بهترین فیلم های تاریخ سینما از نگاه منتقدان
ترجمه اختصاصی سلام سینما- تفاوت اصلی سینما با هنرهای دیگر، پیچیدگی و چند وجهی بودن آن است. سینما چندین هنر را درون خودش دارد و آنها را با هم ترکیب کرده است؛ بنابراین فهم و تحلیل آن نیازمند روش و فنون خاصی است که آن روش و فنون را "نقد" میخوانند.
یکی از راههای پیدا کردن فیلمهای جذاب و ارزشمند برای تماشا کردن، رجوع به نظرات و نمرههای منتقدان معتبر به فیلمها است.
در این یادداشت با 21 فیلم برتر از دیدگاه منتقدان خارجی نشریههای و وبسایتهای معتبر که در دو وبسایت متاکریتیک و راتن تومیتوز در دسترس است، آشنا میشویم.
؟ کدام یک از فیلمهای زیر را تاکنون تماشا کردهاید؟
1- سه رنگ: قرمز (Three Colors: Red | 1994)
امتیاز متاکریتیک: 100
امتیاز راتن تومیتوز: 100
عمق و هیجان اسرار زندگی روزمره را به بهترین شکل ممکن میتوانید در تدابیر طرح داستان «سه رنگ: قرمز» (Three Colors: Red) ببینید. «سه رنگ: قرمز» (Three Colors: Red) پایانی بر سهگانه استادانۀ کیشلوفسکی است. دو قسمت اول این سهگانه، آبی و سفید نام دارد و معادل رنگهای پرچم فرانسه هستند.
«سه رنگ: قرمز» (Three Colors: Red) از آن دست فیلمهایی است که به آدم جان دوباره میبخشد و پس از تماشایش دوست دارید فوری به خیابان بروید و مشتاقانه با آدمها صحبت کنید، فرق ندارد با چه کسی.
2- پینوکیو (Pinocchio | 1940)
امتیاز متاکریتیک: 99
امتیاز راتن تومیتوز: 100
این فیلم عالی است، ترانههای فوقالعادهای دارد (از جمله ترانه جاودانۀ وقتی آرزویت را به ستاره میگویی) و وحشت خاصی در داستانش نهفته است که کودکان میتوانند درکش کنند.
پینوکیو بدون شک تابعترین و سادهدلترین قهرمان کارتونی دیزنی است اما دستۀ جورواجوری از افراد شرور و مرموز احاطهاش کردهاند، از جمله استرومبولی خبیث که فکر میکند میتواند از یک عروسک چوبی سخنگو پول دربیاورد.
و البته در طرف خوب ماجرا هم جیمینی کریکت قرار دارد که اجرای ویولنش یکی از بزرگترین لحظات تاریخ انیمیشن محسوب میشود و ژپتوی مهربان که دلش پسر میخواهد و وقتی میبیند عروسکش زنده شده، از خوشحالی در پوست خود نمیگنجد.
3- همشهری کین (Citizen Kane | 1941)
امتیاز متاکریتیک: 100
امتیاز راتن تومیتوز: 99
در سال 1941، کارگردانی تازهکار، نویسندهای بدبین و الکلی، فیلمبرداری خلاق و گروهی از بازیگران رادیو و صحنه نیویورک کلید استودیویی با اختیارات کامل را دریافت کرده و یک شاهکار خلق کردند. این واقعاً یکی از معجزات سینماست.
«همشهری کین» (Citizen Kane) چیزی بیش از یک فیلم عالی است؛ این فیلم مجموعهای از تمام درسهای عصر نوظهور صداست که راهی فراتر از روایت را نشان میدهد. همشهری کین با الهام از زندگی واقعی ویلیام راندولف هرست ساخته شده است.
ویلیام هرست با استفاده از روزنامهها، ایستگاههای رادیویی، مجلات و سرویسهای خبری یک امپراطوری تشکیل داد و سپس بنای باشکوه سن سیمون را برای خود ساخت. سن سیمون قلعهای است که با زیر و رو کردن بقایای ملتها مجهز شده است.
4- کازابلانکا (Casablanca | 1943)
امتیاز متاکریتیک: 100
امتیاز راتن تومیتوز: 99
اصلاً اغراق نیست اگر بگویم «کازابلانکا»(Casablanca) که بدون شک محبوبترین فیلم سینمایی آمریکا است، نسبت به باقی فیلمها بیشترین تعداد نقد را از آن خود کرده است. از سال انتشار این فیلم یعنی سال 1943 تا به امروز، افسانهها و شایعات مربوط به نحوه ساخت این اثر تقریباً به اندازه محصول نهایی توجهها را به خود جلب کردهاند.
برخی از معروفترین و تکرارشدهترین داستانهای مربوط به آن عبارتاند از انتخاب احتمالی رونالد ریگان و ان شریدان توسط تهیه کنندۀ فیلم هال بی. والیس برای نقشهای ریک و الزا، وجود دو فیلمنامه در روز آخر فیلمبرداری (که در یکی از آنها پایان فیلم همان گونه که ساخته شده نوشته شده و در دیگری که ساخته نشده) و تنشی که از پشت صحنه بین چند بازیگر اصلی گزارش شده است.
5- آواز در باران (Singin’ in The Rain | 1952)
امتیاز متاکریتیک: 99
امتیاز راتن تومیتوز: 100
برخی «آواز در باران» (Singin’ in The Rain) را یکی از بهترین موزیکالهای هالیوود به شمار میآورند. درک دلیل این حرف برای کسانی که فیلم را دیدهاند سخت نیست. تماشای «آواز در باران» (Singin’ in The Rain) تجربهای غنی و جادویی مثل سفری به قلب قلمرو شادی است.
نشستن پای 102 دقیقۀ این فیلم مثل خوردن داروهای روانگردان است، بهترین پادزهر برای غم و غصه و راه رسیدن به نئشگی طبیعی. این اثر در اوج عصر فیلمهای موزیکال ساخته شده است یعنی یکی دو دهه قبل از دست رفتن جذابیت این ژانر.
6- پنجره عقبی (Rear Window | 1954)
امتیاز متاکریتیک: 100
امتیاز راتن تومیتوز: 98
یکی از جذابترین و در نوع خود پیشگامانهترین نقدهای اجتماعی، به فیلم «پنجره عقبی» (Rear Window) اثر آلفرد هیچکاک اختصاص دارد. این فیلم در سطح جهانی به عنوان اثری کلاسیک شناخته میشود و مجموعه بزرگی از منتقدان، محققان و طرفداران، آن را بهترین اثر هیچکاک میدانند.
این فیلم نه تنها موقعیتی به شدت پرتردید و شگفتانگیز را ایجاد میکند، بلکه شخصیتی جذاب و بهیادماندنی نیز به خود میگیرد. به بیانی ساده، «پنجره عقبی» (Rear Window) اثری عالی است، شاید یکی از بهترین فیلمهایی که تا به حال به روش سلولوید ساخته شده است.
تمام عناصر از جمله بازیگری، فیلمنامه، فیلمبرداری، موسیقی و البته کارگردانی، کامل و عالی هستند. درخشش فیلم در این است که علاوه بر هیجانزده نگه داشتن بیننده، ما را وارد زندگی تک تک کاراکترها میکند.
در 113 دقیقۀ این فیلم لحظهای به هدر نرفته است. این بازسازی دیرهنگام بسیار مورد استقبال قرار گرفته چرا که ظاهر و صدای یک کلاسیک جاودانه را دوباره زنده میکند.
7- گنجهای سیرامادره (The Treasures of Sierra Madre | 1948)
امتیاز متاکریتیک: 98
امتیاز راتن تومیتوز: 100
«گنجهای سیرامادره» (The Treasures of Sierra Madre) داستانی به سبک جوزف کنراد است که از ماجراجویی نه به عنوان یک هدف، بلکه به عنوان آزمایشی برای شخصیتهای داستان استفاده میکند. این فیلم شامل اختلافات اخلاقی بین پیرمردی عاقل و مردی میانسال و بدبین است و مرد جوانی هم باید طرف یکی از آنها را بگیرد.
داستان فیلم با ذوق و علاقه هیوستون به رفاقت مردانه روایت میشود و گهگاهی هم رنگ و بوی طنز به خود میگیرد که گاه خندهدار و گاه تلخ و کنایهآمیز است.
ماجرا در منظرهای آفتابی و پر از درختان بلوط به وقوع میپیوندد که معمولاً به جز سه جوینده طلای داستان کسی در آن دیده نمیشود اما در مواقع لزوم، سر و کله راهزنان و دهکدههای سرخپوستان هم پیدا میشود. در نهایت بوگارت در صحنهای جنونآمیز قرار میگیرد که فضایی مانند فیلمهای شاه لیر و طمع را در خود دارد.
8- پدرخوانده (The Godfather | 1972)
امتیاز متاکریتیک: 100
امتیاز راتن تومیتوز: 97
به ندرت میتوان گفت فیلمی توانسته به یک ژانر معنا دهد، اما در مورد «پدرخوانده» (The Godfather) این موضوع کاملاً صدق میکند. از زمانی که این فیلم در سال 1972 اکران شد و توانست 10 نامزدی اسکار و عنوان بهترین فیلم را از آن خود کند، تمام فیلمهای گانگستری بر اساس معیارهای این فیلم مورد ارزیابی قرار گرفتهاند.
کمتر فیلمی این تعداد داستان متنوع اما مرتبط را روایت میکند. نقشآفرینیهای قوی، کارگردانی فوقالعاده و فیلمنامهای غنی همگی به موفقیت «پدرخوانده» (The Godfather) کمک کردهاند. این فیلم برای سیر کردن اشتهای مردم ساخته نشده، بلکه با دقت و زحمت گرد هم آمده است.
تمامی کاراکترهای اصلی و چندتایی هم از کاراکترهای فرعی همگی در قالب فردی مجزا و پیچیده درآمدهاند. کلیشهها بر فیلم کوپولا تأثیری نداشتهاند اما برخی از آنها در نتیجۀ آن شکل گرفتهاند.
9- پسرانگی (Boyhood | 2014)
امتیاز متاکریتیک: 100
امتیاز راتن تومیتوز: 97
با دیدن «پسرانگی» (Boyhood) یک چیز کاملاً مشخصی میشود: کارگردان آن ریچارد لینکلیتر علاقه شدیدی به دنبال کردن کاراکتری تخیلی در دنیای واقعی دارد. بیشتر فیلمسازان صبر و تحمل چنین کاری را ندارند.
«پسرانگی» (Boyhood) در کل آدم را به یاد سهگانه پیش از میاندازد: پیش از طلوع، پیش از غروب، پیش از نیمهشب. این سهگانه داستان عشق 18 ساله بین یک پسر و دختر را روایت میکند که در طول سه فیلم با فاصله 9 سال از هم ساخته شدهاند. گذر زمان واقعی با گذر زمان فیلم یکی است.
«پسرانگی» (Boyhood) هم چیزی شبیه به همین است، کاراکترها را در طول 12 سال دنبال کرده و سالی یک بار به آنها سر میزند اما به جای چند فیلم، همه چیز در یک فیلم قرار داده شده است. اما مفهوم پایه همان است: افزایش سن بازیگرها کاراکترشان را تعریف میکند.
10- مهتاب (Moonlight | 2016)
امتیاز متاکریتیک: 99
امتیاز راتن تومیتوز: 98
«مهتاب» (Moonlight) در واقع سه تکه داستان کوچک است که به داستانی بزرگتر دوخته شدهاند. شخصیت اصلی تمام این داستانها یک نفر است اما در مراحل مختلف زندگیاش: کودکی، نوجوانی و بزرگسالی. برخی کاراکترهای مکمل از داستانی به داستان دیگر منتقل میشوند اما نه همهشان؛ مثل زندگی واقعی.
افرادی که در دورانی از زندگیمان میشناسیم و به آنها نزدیک هستیم، ممکن است در دوران بعدی حضور نداشته باشند. شاید بتوان هر بخش از این فیلم را به عنوان قسمتی مجزا تماشا کرد اما اثرگذاری آن با دنبال کردن پیشروی و عمق کاراکتر اصلی در طول این سه بخش محقق میشود.
در اینجا، کل بدون شک فراتر از مجموع اعضای آن است. داستان فیلم از نظر دامنه و هدف جهانی است. «مهتاب» (Moonlight) درباره فقر، فروماندگی، نبرد برای غلبه بر موانع به ظاهر غیر قابل عبور و عشق است.
11- همه چیز درباره ایو (All About Eve | 1950)
امتیاز متاکریتیک: 98
امتیاز راتن تومیتوز: 99
فیلمنامه «همه چیز درباره ایو» (All About Eve) جزو بهترین فیلمنامههایی است که تا به حال پرده سینما را زینت بخشیدهاند. همچنین، یکی از بهترین نقشآفرینیهای یک بازیگر زن در تاریخ فیلمهای هالیوودی به این فیلم اختصاص دارد. آکادمی هنرها و علوم سینمایی از هرمن جی.منکویچ برای نگارش فیلمنامهی «همه چیز درباره ایو» (All About Eve) با یک اسکار تجلیل کرد.
«همه چیز درباره ایو» (All About Eve) به برخی دلایل عمدی و تصادفی، یکی از بهترین درامهای ساختهشده در مقیاس کوچک و تحت سیستم هالیوود به حساب میآید. در واقع این فیلم آنقدر بر دیالوگ تکیه کرده و آنقدر لوکیشنهای کم و محدودی دارد که بیشتر شبیه اقتباسی سینمایی از یک تئاتر است و پرداختن فیلم به اتفاقات پشت صحنه در تئاتر این تصور اشتباه را تقویت میکند.
12- راشومون (Rashomon | 1951)
امتیاز متاکریتیک: 98
امتیاز راتن تومیتوز: 98
اغراق نیست اگر بگویم فیلمساز اسطورهای ژاپنی، آکیرا کوروساوا، یکی از 10 کارگردان برتر تاریخ است. آثار درخشان کوروساوا نیازی به تعریف ندارند. او با بیش از پنج دهه تجربه در فیلمسازی، کمترین کاری که کرده این است که جایگاه خود را کنار افرادی مثل آلفرد هیچکاک، اینگمار برگمان و مارتین اسکورسیزی باز کرده است.
«راشومون» (Rashomon) که در سال 1950 ساخته شد، برای اولین بار توجه گسترده بینالمللی را به کوروساوا جلب کرد (این فیلم در سال 1952 برنده اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد).
داستانی که «راشومون» (Rashomon) روایت میکند هم به طرز شگفتآوری ساده و هم به طرز فریبندهای پیچیده است. داستان اصلی که روایتگر تجاوز به یک زن و قتل یک مرد (احتمالاً توسط یک راهزن) است، کاملاً از دیدگاه چهار راوی و از طریق به یاد آوردن خاطراتشان نقل شده است.
13- بدنام (Notorious | 1946)
امتیاز متاکریتیک: 100
امتیاز راتن تومیتوز: 96
«بدنام» (Notorious) زیباترین تجلی سَبک بصری آلفرد هیچکاک است، دقیقاً همانطور که فیلم «سرگیجه» (Vertigo) کاملترین تجلی علایق اوست. «بدنام» (Notorious) شامل برخی از تأثیرگذارترین فیلمبرداریها و برداشتهای کل حرفه هیچکاک - و باقی فیلمسازان است، و همه اینها در پایان فیلم با هم سکانسهایی را میسازند که در آنها آن دو مرد میفهمند چقدر اشتباه میکردهاند.
این فیلم به همراه «کازابلانکا» (Casablanca)، مهر تأییدی بر جاودانگی اینگرید برگمان است. او در «بدنام» (Notorious) نقش زنی را بازی میکند که بدنامیاش باعث شده ایالات متحده او را به عنوان جاسوس در میان نازیها استخدام کند و وقتی مردی که عاشقش است به او شک میکند، همین بدنامی باعث میشود تا دم مرگ هم پیش برود.
سوءتفاهمِ ایجادشده برای این مرد مرکز طرح داستان است و در نهایت تمام تکههای این پازل با دقتی بالا گرد هم میآیند.
14- مرد سوم (The Third Man | 1949)
امتیاز متاکریتیک: 97
امتیاز راتن تومیتوز: 99
بسیاری از منتقدان «مرد سوم» (The Third Man) را بهترین نوآر بریتانیایی ساختهشده پس از جنگ جهانی دوم میدانند و برخی دیگر از منتقدان نیز این فیلم را یکی از بهترین نمونههای نوآر بیرونآمده از کل اروپا میدانند.
«مرد سوم» (The Third Man) تمام مواد لازم را در اختیار دارد: خط داستانی سرگرمکننده و پرپیچ و تاب (نوشته گراهام گرین)، یکی از جذابترین و شیطانیترین شرورهایی که تا به حال بر پرده سینما ظاهر شدهاند.
کارگردانی تمیز و خلاقانه (توسط کارول رید)، موسیقی انتون کاراس که به اندازه عجیب و غریب بودنش فراموشنشدنی هم هست و فیلمبرداری رابرت کراسکر که به خوبی از سبک سیاه و سفید بهره برده است.
«مرد سوم» (The Third Man) نه تنها فیلم مورد علاقهی منتقدان بوده بلکه بیش از پنج دهه است که از طرف مردم مورد استقبال گرمی قرار میگیرد.
15- 12 مرد خشمگین (12 Angry Men | 1957)
امتیاز متاکریتیک: 96
امتیاز راتن تومیتوز: 100
«12 مرد خشمگین» (12 Angry Men) اصولاً درباره بازیگری و دیالوگ است، یک معمای قتل که در قالب تفسیرهای اجتماعی مطرح شده و در حین ادای احترام به روند قضایی آمریکا، آن را مورد نقد میکند.
«12 مرد خشمگین» (12 Angry Men) دو عنصر روایی متمایز دارد. اولین عنصر، داستان پلیسی مرسومی از یک معمای قتل است که در آن هیئت منصفه درباره شواهد فیزیکی و شهادتها بحث میکنند. هدف نهایی این نیست که دقیقاً مشخص شود آن شب مورد نظر چه اتفاقی افتاده، بلکه هدف ارائه احتمالات گوناگون است.
این فیلم همچنین به عملکرد درونی آنچه در اتاق هیئت منصفه میگذرد میپردازد - اینکه چگونه تمرکز بیشتر روی گرفتن تصمیم و دادن رأی است تا اینکه آیا واقعاً فرد متهم مرتکب آن جرم شده است یا نه. فیلم بیشتر در پرداختن به مورد دوم موفق عمل کرده است.
16- دکتر استرنجلاو یا: چگونه یاد گرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم (Dr. Strangelove or: How I Learned to Stop Worrying and Love the Bomb | 1964)
امتیاز متاکریتیک: 97
امتیاز راتن تومیتوز: 99
این فیلم احتمالاً قابل فهمترین فیلم کوبریک باشد، فقط به این دلیل که در آن دیدگاه بدبینانه او نسبت به پیشرفت تکنولوژی و حماقت بشر با کمدی گره زده شده است و در اینجا منظور از کمدی، فیلمنامه مهیج تری ساوترن است که در آن دنیا به لطف بدبینی یک ژنرال دیوانه نسبت به زنان و کمونیستها به پایان میرسد.
سه نقش سلرز چیزی شبیه به یک نمایش افراطگرانه هستند، البته او در نقش افسر کمحرف و رئیسجمهور آمریکا عملکردی فوقالعاده ارائه میدهد. کوبریک میخواست این مسخرهبازیها با چیزی خندهدار به پایان برسد که خدا رو شکر این کار را نکرد و نتیجهاش شد اثری ترسناک، خندهدار و بسیار زیبا.
17- شمال از شمال غربی (North By Northwest | 1959)
امتیاز متاکریتیک: 98
امتیاز راتن تومیتوز: 97
از بین این سه فیلم هیچکاک، «شمال از شمال غربی» (North By Northwest) آخرین فیلم اوست و خیلیها آن را موفقترین اثر وی میدانند.
فیلمنامۀ ارنست لمان مخاطب را به حدس زدن وامیدارد اما به موقع هم جوابها را در اختیارش قرار میدهد؛ به عنوان مثال وقتی در اوایل فیلم گره به کار شخصیت اصلی داستان میافتد، مجبور نیستیم برای گرفتن جوابمان تا سکانسهای نهایی صبر کنیم.
به اندازه کافی سرنخ در داستان گذاشته شده و بیننده اگر باهوش باشد متوجه میشود قضیه از چه قرار است و بعد میتواند به سراغ معمای بعدی برود. چنین مشارکت ذهنی که یکی از علامتهای هیچکاک به شمار میرود، متأسفانه در بیشتر فیلمهای هیجانانگیز یا به اصطلاح "تریلر" امروزی دیده نمیشود.
18- روشناییهای شهر (City Lights | 1931)
امتیاز متاکریتیک: 96
امتیاز راتن تومیتوز: 99
پایان «روشناییهای شهر» (City Lights) به بهترین پایان در تاریخ سینما معروف است. با اینکه عنصر درام این فیلم کاملاً مشهود است اما همچنان یک اثر کمدی به حساب میآید و بهترین لحظات چاپلین را شامل میشود.
در واقع انگار این فیلم از به هم چسباندن چند فیلم کوتاه با کاراکترهای یکسان ساخته شده است. «روشناییهای شهر» (City Lights) اثری چند قسمتی است که در قالب یک کمدی کلاسیک گرد هم آمده است.
فیلم با خوابیدن ترمپ جلوی یک مجسمه آغاز میشود و وقتی میخواهد بلند شود، شلوارش به شمشير مجسمه گير میکند. بعد وقتی اولین بار با میلیونر آشنا میشود، در نهایت هر دو سر از یک وضعیت غیرمنتظره درمیآورند.
19- سرگیجه (Vertigo | 1958)
امتیاز متاکریتیک: 100
امتیاز راتن تومیتوز: 94
در کل فیلمهای هیچکاک و به ویژه فیلم «سرگیجه» (Vertigo) که بسیاری از منتقدین آن را بزرگترین موفقیت وی میدانند، بر نسل کاملی از فیلمسازان تأثیر گذاشته است، از مارتین اسکورسیزی گرفته تا برایان دیپالما و دیوید لینچ.
استفاده نوآورانه هیچکاک از پرتوافکنی پشتصفحه و ترفندهای دوربینی مثل بزرگنمایی و تعقیب همزمان برای افزایش تردید و کشیدن عمیقتر مخاطب به دل داستان غالباً توسط دیگر فیلمسازان تقلید شده اما هیچکدام با کارهای هیچکاک برابری نکردهاند.
از نظر مهارت، «سرگیجه» (Vertigo) نقطۀ اوج کارگردان را به نمایش میگذارد. از نظر سبک، شاید قابل توجهترین عناصر فیلم، طرح رنگ متمایز آن که دارای رنگهای قرمز و سبز است و موسیقی خاطرهانگیز و دلهرهآور برنارد هرمان باشد.
20- جدایی نادر از سیمین (A Separation | 2011)
امتیاز متاکریتیک: 95
امتیاز راتن تومیتوز: 99
«جدایی نادر از سیمین» (A Separation)، اثر بینالمللی اصغر فرهادی و درامی دادگاهی و معمایی، ویژگیهای زیادی دارد که هیچکدام هم بیاهمیت نیستند. این فیلم فرهنگی را به تصویر میکشد که در آن تعصبات مذهبی و سنت، قانون را مسموم کردهاند.
«جدایی نادر از سیمین» (A Separation) قدرت یک دروغ و بیش از همه، داستان عشق و فداکاری را روایت میکند. این فیلم شامل عناصر معمایی کوچکی است. سؤال اصلی اینجاست: آیا رفتار نادر باعث شده است راضیه بچهاش را سقط کند؟ نادر به هل دادن راضیه اعتراف میکند اما نمیفهمد چگونه چنین حرکتی میتواند باعث افتادن از پلهها و سقط جنین شود.
پس به جستجو پرداخته و از بیگناهیاش اطمینان حاصل میکند. حقیقت در مورد سقوط راضیه در نهایت آشکار میشود اما فیلم از قصد پایانی باز و مبهم داشته و آنهایی را که به دنبال نتیجهای مشخص هستند راضی نمیکند.
21- انگل (Parasite | 2019)
امتیاز متاکریتیک: 96
امتیاز راتن تومیتوز: 98
«انگل» (Parasite) با یک یادآوری قوی شروع میشود: اعتیاد به گوشی و اینترنت پدیدهای جهانی است. همه چیز از منظر نسبتاً آرام یک خانواده شروع میشود؛ خانوادهای در حال دست و پا زدن برای سر پا ماندن در جامعهای با بیکاری بالا و نابرابری درآمد. بعد ماجرا کمکم به یک کلاهبرداری هوشمندانه و بعد به چیزی تاریکتر و حیرتبرانگیزتر ختم میشود.
پیچشها و تغییرات داستان همه را شگفتزده میکنند و باعث میشوند مسیر وقایع غیر قابل پیشبینی باقیمانده و پایان داستان با آنچه انتظار داشتهایم متفاوت باشد. انگل خوشساختترین فیلمی است که بونگ تا به حال ساخته است.
سکانس اول فیلم از خانواده کیم که از اینور به آنور به دنبال آنتندهی بیشتر وایفای هستند و همچنین ناراحتی آنها از احتمال زندگی کردن بدون اینترنت، در سرتاسر جهان قابل درک و محسوس است.
منابع: Metacritic, Rotten Tomatoes, ReelViews, RogerEbert.com, Chicago Sun-Times