جستجو در سایت

1404/01/16 16:43

«تاسیان» در هشتمین قسمت رنگ تراژدی به خود گرفت

«تاسیان» در هشتمین قسمت رنگ تراژدی به خود گرفت
«در میان این همه غوغا و شر، عشق یعنی کاهش رنج بشر» انتخاب این بیت جاودان از مولانا، انتخابی هوشمندانه از سوی تینا پاکروان برای فتح باب روایتش در هر قسمت از «تاسیان» است. سریالی که با پخش قسمت هشتم، حالا می‌توان جدی‌تر از قبل درباره سوگیری محتوایی و زاویه نگاهش به دو مقوله مهم عشق و سیاست صحبت کرد.
به گزارش سلام سینما

پاکروان که در تجربه قبلی خود یعنی «خاتون» ثابت کرده بود، فوت‌وفن روایت‌گری داستانی عاشقانه بر بستری از تحولات تاریخی را به خوبی بلد است، در سریال تازه خود سراغ مقطعی معاصرتر از تاریخ ایران رفت و همین قرابت زمانی هم در گام‌های اولیه زمینه‌ساز برخی چالش‌ها و سوءتفاهم‌ها برای آن شد، اما «تاسیان» توانست با تکیه بر قدرت «داستان» از غبار حاشیه‌ها عبور کند.

قسمت هشتم این سریال را تا به اینجا می‌توان یکی از دراماتیک‌ترین فرازهای روایت پاکروان به حساب آورد. کاراکترهای «تاسیان» هر چند تا اینجا، کاراکترهایی به‌ظاهر معمولی از متن جامعه‌ای در آستانه تغییر بودند اما نتوانستند آنگونه که می‌خواستند خود را از طوفان تحولات مصون نگه دارند و این همان ویژگی جذابی است که می‌تواند سرگذشت خانواده امیر و خاندان نجات را برای مخاطبان تماشایی کند.

قسمت هشتم با یک شوک آغاز می‌شود و پس‌لرزه‌های همین شوک است که موقعیت کاراکترها را در ادامه دستخوش تغییر می‌کند. امیر در مسیر شیطنت‌های عاشقانه خود، دست به یک ریسک می‌زند و هرچند در میانه راه از کرده‌اش پشیمان می‌شود اما توان متوقف کردن دومینوی اتفاقات را ندارد. پاپوش ساده‌ای که قرار بود به مخفی کردن چند برگه اعلامیه ختم شود، به شلیک ناگهانی گلوله‌ای منجر شد که گویی باروتش «سیاست» بود و زخمش بر پیکر «عشق» نشست.

تک‌گویی جمشید نجات، با بازی درخشان بابک حمیدیان، مرثیه‌ای بر همین زخم است؛ زخمی که منوچهر حق نداشت نثار نزدیکانش کند. سکانس تماشایی درددل‌های هما و مریم هم با همین زاویه نگاه تأثیرگذار از کار درآمده، سیاست بی‌رحم است و کسی همچون منوچهر که بی‌گدار تن به دریای سیاست می‌زند، گویی نه فقط خودش که عزیزانش را هم خیس می‌کند!

اما به ابتدای این دومینو و شیطنت امیر برگردیم؛ او حالا مستأصل است و در عین حال بی‌پرواتر از قبل سراغ معشوق می‌رود. شیرین به توصیه پدرش، مردانه پای خانواده‌ از هم پاشیده‌اش ایستاده و انگار تکیه‌گاهی جز امیر ندارد. عاشقی که هرچند در شکل‌گیری این حجم از غوغا و شر بی‌تقصیر نبوده اما عشقش قرار است مرهمی برای کاهش رنج‌ها باشد.

البته فراموش نکنیم که شاید داستان امیر و شیرین، از اینجا به بعد تماشایی‌تر شود اما «عشق» با همه مرهم بودنش، قرار نیست تضمین‌کننده هیچ پایان خوشی باشد؛ اتفاقا برای همین نام این سریال «تاسیان» است.


ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image