نقد فیلم ناتور دشت | چرا سینمای ایران به این قبیل فیلمها نیاز دارد؟

اختصاصی سلام سینما - مازیار وکیلی: بسیاری از منتقدان و تماشاگران سینمای ایران از وفور فیلمهای مبتذل کمدی در سینمای ایران شکایت دارند. این فیلمها را ضد فرهنگ، خلاف ادب و اخلاق و از همه مهم تر قاتل سینما میدانند. مدام از تریبونهای مختلف به این فیلمها حمله میکنند و آنها را نفی و نهی میکنند. اما باید منصف بود و گفت مشکل از فیلمهای کمدی نیست. آن فیلمها بازار و مشتریان خود را دارند و برخی از اقشار جامعه همیشه ترجیح میدهند به تماشای این فیلمها بنشینند. مشکل سینمای ایران جای دیگری است. مشکل اصلی سینمای ایران این است که تنوع ندارد. تنوعی که بتواند همه اقشار جامعه را با سلیقههای گوناگون به سالنهای سینما بکشاند و رونق بخش گیشه باشد. در هر دوره تاریخی یک سبک از فیلمسازی مد میشود و کارگردانان تنبل سینمای ایران به سراغ همان ژانر میروند و به جای تولید یک فیلم خلاقانه از روی دست هم کپی برداری میکنند. در اوایل دهه هفتاد فیلمهای کودک و نوجوان و اکشن مواد مخدری مُد روز بودند. در میانه دهه هفتاد و با ظهور دولت اصلاحات فیلمهای دختر و پسری مد شدند و از دهه هشتاد فیلمهای کمدی گیشه سینماها را تسخیر کردند و کارگردانان مختلف هم در همین ژانرها فیلم ساختند تا بازار سینمای ایران محدود و تک بعدی باقی بماند.
بیشتر بخوانید:
نقد و بررسی فیلم ناتور دشت | روایت ناقص ناامنی کودکان بر پرده سینما
اکران فیلمهایی مانند «پیرپسر» و «زن و بچه» اما نشان داد اگر فیلمهایی متفاوت که با واقعیت و حال و هوای جامعه ایران هماهنگ باشند ساخته شوند نه تنها توجه منتقدان را به سمت خود جلب خواهند کرد که تماشاگران زیادی را هم به سالن سینما خواهند آورد. با پرفروش شدن این فیلمها یک بار دیگر بحث درباره لزوم تغییر پارادایم و نگاه در سینمای ایران پیش آمد. اما سوال این جا است که سینمای تنبل و به لحاظ ساختاری فرسوده ایران توانایی این تغییر پارادایم را دارد؟ آنطور که ظواهر امر نشان میدهد جواب این سوال منفی است. اما ساخت و اکران برخی فیلمها این اُمید را در دل تماشاگر زنده میکند که سینمای ایران بتواند از این خمودگی خارج شود و سالنهای سینما رونق دوبارهای بگیرد. «ناتور دشت» یکی از این فیلمها است. فیلمی که شاید خیلی بزرگ نباشد، اشکالاتی داشته باشد و نتوان از آن به عنوان یک فیلم کامل یاد کرد، اما انقدر استاندارد هست که بتوان آن را به عنوان نمونهای نسبتاً ایدهآل از سینمای سالم ایران معرفی کرد. بدنه سینمای ایران به چنین فیلمهایی نیاز دارد تا تماشاگر خسته از فیلمهای کمدی را به سالنهای سینما بکشاند.
«ناتور دشت» با الهام از یک ماجرای واقعی ساخته شده است. در اردیبهشت سال 1403 بود که خبر گم شدن دختری به نام یسنا در روستای یلی بدراق شهرستان کلاله اُستان گلستان توجهات زیادی را به خود جلب کرد. این دختر خردسال سرانجام با کمک نیروهای مردمی و انتظامی پیدا شد و مشخص شد چند نفر کودک را ربوده بودند. این حادثه مایههای خوبی برای تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی داشت که خردمندان هوشمندانه این موضوع را تشخیص داد و برای ساخت دومین فیلم سینمایی خود سراغ آن رفت. خردمندان تغییراتی در اصل داستان داد که اکثر آنها به نفع فیلم تمام شده است. او یک محیط بان خودرای و شیفته توجه بنام احمد پیران را محور داستان قرار داد و تعداد کودک ربایان را به آیهان مستاصل و درمانده تقلیل داد تا بتواند از دل آن یک داستان کلاسیک مبتنی بر تعلیق بیرون بکشد که تماشاگر را مشتاق دنبال کردن داستان نگه دارد. مشکل اما در داستانکهای فرعی است که جز یک مورد (دلیل عذاب وجدان احمد پیران) با داستان اصلی چفت نمیشوند و همین موضوع در نهایت باعث میشود در خط قصه اصلی جذاب فیلم هم سکته ایجاد شود. نه عشق آیهان به هلما و نه ماجرای ارتباط آیهان و بایرام نمیتوانند قوام بخش داستان باشند و جایی بیرون آن میایستند. شاید اگر خردمندان و همکار فیلمنامه نویسش وقت بیشتری برای این داستانکها میگذاشتند این مشکل به وجود نمیآمد. اما در شکل فعلی این دو خط فرعی داستانی باعث میشود تماشاگر نتواند به خوبی بر روی داستان اصلی تمرکز کند.
فیلم یک میرسعید مولویان درجه یک و یک هادی حجازی فر متفاوت دارد. مولویان که بهترین بازیگر مرد این روزهای سینمای ایران است. بازیگری که بعد از شروع کوبنده با «تومان» حالا با «ناتور دشت» نشان میدهد به اوج پختگی رسیده است و قادر است نقشهای پیچیده را به خوبی بازی کند. هادی حجازی فر هم سرانجام توانسته از کمال «ماجرای نیمروز» فاصله بگیرد و نقبی بزند به درونیات شخصیت متظاهر احمد پیران. «ناتور دشت» فیلم متوسطی است اما باید آن را جدی گرفت. چون سینمای ایران به این فیلمها نیاز دارد. به فیلمهایی که بتوانند فضای تک بعدی سینمای ایران را بشکنند و پیشنهادهای تازهای به تماشاگران ارائه کنند.