جستجو در سایت

1403/10/05 13:27

فیلمی که پس از 80 سال همچنان در تعطیلات کریسمس دیده می‌شود

فیلمی که پس از 80 سال همچنان در تعطیلات کریسمس دیده می‌شود
فیلم کریسمسی فرانک کاپرا، با پرداختن عمیق به مشکلات روانی، توقعات اجتماعی و قدرت درمان جامعه، اثری جاودانه است.

به گزارش سلام سینما، چه زندگی شگفت‌انگیزی! هشت دهه پس از اکران خود، هنوز بخش جدایی ناپذیر تعطیلات کریسمس به شمار می‌آید. جیمز استوارت در نقش جورج بیلی، تاجری افسرده قصد گرفتن جان خود را دارد، تا این که فرشته‌ای زندگی را بدون حضور او در دنیا، برایش به تصویر می‌کشد. 

به دلیل پخش‌های تلویزیونی این فیلم، چه زندگی شگفت‌انگیزی! به تدریج به عنوان یک اثر کلاسیک کریسمسی شناخته شد. 

در سال 1974، فرانک کاپرا، کارگردان فیلم از اثر خود به اتهام "بیش از حد احساساتی بودن" مجبور به دفاع شد. 

"به گمانم قوی‌ترین فیلمی بود که ساختم. فکر کنم فیلم مورد علاقه‌ام است، زیرا همه آثار قبلی من را در آن می‌بینید." 

بوسلی کراوتر منتقد نیویورک تایمز، پس از اکران این فیلم در 1946، به دلیل لحن احساسی بیش از حد آن را مورد نکوهش قرار داد. 

آثار اولیه فرانک کاپرا نیز از لحاظ بار عاطفی کم شباهت به چه زندگی شگفت‌انگیزی! نیست و در این آثار، زندگی در ایالات متحده آمریکا را به خوبی به تصویر می‌کشد. 

آقای دیدز به شهر می‌رود و آقای اسمیت به واشنگتن می‌رود به دلیل طبیعت شیرین و ساده خود، ذرت کاپرا نام گرفته‌اند. 

چه زندگی شگفت‌انگیزی! با وجود پایان خوب و شاد خود، درباره غم و مشکلات سرکوب شده یک مرد عادی صحبت می‌کند. در دوره‌ای که مردان احساسات خود را انکار می‌کردند و به هیچ عنوان به مشکلات روانی پرداخته نمی‌شد، به تصویر کشیدن افسردگی شخصیت جورج، به مسائلی چون اضطراب، ناراحتی روانی و شکست در زندگی شخصی پرداخته است. 

جیمز استورات با بازی در نقش یک مرد عادی، از نقش‌های قهرمان‌وار پیشین خود فاصله گرفت. 

شاید تقلای شخصی جورج توسط جیمز استوارت به اشتراک گذاشته نشده باشد، اما این بازیگر به عنوان سربازی که به تازگی از جنگ جهانی دوم بازگشته، خود نیز از مشکلات روانی رنج می‌برد. "چه زندگی شگفت‌انگیزی نخستین فیلم من پس از بازگشت از خدمت بود." 

سربازان پس از بازگشت از جنگ، اختلال‌های روانی بسیاری چون ترس از صدای بلند، به علت نزدیکی در محل انفجار و خستگی دائمی را تجربه می‌کردند. 

در آن دوران خشک و سرد، نقش‌آفرینی جیمز استوارت حساس، صادقانه و حتی ناراحت‌کننده بود. 

مری هچ بیلی، همسر جیمز استوارت در فیلم نیز در مورد نقش خود در آن زمان و سنت‌های حاکم در مورد زن و مادر بودن می‌گوید. او نیز همانند جورج، یک شخصیت فداکار است و برای کمک به همسرش تا جایی که می‌تواند از خودگذشتگی می‌کند. 

شخصیت مری در فیلم کنار گذاشته شده و به او به خوبی پرداخته نمی‌شود. برخلاف زنان مستقل فیلم‌های دیگر فرانک کاپرا، مری ساکت و مجبور است همیشه شخصی حامی باشد. او در رستگاری جورج نقشی حیاتی بازی می‌کند، اما تلاش‌های او از نظرها پنهان می‌ماند. 

برخورد فیلم با زنان همچنین در سرنوشت مری در واقعیت موازی و هنگامی که جورج اصلا متولد نشده، دیده می‌شود. 

زنان دیگر مهم داستان، مادر جورج و دوست دوران کودکی‌اش نیز با چنین انتظارات اجتماعی به تصویر کشیده شده‌اند. 

چه زندگی شگفت‌انگیزی! درباره ایثار، مهربانی و رستگاری ایجاد شده توسط ارتباطات انسانی است، آن هم در زمانی که فیلم‌ها تنها خوشبینی را در اولویت قرار داده و به عقده‌های روانی نمی‌پرداختند. 
 

نگار رعنایی

captcha image: enter the code displayed in the image