تکیه کلام های پرتکرار در میان مردم از ۵ کارگردان ایرانی
اختصاصی سلام سینما- ساختن سخت است؛ ساختن و ماندن سختتر. کلمهها را کنار هم ردیف کردن و ترکیب ماندگار خلق کردن، ترکیبی که بتواند وارد حافظه جمعی ملتی بشود، دشوار است. سریالها شانس بیشتری از فیلمها دارند که دیده بشوند که مخاطب مزهمزهشان کند، تاثیر بگذارند و تمام که شدند رد پایشان بماند. سریالها مسیر سخت ساختن را آسانتر میکنند.
تکیهکلامها و دیالوگها دریچه ورود به زبان مخاطبان است، کلمات و جملاتی که ورد زبان میشوند و در ارتباطات روزمره تکرار. اصلا جذابیت و ماندگاری بسیاری از سریالها را با رواج تکیهکلامهایش میتوان سنجید. حتما «دروغ چرا، تا قبر آ...آ ... آ...» مش قاسم سریال «دایی جان ناپلئون»، «کشتی عنقریب بهگلنشسته» و «دیجیتالم کجا بود» آقای کاووسی سریال «بدون شرح»، «نه، غلام» خشایار مستوفی سریال «زیر آسمان شهر»، «واقعا» خانم شیرزاد در سریال «ساختمان پزشکان» یا «آمپاس»، «لغز» و «انقلت» سریال «دودکش» را شنیدهاید و یادتان میآید. نمونه اینها بسیار است.
این یادداشت درباره کارگردانهایی است که توانستهاند از مدیوم تلویزیون حداکثر استفاده را ببرند، کارگردانهایی که در بسیاری از کارهایشان جریانساز بودهاند و توانستهاند مخاطب را با خود همراه کنند. آنهایی که با همراهی دستان نامرئی نویسنده دیالوگها و تکیهکلامهای کاراکترهایشان را به سطح شهر، به میان مردم و گفتار عادی روزمره آنان بردهاند.
لطفا قبل از خواندن ادامه متن مجسم کنید؛ دیالوگها را، خاطرهسازها و خاطرهها را و روزهایی سپری شدند ...
کارگردانها، دستهای نامرئی و تکیهکلامهایی که ماندگار شدند
۵- سیروس مقدم
تکیهکلامهای رایج: ناهار نخردیمه/ زنته/ بریم مشهد/ حساس نشو، حساس نشو/ ای خدااا/ و ...
سیروس مقدم در قاب تلویزیون تواناتر از سینما و نمایش خانگی است، کارگردانی که در این رسانه کم آثار بهیادماندنی خلق نکرده است. اما نوروز ۱۳۹۰ برگ برنده خود را رو کرد؛ «پایتخت». سریالی که با نمایش سادگی و صمیمت میان کاراکترهایش، باورپذیریشان و اتفاقات دیدنی آن قدم اول را برای جذب مخاطب برداشت و موفق بود، هرچند کمی و کاستی داشت و نقدهایی به آن وارد کردند.
سریال «پایتخت» در قدم دوم توانست تکیهکلام شخصیتهایش را در میان زبان گفتاری مخاطبان جا کند و جزئی از خاطره و حافظه دستهجمعی شود. همینالان هم ردپاهای این دیالوگها و تکیهکلامها در میان مردم وجود دارد، هرچند نه به قوت روزهای پخش سریال. اصلا همین پذیرش، جذابیت و کشش سریال بود که «پایتخت ۱» را به «پایتخت ۶» رساند؛ البته فعلا و ممکن است سریهای بعدی آن نیز ساخته شود. کششی که در هر سری کمابیش تکرار میشود و تکیهکلامهایش بین مردم رواج مییابد.
هرچندموفقیت سریال «پایتخت» در ایجاد تکیه کلامها و ماندگار کردن آنها در بین مردم در وهله اول به کاراکتر باباپنجعلی برمیگردد، اما جدای از دو برگ برنده دیگر این سریال یعنی نقی و ارسطو، در هر سری از «پایتخت» کاراکترهایی به آن اضافه میشود که هر کدام تکیهکلامی مخصوص به خود دارند؛ از کاراکتری مانند «فهیمه» گرفته تا رحمت و بهتاش. هومن حاجعبداللهی درباره تکیهکلامهای کاراکتر رحمت میگوید که اینها هم پیشنهاد خودش بوده و هم محسن تنابنده و هم در فیلمنامه نیز وجود داشته است.
نویسندهها دست نامرئی هر اثری هستند، اهرمهای قدرتی که کارگردان را دلگرم میکنند؛ بنابراین در موفقیت سریال «پایتخت» نمیتوان نقش پررنگ نویسندگانی چون محسن تنابنده، خشایار الوند، حسن وارسته و امیرحسین قاسمی را نادیده گرفت. نویسندگانی که دیالوگهای ماندگاری چون «الکی میگه»، «وات تو دو، وات نات تو دو»، «هد فامیل»، «فدایی داریی» و «مگه داریم، مگه میشه» و ... را خلق کردند، کاراکترها این دیالوگها را با آن لحن جذاب ادا کردند و پسند مردم بود و بارها در میانشان تکرار شد.
شما تابهحال دیالوگی از این سریال را استفاده کردهاید؟ کدام تکیهکلام معروف این سریال را به یاد میآورید؟
*****
۴- سعید آقاخانی
تکیهکلامهای رایج: پَ نَ پَ/ بچههای بالا/ شما جیب ما رو نزن/ مهلقا خانم/ آیی باریک الله و ...
سعید آقاخانی از سال ۱۳۷۲ شروع به کارکرد، با بازی در سریال «پرواز ۵۷». تا سالها بازیگر ماند و با کارگردانهای زیادی کارکرد؛ کارگردانهایی چون مهران مدیری، اصغر فرهادی، پریسا بختآور، کیانوش عیاری، رضا عطاران و ... . سال ۱۳۸۴ و در سریال «متهم گریخت» به کارگردانی رضا عطاران نویسندگی را تجربه کرد. سریال «روزگار خوش حبیب آقا» در سال ۱۳۸۵ اولین تجربه کارگردانی او بود.
تجربهای که بعدها بیشتر تکرار شد و سریالهایی همچون «زنبابا»، «خوشنشینها»، «راه در رو»، «نقطه سر خط» و در این اواخر سریال «نون خ» را ساخت. آقاخانی در این سریالها نهتنها توانست کاراکتری مانند خاله قزی خلق کند یا مادری عصبی با بازی مرجانه گلچین بلکه با هر سریال تکیه کلامی را در بین مردم رواج میداد. هرچند در اینجا نیز کیفیت سریالها افتوخیز داشت اما خاله قزی ردش را در حافظه ما ثبت کرد و هنوز میتوانیم مرجانه گلچین را با آن مدل حرفزدن خاصش به یادآوریم.
سعید آقاخانی در سریال «زنبابا» تکیه کلام «خوشگیلی موشگیل» را با بازی علی صادقی امتحان کرد و جواب گرفت. ستاره «خوشنشینها» حلیمه سعیدی بود که با گفتن و تکرار دیالوگهایی چون «ریلکس، ریلکس، ریلکستر»، «یه فیلیپینی میزنم»، «شما جیب ما رو نزن» در حافظه مردم ثبت شد. البته در این سریال کاراکترهای فرعی هم تاثیرگذار بودند؛ مانند یکی از سهامداران طلبکار در داخل سریال که با گفتن «بچههای بالا» این ترکیب را در بین مردم جا انداخت.
«من دوشیزَم» کاراکتر گلرخ در سریال «راه در رو»، «پَ نَ پَ» کاراکتر گندم در سریال «نقطه سر خط» از دیگر تجربهها و کارهای سعید آقاخانی است که برخی از آنها هنوز استفاده میشوند؛ هرچند کمتر و کمرنگتر. تجربهای که در سریال «نون خ» به اوج رسید و باعث ساخت سه سری از این سریال شد. سریالی که زمزمههای ساخت «نون خ ۴» آن نیز به گوش میرسد.
کارگردان «دزد و پلیس» در سریال «نون خ» توانست با استفاده از المانهای فرهنگی و بهدوراز هیاهوی تهران اثری بابطبع مخاطب بسازد. «خوب گفتم»، «بابا گیان»، «مهلقا خانم» و «آیی باریک الله» از جمله تکیهکلامهای این سریال است که ورد زبان مردم شدند.
امیر وفایی، مصطفی کیایی، علی کاظمیپور و سعید جلالی نویسندگانی هستند که در این سریالها با سعید آقاخانی همکاری کردهاند.
شما این کارگردان را با کدام دیالوگ، تکیهکلام و یا کاراکتر به یاد میآورید؟
*****
۳- رضا عطاران
تکیهکلامهای رایج: بَبَیتی/ مجید دلبندم/ من چی بپوشم؟/ چرا قیمهها رو میریزی تو ماستا؟/ بابا آمد تو خوابم و ...
رضا عطاران با تئاتر شروع به کار کرد و بعدها در سال ۱۳۶۹ با بازی در سریال «بیداران» بازیگر تلویزیون شد. مجموعه طنز «پرواز ۵۷» به کارگردانی مهران مدیری، مجموعهای بود با ساختاری نو. گروه بازیگران این مجموعه کلکسیونی هستند از افرادی که الان آنان را بهعنوان طناز میشناسیم. رضا عطاران یکی از این بازیگران است. همکاری او با مدیری بعدها در مقام بازیگر و نویسنده در مجموعههای دیگری چون «ساعت خوش» و «سال خوش» تکرار شد.
اولین تجربه کارگردانی رضا عطاران در «سیب خنده» رقم خورد. مجموعهای که با استقبال کودکان و نوجوانان مواجه شد. کار بعدی عطاران سریال «مجید دلبندم» بود. سریالی که اولین توانایی عطاران در ساخت و رواج تکیه کلام را محک زد. تکیه کلام «مجید دلبندم» هنوز هم استفاده میشود؛ ترکیبی رایج برای واکنش به افرادی که کاری را اشتباه انجام میدهند یا چیزی را اشتباه میگویند.
قدم بعدی عطاران در ترویج یک دیالوگ یا تکیه کلام در بین مردم در سریال «کوچه اقاقیا» بود. سریالی که در آغاز امیدی به آن نبود اما بعد از پخش چند قسمت توانست خود را بازیابی کند و در میان مخاطبان جای خود را بیابد. در این سریال کاراکتر گشتاسب با بازی مجید صالحی توانست تکیه کلام «بَبَیتی» را به زبان روزمره مردم وارد کند.
اوج موفقیت این کارگردان در سریالهای «متهم گریخت»، «خانه به دوش»، «ترشوشیرین» و «بزنگاه» رقم خورد. سریالهایی که هنوز ماندگارند و مخاطب دارند، مجموعههایی که نابازیگرانی همچون حلیمه سعیدی را به دنیای بازیگری معرفی کرد یا باعث شهرت افرادی مانند احمد پورمخبر شد.
فرم و محتوای این سریالها هنوز تازه است، سکانسهایشان در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود و تلویزیون برای جذب مخاطب هرازگاهی برخی از این سریالها را پخش میکند. تکیهکلامها و دیالوگهایی مانند «چرا قیمهها رو میریزی تو ماستا»، «من چی بپوشم» و ... هنوز هم در بین مردم تکرار میشود.
سعید آقاخانی، سروش صحت، شهاب عباسی، ایمان صفایی، محمدرضا آرین، شیما بحرینی از نویسندگان این آثار هستند، البته رضا عطاران در سریال «خانه به دوش» خود دست به قلم شده است. این کارگردان در سریالهای «زنبابا»، «نقطه سر خط» و «سه در چهار» نیز مشاور کارگردان بود. او بعد از انتقادها از سریال «بزنگاه» از تلویزیون خداحافظی کرد. در حال حاضر جزو بازیگران پولساز سینما است.
شما رضا عطاران را در کدام رسانه بیشتر میپسندید؛ سینما، تلویزیون یا شبکه نمایش خانگی؟
*****
۲- ایرج طهماسب
تکیهکلامهای رایج: جیگرم/ چی گفتی؟/ داغونم آقو، داغون/ تفلد عید شما مبارک/ بده بزنیم/ توروووخدا و ...
ایرج طهماسب عروسکگردان، بازیگر، نویسنده، صداپیشه، کارگردان و آقای مجری معروف تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی است. او کار خود را با ساخت «سقائک و شانهبهسر دانا» برای تلویزیون شروع کرد اما اسم ایرج طهماسب به عروسکهای کلاه قرمزی و پسرخاله گرهخورده است. البته بچههای امروزیتر و «نسل زد» ممکن است او را با «مهمونی» بشناسند و به یاد بیاورند.
داستان کلاه قرمزی از برنامه «سقائک و شانهبهسر دانا» شروع شد. کلاه قرمزی در این برنامه یک مورچه عروسکی بود. عروسکی که بعدها و در سال ۱۳۷۲ در برنامه «جغجغه و فرفره» تغییر کرد و اسمش شد کلاه قرمزی. عروسکی که قرار بود بهعنوان مهمان در این برنامه باشد اما استقبال مخاطبان او را تبدیل بهپای ثابت برنامه کرد و اسم آن هم شد: «کلاه قرمزی و جغجغه و فرفره». کلاه قرمزی، پسربچهای که کلمهها را اشتباه تلفظ میکند و اتفاقا همان اشتباهها را مخاطبان دوست داشتند و تکرار میکردند؛ کلمههایی مانند «سلی»، «آقای مرجی»، «خوفی» و ...
کلاه قرمزی محبوب شد، رشد کرد و پایش به سینما باز شد. «کلاه قرمزی و پسرخاله»، «کلاه قرمزی و سروناز» و «کلاه قرمزی و بچه ننه» فیلمهایی سینمایی با محوریت این عروسک بودند. آثاری که جزو لیست پرفروشترینها و پرمخاطبترین فیلمهای سینمای ایران هم هستند. شاید بیراه نباشد اگر کلاه قرمزی را سوپراستار دنیای عروسکها بدانیم. سوپراستاری که به همراه دوستهایش در تلویزیون هم محبوب بود و تا هفت سری از آن ساخته شد.
مجموعه «کلاه قرمزی» انبوهی از دیالوگها و تکیهکلامهایی است که نهتنها توانست وارد گفتار مردم شود بلکه بهعنوان دیالوگهای ماندگار، همچون سخن بزرگان در شبکههای مجازی دستبهدست میچرخید و میچرخد؛ گاه به طنز و گاه به جدی. تکیهکلامهایی چون «چی گفتی»، «اوری بادی، لیسن اند ریپیت»، «سال نوتون مبارک، صدسال به این سالها ...»، «جیگرم، جیگرم»، «ازت متنفرم» و ... .
آقای مجری که با تلویزیون به مشکل برخورد، کلاه قرمزی و سایر عروسکها نیز به خواب نباتی رفتند. از آن طرف در شبکه نمایش خانگی مجموعه «مهمونی» متولد شد. مجموعهای که تا الان توانسته با دو عروسک پشه و بچه جای خود را در میان مخاطبان باز کند. مجموعهای که سکانسها و دیالوگهایش شبکههای مجازی را پرکرده است و در گفتار روزمره مردم نیز شنیده میشود؛ دیالوگهایی مانند «تورووخدا»، «بده بزنیم»، «یه حال کثافتیام» و ...
یار غار ایرج طهماسب در بسیاری از این سالها حمید جبلی بوده است؛ کسی که شریک ایرج طهماسب در خلق کاراکتر کلاه قرمزی است. حمید جبلی در بیشتر کارها (به جز مجموعه «مهمونی») بهعنوان بازیگر، نویسنده و صداپیشه با ایرج طهماسب همکاری کرده است. مجموعه «مهمونی» اما نویسندگان دیگری دارد: احمد فیاض، روجا بهبهانی، علی زرمهری، پانیذ زنگنه و خود ایرج طهماسب.
شما این کارگردان را با چه کاراکتری به یاد میآورید؟ تکیه کلامی از مجموعههای او به زبان روزمره شما راه پیدا کرده است؟
*****
۱- مهران مدیری
تکیهکلامهای رایج: شومپت/ کته کله/ ای جوونم/ من چکاره بیدم/ ووی گو لنزج/ خوب بید؟/ کیه؟ کی بود؟/ پاچه خواری و ...
طنز جایی است که در آن محدودیتی نیست. شاید به همین علت است در جایی که خطقرمزها زیاد باشد، طنز رشد میکند تا بندها را پاره کند. مهران مدیری یکی از آنهایی است که در بستر طنز یکی از اهرمهای اصلی این ژانر در ایران است؛ کارگردان، تهیهکننده، خواننده و مجری که با سریال «پرواز ۵۷» کارگردانی را تجربه کرد. کارگردانی که چه در تلویزیون و چه در شبکه نمایش خانگی قدرتمند ظاهر شده است.
کارگردان سریال «هیولا» هرچند در کارهای اول و آیتم طور خود نیز با استقبال مواجه بود اما سریال «پاورچین» نقطه ارتقای او و بسیاری از اعضای گروهش بود. نطفه برره در این سریال تشکیل شد. در این سریال تکیهکلامهایی چون «نفس من بید»، «من چکاره بیدم»، «کار نداری بری بمیری» بین مردم رواج یافت و الان هم گاهی استفاده میشود. واژه «پاچه خواری» در این سریال متولد شد و وارد دایره واژگانی مردم شد.
مدیری در سریالهای دیگرش مانند «نقطهچین» و «جایزه بزرگ» نیز تا حدی توانست این دیالوگسازی و تکیهکلامسازی را تکرار کند اما اوج کار او ساخت سریال «شبهای برره» است. سریالی که انقلاب و نقطه عطفی در صداوسیما بود و ارتباط تنگاتنگی با حال ما دارد.
یکی از تواناییهای مدیری در سریال «شبهای برره» خلق زبانی جدید است؛ زبان بررهای. زبانی که هنوز هم کافی است یک نفر شروع کند و مدل بررهای حرف بزند تا دیگران نیز جوابش را به همان طریق بدهند. جهان خاص و خیالی برره، محبوبیت زیادی بین مخاطبان داشت و هنوز خرده کلیپهایش در فضای مجازی ردوبدل میشود تا آنجا که مخاطب ازنقطهنظر قدرت پیشبینی این سریال آن را با «سیمپسونها» (The Simpsons) مقایسه میکند. «شومپت»، «کته کله»، «خوب بید»، «ایی خورزوخان بید» و «پول وده، پول زور وده» از جمله تکیهکلامهای معروف این سریال است.
مهران مدیری تقریبا با اکثر سریالهای خود توانسته تکیهکلامهایی بسازد که جزئی از زبان روزمره مردم شود. «مربا بده بابا» در سریال «باغ مظفر»، «خیلی ممنونم» و «من اشتباهی بودم» در «مرد هزار چهره»، «اینجی واس ماس، یعنی کلش واس ماس» در سریال «در حاشیه»، «عزیزیام» و «کیه؟ کی بود؟» و «پدرسوخته» در سریال «قهوه تلخ» ازایندست تکیهکلامهای بهیادماندنی هستند.
هرچند این کارگردان آنجایی که خود بهتنهایی نیز صحنهگردان بوده مانند مجموعه «دورهمی» توانسته با تکرار ترکیبهایی مانند «چی شد» جریانساز باشد اما وقتی از مهران مدیری و سریالهایش حرف زده میشود، نمیتوان از قدرت دستهای نامرئی که کنارش بودهاند بهسادگی عبور کرد؛ نویسندگانی مانند پیمان قاسمخانی، مهراب قاسمخانی، امیرمهدی ژوله، خشایار الوند، سروش صحت و حمید برزگر.
شما با کدام یک از آثار این کارگردان خاطره دارید و از واژههایش استفاده کردهاید؟
*****
تکیهکلامها بار جذابیت سریالها و فیلمها را بالا میبرند، هرچقدر بیشتر از دل فرهنگ مردم بیرون آمده باشند و نزدیک به آنها، شانس تکرار و رواجشان در زبان گفتاری بیشتر است. ما کارگردانهای بسیاری داشتهایم که با کمک نویسندهها توانستهاند تکیهکلامهایی بهیادماندنی خلق کنند. تکیهکلامها و دیالوگهایی که رابطهای دوطرفه با فیلم و کاراکترهایشان دارند. اگر به طور تصادفی یک دیالوگ را بشنویم ما را به یاد کاراکتر و سریال میاندازد و با شنیدن نام سریال و کاراکتر میتوانیم دیالوگهایش را بیان میکنیم.
ناصر تقوایی با سریال «دایی جان ناپلئون»، مرضیه برومند با سریال «زیزی گولو» و «مدرسه موشها»، مهران غفوریان با سریالهای «این چند نفر» و «زیر آسمان شهر»، مهدی مظلومی با سریال «بدون شرح»، سروش صحت با سریالهای «چارخونه» و «ساختمان پزشکان» و «لیسانسهها»، مجید صالحی با سریال «سهدرچهار» و برزو نیکنژاد با سریال «دردسرهای عظیم» از دیگر کارگردانهایی هستند که توانستهاند جریانساز باشند.
اما آنچه در این یادداشت به آن توجه شده است، ماندگاری تکیهکلامها و قدرت کارگردانها در ساخت این تکیه کلامها در طی سریالهای مختلف بوده است. حالا با وجود تمام اینها، انگار گزاره «همه چیز در قدیم بهتر بود» قوت میگیرد چراکه تلویزیون در دستکشیدن از سرمایههایش و خالی بودن کنداکتورها از کارهای ماندگار روزبهروز از روز قبل خود بیشتر پیشی میگیرد.
*****
نظر شما چیست؟ فکر میکنید ماندگارترین تکیه کلامی که تابهحال ساخته شده کدام بوده است؟