرای کارگردان نیز مانع شکلگیری طنزی ماندگار شد. همچنین انتخاب نادرست نقشها باعث شد ظرفیت کمدی بازیگران اصلی هدر برود. در نتیجه، بهشت آبی من بهجای آنکه در کنار رفقای خوب به یاد بماند، به یک کمدی فراموششده در کارنامه استیو مارتین تبدیل شد.
منبع: slashfilm