بدترین تا بهترین پایان بندی ها برای شخصیت های فیلم هری پاتر
اختصاصی سلام سینما- برای طرفداران «هری پاتر»(Harry Potter) پایانبندی حماسی دنبالهی مورد علاقهشان نه یکبار بلکه دوبار اتفاق افتاده است. اولین بار وقتی بود که «هری پاتر و یادگاران مرگ: قسمت اول»(Harry Potter and the Deathly Hallows: Part1) در سال 2007 به سینماها آمد.
دفعهی دوم در سال 2011 با اکران «هری پاتر و یادگاران مرگ: قسمت دوم»(Harry Potter and the Deathly Hallows: Part2) بود. طرفداران «هری پاتر»(Harry Potter) بین دو گزینهی کتاب و فیلم، فرصت داشتند تا بفهمند پایان هرکدام از شخصیتهای دوستداشتنیشان در نبرد طولانی «هری»(دنیل ردکلیف) با دشمن شیطانصفتش «لرد ولدمورت»(رالف فاینس) چگونه خواهد بود.
با اینکه بیشتر پایانبندیها در دو قسمت «یادگاران مرگ»(Deathly Hallows) مانند رمان «جی کی رولینگ» اتفاق افتاد، پایانبندی تعدادی از شخصیتها با تغییراتی کوچک همراه شد تا اوج سینمایی لازم را داشته باشد و بسیاری از شخصیتهای محبوب نیز پایانبندی بسیار خوبی داشتند. اما پایانبندی برخی از شخصیتهای دنبالهی «هری پاتر»(Harry Potter) بسیار ناامیدکننده بودند.
اینجا پایانبندی شخصیتهای مهم دنبالهی «هری پاتر»(Harry Potter) از بدترین به بهترین مرتب شدهاند. در این متن خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
- غلبه بر «ولدمورت» به شدت خلاف انتظار بود
پس از انتشار هفت جلد کتاب و هشت قسمت فیلم، طرفداران با شخصیت «ولدمورت» ضدقهرمان بزرگ این فرنچایز آشنا شده بودند و با اینکه مطمئن بودند در «یادگاران مرگ»(Deathly Hallows) او خواهد مُرد اما برایشان جای سؤال بود که چگونه این اتفاق خواهد افتاد. پاسخ سؤال آنها در دست دو دوست «هری» یعنی «رون ویزلی»(روپرت گرینت) و «هرماینی گرنجر»(اما واتسون) بود. آنها هفت قسمت از روح «ولدمورت» را جمعآوری کردند و از بین بردند تا قدرت جاودانگی «ولدمورت» از او بگیرند.
در کتاب پایانبندی «ولدمورت» به شکل دیگری اتفاق میافتد. پس از یافتن هفت قسمت روح او که یکی از آنها درون «هری» وجود دارد و قهرمان داستان را مجبور میکند که برای از بین بردن «ولدمورت»، جان خودش را نیز بگیرد، «هری» و «ولدمورت» در سالن بزرگ هاگوارتز با یکدیگر روبرو میشوند و «هری» جزئیات تواناییاش در برگرداندن «ولدمورت» به «تام ریدل» را میگوید.
پس از آن «ریدل» مانند یک انسان عادی بوسیلهی یک نفرین مرگبار میمیرد. اما در فیلم، تمام این روند به شکلی کاملاً متفاوت اتفاق میافتد و شکل مُردن «ولدمورت» اصلاً شبیه به انسانها نیست. او به شکل دراماتیکی تبدیل به خاکستر میشود. پایانبندی شخصیت «ولدمورت» در کتاب بسیار رضایتبخش است اما در فیلم لذت دیدن مرگ او بطور کلی از دست رفته است.
- مرگ «سوروس اسنیپ» داستان او را نیمهتمام میگذارد
یکی از مرموزترین شخصیتهای دنبالهی «هری پاتر»(Harry Potter)، «سوروس اسنیپ» است که نقش آن را «آلن ریکمن» فقید ایفا میکرد. پایانبندی این شخصیت یکی از تراژیکترین پایانبندیهای دنبالهی «هری پاتر»(Harry Potter) است. «سوروس اسنیپ» معلم بیرحم و سختگیر هاگوارتز بود که از «هری» متنفر بود.
در ابتدا «هری» نمیتواند دلیل نفرت «سوروس اسنیپ» را بفهمد اما پس از مدتی درمییابد که در گذشته «اسنیپ» رقیب پدرش «جیمز»(آدرین رالینز) در هاگوارتز بوده و حالا قصد دارد «هری» را بخاطر تمام اشتباهات پدرش تنبیه کند. بعد از اینکه «اسنیپ» معلم «هری»، یعنی «آلبوس دامبلدور»(مایکل گمبون) را میکشد، «هری» عزم خود را برای گرفتن انتقام جزم میکند ولی در نهایت این «ولدمورت» است که جلوی «هری» را میگیرد.
پس از مدتی «هری» به حقایق تازهای دست مییابد و متوجه میشود که «اسنیپ» در کنار «دامبلدور» همواره از «هری» مواظبت میکردهاست. به علاوهی اینکه «اسنیپ» عاشق مادر فقید «هری» یعنی «لیلی»(جرالدین سومرویل) بود. «اسنیپ» قبل از اینکه حقایق شخصیتاش را فاش کند، میمیرد و به شکلی تراژیک هرگز به زنی که برای عشق او حاضر به فدا کردن هر چیزی بود، نمیرسد.
- «ریموس لوپین» و «نیمفادورا تانکس» هنگام مبارزه از بین رفتند
طرفداران کتاب و فیلم «هری پاتر»(Harry Potter) با «رموس لوپین»(دیوید تیولیس) و «نیمفادورا تانکس»(ناتالیا تنا) در «زندانی آزکابان»(Prisoner of Azkaban) و محفل ققنوس(Order of Phoenix) آشنا شده بودند. این دو که در حضور «هری» به ندرت سکانسی مشترک دارند، در رابطهای عاشقانه هستند و با اینکه «لوپین» دربارهی تبدیل نکردن «تانکس» به یک یاغی و به دنیا نیاوردن فرزندی که مثل او تبدیل به گرگینه شود، ملاحظاتی داشت اما آنها صاحب یک پسر به نام «تدی» شدند.
متأسفانه «لوپین» و «تانکس» مانند والدین «هری» پسرشان را به لطف «ولدمورت» تنها گذاشتند. در خلال نبرد هاگوارتز، هنگامی که «هری» در جستجوی آخرین قطعه از روح «ولدمورت» بود، «لوپین» و «تانکس» جانشان را از دست میدهند و نه خوانندگان کتاب و نه تماشاگران فیلم «هری پاتر»(Harry Potter) نمیفهمند که مرگ آنها چگونه رخ داده است.
«هری» به عنوان پدرخواندهی «تدی» او را زیر پر و بال خودش میگیرد اما چنین پایان تلخی برای دو نفر از دوستداشتنیترین شخصیتهای «هری پاتر»(Harry Potter) بسیار ناراحتکننده است.
- آیندهای شاد از «سیریوس بلک» دزدیده شد
«هری» که از یک سالگی یتیم شده بود، سالهای طولانی از کودکیاش را در کنار خاله و شوهرخالهی مشنگزادهی بیرحمش زندگی میکرد اما او در «زندانی آزکابان»(Prisoner of Azkaban) متوجه موضوعی تعجببرانگیز میشود. او میفهمد که پدرخواندهاش در طول همهی این سالها زنده بوده و به جرمی نکرده در زندان است.
مشخص میشود که بهترین دوست «جیمز» یعنی «سیریوس بلک»(گری اولدمن) به جرم قتلی که در واقع توسط «پیتر پتیگرو»(تیموتی اسپال) انجام شده، در زندان است. «پیتر پتیگرو» دوست «جیمز» و «سیریوس» بود که به خانوادهی «پاتر» خیانت کرد و به «ولدمورت» پیوست و وقتی که «سیریوس بلک» از زندان آزکابان فرار میکند، همگی تصور میکنند که به دنبال قتل «هری» خواهد بود.
«سیریوس» نمیتواند نامش را تغییر دهد اما پس از متقاعد کردن «هری» و جلب اعتماد او، «هری» به «سیریوس» کمک میکند تا فرار کند و عشقی مانند عشق پدر و فرزندی میان آنها شکل میگیرد که این مرگ نابهنگام «سیریوس» را تلختر میکند.
با اینکه «دامبلدور» به «سیریوس» هشدار داده بود که در خانهاش بماند، «سیریوس» برای کمک به «هری» در یک نبرد به وزارت سحر و جادو میرود و توسط دخترعموی خودش «بلاتریکس لسترنج»(هلنا بونهام کارتر) کشته میشود. نه تنها مرگ اشتباهی او بسیار ناراحتکننده است بلکه دور ماندن او در تمام این سالها از «هری» و داشتن یک زندگی شاد، فقدان او را بسیار دردناک میکند.
- «فرد ویزلی» و «جورج ویزلی» برای همیشه از هم جدا میمانند
متأسفانه دو نفر از بامزهترین شخصیتهای «هری پاتر»(Harry Potter) با یکی از ناراحتکنندهترین پایانبندیهای این دنباله روبرو میشود. در طول دنبالهی «هری پاتر»(Harry Potter)، «فرد ویزلی»(جیمز فلپس) و «جورج ویزلی»(الیور فلپس) برادران شوخطبع «رون» که همه را میخنداندند، از هاگوارتز بیرون میآیند و یک فروشگاه جوک در کوچهی دیاگون باز میکنند.
این دو نفر عضوی متعهد از گروهی ملقب به محفل ققنوس بودند که آمادگی جنگیدن در کنار «هری» در برابر «ولدمورت» را داشتند. «جورج»(الیور فلپس) در «یادگاران مرگ»(Deathly Hallows) بسیار به مرگ نزدیک بود اما در یک تعقیب و گریز روی جارو، یک گوشش را از دست داد.
اما این «فرد» بود که بر اثر انفجاری در خلال نبرد هاگوارتز جانش را از دست داد. «جی.کی.رولینگ» ید طولایی در کشتن عزیزان داستانش دارد اما کشتن یکی از دوقلوها و زنده گذاشتن دیگری در عزای برادرش بدترین آنها بود.
- دراکو مالفوی هرگز راه و روشش را عوض نکرد
«ولدمورت» بزرگترین و بدذاتترین ضدقهرمان دنبالهی «هری پاتر»(Harry Potter) است اما «هری» در طول داستان با ضدقهرمانهای بزرگ و کوچک دیگری مثل «دراکو مالفوی»(تام فلتون) دانشآموز شرور هاگوارتز مواجه بوده است. «دراکو» یک اسلیترین بدعنق، متعصب و ثروتمند است که همه را پایینتر از خود میبیند که این ویژگیها او را غیرقابل تحمل میکند.
در کنار همهی این ویژگیهای منفی او دائماً به دنبال اذیت کردن «هری»، «رون» و «هرماینی» بود. در نهایت «مالفوی» تا پایان زندگیاش یک بزدل باقی ماند. او در کنار والدینش «لوشس»(جیسون آیزاکس) و «نارسیسا»(هلن مک کروری) تلاش کرد تا از خطرات نبرد هاگوارتز در امان بماند.
پس از اینکه این «دراکو» و خانوادهاش گاهی به محفل و گاهی به «ولدمورت» ابراز وفاداری میکردند، در تاریکی شب دست به فرار زدند. شاید «مالفوی» همیشه یک بزدل بود اما شخصیت او همواره در طول داستان ثابت ماند.
- «دابی» مثل یک قهرمان مُرد
«دابی» یک الف خانگی سرگردان است که در «تالار اسرار»(The Chamber of Secrets) وارد داستان میشود. او در ابتدا برای جلوگیری از بازگشت «هری» به هاگوارتز، هرگونه خرابکاری را بر سر راه این جادوگر جوان انجام میدهد زیرا میداند که تالار اسرار دوباره باز خواهد شد. در ادامهی داستان با آزاد شدن «دابی» از دست اربابش و خانوادهی «مالفوی»، او و «هری» رابطهای دوستانه با هم برقرار میکنند و هروقت که «هری» نیاز به کمک دارد، او به کمکش میشتابد.
در پایان، «دابی»(توبی جونز) که پیشتر مشکلات زیادی را برای «هری» ایجاد کرده بود، این بار هنگام گیر افتادن «هری»، «رون» و «هرماینی» در عمارت «مالفوی» و محاصره شدن آنها توسط مرگخواران به عنوان یک ناجی ظاهر میشود. وقتی بنظر میرسد که دیگر هیچ امیدی وجود ندارد، «دابی» از راه میرسد و قهرمانان داستان را نجات میدهد اما خودش جان سالم به در نمیبرد.
وقتی او در کنار «هری» ظاهر میشود، «بلاتریکس» خنجری نقرهای را به سینهای او پرتاب میکند و او را میکشد. مرگ «دابی» دلخراش است اما او مانند یک قهرمان مُرد.
- مرگ «دامبلدور» برنامهریزی شده بود
«آلبوس دامبلدور» به عنوان معلم خردمند و سخاوتمند «هری» و همچنین استاد بزرگ مدرسه هاگوارتز که خودش نیز از بزرگترین جادوگران داستان «هری پاتر»(Harry Potter) است، سایهی بزرگی روی دنبالهی «هری پاتر»(Harry Potter) انداخته بود تا جایی که مرگ او در «شاهزاده دورگه»(Half-Blood Prince) برای طرفداران بسیار دلخراش است.
پس از اینکه «دامبلدور» و «هری» جستجوی خود را برای پیدا کردن یک قطعه از روح «ولدمورت» آغاز میکنند، «دامبلدور» توسط «سوروس اسنیپ» قبل از فرار «اسنیپ» با گروهی از مرگخواران به قتل میرسد. «هری» بدون اینکه داستان اصلی را بداند، تصمیم به انتقام میگیرد. داستان اصلی این است که «دامبلدور» و «اسنیپ» از ماهها قبل این قتل را با یکدیگر برنامهریزی کرده بودند.
«دامبلدور» در مسیر تلاش برای یافتن یک قطعهی روح متفاوت، به حلقهای متعلق به پدر «ولدمورت» یعنی «مارولو ریدل» میرسد و مطمئن میشود که سنگ رستگاری درون آن حلقه است که میتواند خواهر دوستداشتنی «ولدمورت» یعنی «آریانا» را زنده کند. «دامبلدور» حلقه را میشکند که این باعث آزاد شدن یک نفرین میشود.
در فلشبکی که «هری» پس از مرگ «اسنیپ» میبیند، «اسنیپ» به «دامبلدور» دربارهی آن نفرین هشدار میدهد و در عوض «دامبلدور» از «اسنیپ» میخواهد که قبل گرفتار شدن به نفرین او را بکشد. بنابراین «اسنیپ» با این کار «دامبلدور» را از یک مرگ دردناک نجات داد که اشتباهاً همگان تصور کردند این به معنی ابراز وفاداری او به «ولدمورت» است. مرگ «دامبلدور» جرأت «هری» و طرفدارنش را کم کرد اما در هر صورت سرنوشت او مرگ بود.
- «بلاتریکس لسترنج» به چیزی که لایقش بود رسید
شاید «ولدمورت» به عنوان یک شیطان خالص در دنبالهی «هری پاتر»(Harry Potter) شناخته شود اما زن دست راست او «بلاتریکس لسترنج»، در ماندگاری قدرت او بسیار تأثیرگذار بوده است. او یک مرگخوار وفادار است که با تمام وجود آمادهی فداکاری برای اربابش «ولدمورت» است. پس از به قتل رساندن پسرعمویش «سیریوس بلک» او دستنیافتنی به نظر میرسید اما در خلال نبرد هاگوارتز بالأخره او را کمی گوشمالی میدهند.
در طول نبرد، «بلاتریکس» میخواهد «جینی ویزلی»(بانی رایت) را هدف قرار دهد اما در همان لحظهای که «هری» میخواهد «جینی» را نجات دهد، مادر خانوادهی «ویزلی» یعنی «مالی»(جولی والترز) از راه میرسد و در یکی از حماسیترین لحظات دنبالهی «هری پاتر»(Harry Potter)، «بلاتریکس» را از بین میبرد. مرگ «بلاتریکس» انتقامی از شخصیت بدذات او بود و اینکه مرگ او به دست «مالی» رقم خورد، لذت این لحظه را دوچندان کرد.
- «لونا لاوگوود» ثابت میکند که یک متعهد بسیار باارزش است
وقتی «هری» برای اولین بار با «لونا لاوگوود» یکی از دانشآموزان تازهوارد هاگوارتز ملاقات کرد، چندان جذب اخلاقیات و باورهای عجیب او دربارهی «اسنورکک شاخ چروکیده» نشد. به هر حال پس از پیوستن «لونا» به محفل ققنوس و جنگیدن در کنار «هری» در برابر مرگخواران، «هری» متوجه میشود که او جادوگری بااستعداد و دوستی وفادار است و او را به حلقهی نزدیکان خود وارد میکند.
«لونا» بار دیگر شجاعت خود را در نبرد هاگوارتز با جنگیدن در کنار اساتید و دانشآموزان ثابت میکند. پس از این نبرد، «لونا» که میتواند آزادانه به زندگی ادامه دهد، تصمیم میگیرد تا «رولف اسکمندر» که در فیلم و کتاب «هری پاتر»(Harry Potter) دیده نشده و از نوادگان «نیوت اسکمندر» از کتاب «جانوران شگفتانگیز»(Fantastic Beasts) است، ازدواج کند تا حقیقت را دربارهی «استورکک شاخ چروکیده» کشف کند.
- «جینی ویزلی» مرد مورد علاقهاش را بدست آورد
«جینی» به عنوان جوانترین عضو، تنها دختر خانوادهی بزرگ «ویزلی» و دختری خجالتی در «تالار اسرار» وارد داستان میشود و به دلیل علاقهی شدیدش به «هری»، به سختی میتواند در حضور او صحبت کند. پس از اینکه «هری» او را از «تالار اسرار» نجات میدهد، آنها تبدیل به دو دوست میشوند. در کتاب و فیلم «شاهزاده دورگه»(Half-Blood Prince)، «هری» و «جینی» به چیزی بیشتر از دو دوست تبدیل میشوند و میتوان آنها را از زوجهای اصلی داستان «هری پاتر»(Harry Potter) دانست.
در کتاب، «هری» قبل از شروع سفرش برای پیدا کردن قطعههای روح «ولدمورت» رابطهی عاشقانهاش با «جینی» را تمام میکند که این سکانس از فیلم حذف شده است. اما در نهایت آنها با یکدیگر ازدواج میکنند و صاحب سه فرزند به نامهای «لیلی»، «جیمز» و «آلبوس سوروس» میشوند. فراتر از این «جینی» زندگی شخصی خودش را نیز دارد.
او به عنوان بازیکن کوییدیچ به تیم هارپیهای هولیهد پیوست و پس از پایان دوران ورزشیاش، آنطور که در نمایش «هری پاتر و فرزند نفرین شده»(Harry Potter and the Cursed Child) نشان داده میشود، «جینی» تبدیل به نویسندهی نشریهی «دیلی پرافیت» شده است که مسیر تبدیل شدن او از یک کودک خجالتی به یک زن، مادر و ورزشکاری مستقل را کامل میکند.
- «رون ویزلی» کنار «هری» ماند
یکی از دوستداشتنیترین شخصیتهای داستان «هری پاتر»(Harry Potter)، «رون ویزلی» است که «جی.کی.رولینگ» در نظر داشت سرنوشتی شوم را برای او رقم بزند اما خوشبختانه این قهرمان مو قرمز نه تنها موفق شد از آن سرنوشت شوم فرار کند بلکه به خوشبختی و کامیابی نیز رسید. «رون» در کنار «هرماینی» از دوستهای نزدیک «هری» بود و حضور او در زندگی «هری» بسیار ارزشمند بود.
او با جنگیدن در کنار «هری» در برابر «ولدمورت» خود را به عنوان یک متحد جدانشدنی و جنگجویی شجاع در نبرد هاگوارتز به همه ثابت کرد. همانطور که انتظار میرفت «رون» و «هرماینی» با یکدیگر ازدواج کردند و صاحب دو فرزند به نامهای «رز» و «هیوگو» شدند. در پایان «یادگاران مرگ» این زوج را در کنار هم میبینیم که با «هری» و «جینی» به بهانهی رفتن فرزندان بزرگترشان به هاگوارتز ملاقات میکنند.
فرارتر از آن در نمایش «کودک نفرین شده»(The Cursed Child)، «رون» را مانند همیشه سرحال و شوخطبع میبینیم که در ورازت سحر و جادو به همراه «هری» به عنوان شکارچی جادوگران سیاه مشغول به کار است. این یک پایانبندی ایدهآل برای اوست.
- «هرماینی گرنجر» مثل یک طوفان دنیای جادوگری را قبضه کرد
«هرماینی گرنجر»(اما واتسون) اغلب به عنوان باهوشترین جادوگر در میان همسن و سالان خودش شناخته میشود. او که یک مشنگزاده است، از هوش بالا و قلبی بزرگ برخوردار بود و سالهای حضورش در هاگوارتز را در جهت اثبات هوش و ارزشمندی خود صرف کرد و در پایان نیز مزد کارهای خوبش را گرفت. «هرماینی» در کنار «رون» و «هری» نقشی اساسی در سقوط «ولدمورت» با کمک به دوستان بااستعداد اما کمهوش خود داشت و بدون شک «رون» و «هری» بدون تواناییهای جادوگری «هرماینی» به جایی نمیرسیدند.
«هرماینی» با «رون» ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد ولی مهمتر از آن، او موفق شد تا دنیای جادوگری را به جایی بهتر تبدیل کند. او در کنار «کینگزلی شکلبولت» که پس از سقوط «ولدمورت» به مقام وزارت سحر و جادو رسید، قوانین دنیای جادوگری را تغییر داد تا با مشنگزادهها مهربانتر باشد.
در نمایش «کودک نفرین شده»(The Cursed Child) او به عنوان وزیر سحر و جادو انتخاب شده است. «هرماینی» در فرهنگ عامه، یکی از فراموشنشدنیترین شخصیتها به شمار میرود و قطعاً شایستهی چنین پایان بزرگی بود.
- «هری پاتر» بالأخره رها شد
پس از سالها عذاب کشیدن از حضور «ولدمورت»، کنار آمدن با زخم او که اتصال ناخواستهای بین او و «ولدمورت» برقرار میکرد و از دست دادن عزیزان یکی پس از دیگری، «هری»(دنیل ردکلیف) این دنباله را با پیروزی به پایان رساند. در نبرد هاگوارتز جایی که جنگ او و «ولدمورت» به قسمتهای دشوار رسیده بود، «هری» جان خود را فدا میکند تا با نابود کردن «ولدمورت» دنیا را نجات دهد و سپس با استفاده از عصای پیر، به زندگی برمیگردد و میتواند یک زندگی عادی داشته باشد.
در پایان «یادگاران مرگ»(Deathly Hallows)، «هری» به پسرش «آلبوس سوروس» اطمینان میدهد که اگر در دستهی اسلیترین قرار بگیرد، اتفاق بدی نمیافتد. در نمایش «کودک نفرین شده»(The Cursed Child)، فرزندخواندهی «هری» یعنی «تدی لوپین» را میبینیم که در کنار خانوادهی «هری» و «جینی» زندگی میکند. پس از 17 سال سوگ، اندوه و فقدان، «هری» بالأخره صاحب یک خانواده شده و میتواند زندگی شاد و خوشبختی که لایقش بود را داشته باشد.
- «نویل لانگباتم» از فرش به عرش رسید
در طول داستان «هری پاتر»(Harry Potter)، هیچ شخصیتی پیشرفتی مانند «نویل لانگباتم»(متیو لوئیس) را تجربه نکرده است. او از یک پسر ناامید و دست و پا چلفتی در کلاس «هری» که سوژهی همیشگی دانشآموزان شرور هاگوارتز بود، تبدیل به کسی میشود که افتخار خانوادگیاش را ثابت میکند. خانوادهی او به دلیل شکنجههایی که سالها پیش توسط «بلاتریکس لسترنج» روی آنها انجام شد، دیوانه شده بودند.
در پایان «نویل» که دوستیاش با «هری پاتر» از زمان عضویت آنها در ارتش «دامبلدور» شروع شده بود، موفق میشود در نبرد هاگوارتز، مار «والدمورت» یعنی «ناگینی» که یکی از قطعههای روح «ولدمورت» نیز به شمار میرفت را به قتل برساند و مسیر را برای «هری» در جهت از بین بردن «ولدمورت» هموارتر کند.
در سالهای بعد میبینیم که «نویل» در مدرسهی هاگوارتز به عنوان معلم گیاهشناسی، کاری که در دوران دانشآموزی نیز در آن خبره بود، فعالیت میکند. شاید «نویل» شخصیت برگزیدهی داستان «هری پاتر»(Harry Potter) نبود اما قطعاً بهترین پایانبندی متعلق به اوست.
منبع: Looper
خبرهای مرتبط:
شخصیت های دنیای هری پاتر و مفهوم پنهان در نامگذاری بازیگران آن
نگاه منتقدان به فیلم «جانوران شگفت انگیز: جنایات گریندل والد»