نقد قسمتهای چهارم و پنجم سریال اجل معلق | یک داستان منسجم

اختصاصی سلام سینما - الهام کوهی: سریال «اجل معلق» به کارگردانی عادل تبریزی در قسمت چهارم و پنجم خود نسبت به قسمتهای قبل موفقتر ظاهر میشود. موقعیتهای دراماتیکی که در قسمت چهارم و پنجم خلق میشود پیچش داستانی مورد انتظار را فراهم میکند و داستان را از دام تکرار شوخی با مرگ نجات میدهد.
سریال در قسمتهای چهارم و پنجم منسجمتر شده و ضعفهای قسمتهای قبل را تا حدودی پوشش میدهد. بازیهای خوب و تدوین و فیلمبرداری متناسب با ژانر در کنار داستان منسجم که بدون حاشیهپردازی و اضافات قصهاش را میگوید و شخصیتپردازیهایی که به خوبی شکل گرفته باعث شده که «اجل معلق» سریال تمیز و خوبی از آب دربیاید.
بیشتر بخوانید:
نقد قسمت اول سریال اجل معلق؛ اجل در کمین است
نقد قسمت دوم سریال اجل معلق؛ این اجل فرق دارد
نقد قسمت سوم سریال اجل معلق؛ این تازه شروع ماجراست
در کنار همه اینها پناه نبردن به شوخیهای جنسی و ابتذالهای رایج این روزهای فیلمهای کمدی ایرانی در قسمتهای پخش شده «اجل معلق» نیز همچون قسمتهای پیشین رعایت شده و با وجود رعایت این مورد همچنان سریال به خاطر سوژه و موقعیتهای خود میتواند به خوبی از مخاطب خنده بگیرد.
بازگشت
داوود بار دیگر به محل کار سابق خود در کارگاه بلورسازی برمیگردد اما این بار همانطور که اقتضای داستان میطلبد معادله عوض شده است و داوود پیغامبر مرگ صاحبکارش است. پیشگویی دقیق داوود از زمان مرگ صاحب کارش باعث میشود یکی از نزول خواران که به صاحب کار پول نزول داده داوود را گروگان بگیرد.
موقعیت دومی که برای داوود و اجل معلق طراحی شده نه از لحاظ کمدی بودن آن و نه منطق داستان چندان قوی نیست. شخص نزولخوار از داوود میخواهد پسرش را که مرگ مغزی شده نجات دهد. با توجه به موقعیت پیش آمده انتظار میرود قهرمان وارد دردسر بزرگی شود اما کارگردان با شتابزدگی سر و ته داستان را هم میآورد تا سراغ موقعیت بعدیاش برود.
در این بین همچنان رابطه داوود و اجل معلق یکی از نقاط قوت داستان است و بازی دو بازیگر عطاران و خلج رفته رفته پختهتر میشود. تضاد بین دو شخصیت بیشترین بار کمدی فیلم را بر دوش دارد. همچنین با شکلگیری رابطه داوود و اجل معلق، تعلیق عاطفی داستان خلق میشود و مخاطب را مشتاق چگونگی شکلگیری این رابطه دوستانه نگه میدارد. از طرف دیگر نگاههای عاشقانه اجل معلق به خواهر داوود نیز بخشی دیگر از تلاش فیلمساز برای تلطیف شخصیت بسیار سرد و خشک اجل معلق و ایجاد تعلیق رمانتیک است.
نویسنده در سوژه بعدی سراغ ایده بهتری میرود. مقام بلندپایهای به قتل میرسد و روحش قبل از انتقال به برزخ آدرسی به داوود میدهد و از او میخواهد به آن آدرس رفته و ثروت مخفی شده را برای او خیرات کند. به نظر میرسد نقطه اوج داستان هم از همینجا شروع شود و پای داوود در ماجرای جذاب و جدیدی باز شود.
با معمایی شدن حضور پدر و برادرزن داوود، تلاش شده که نقش و حضور این شخصیتها در داستان تا حدودی معنیدار شود. هرچند همچنان حضور آنها گریزگاهی است که فیلم را متعادل نگه دارد و کل سکانسهای هر قسمت با داوود و اجل معلق سپری نشود و بخصوص برادر زن داوود و همسر و پسرش شخصیتهای اضافهای هستند که نه میتوانند پیرنگ فرعی ایجاد کنند و نه نقشی در ژانر کمدی داستان دارند.
پتانسیل بالقوهای که بالفعل نمیشود
پنج قسمت از اجل معلق میگذرد و همچنان غلام با بازی عباس جمشیدیفر که یکی از بازیگران کلیدی سریال است نقشی در پیشبرد داستان ندارد و اگر از داستان حذفش کنیم اتفاق خاصی نمیافتد. با وجودی که جمشیدیفر در دو قسمت اول تا حدودی نقش پررنگی داشت اما این نقشآفرینی رفته رفته کمرنگ شده تا جایی که به تدریج در حال حذف شدن است در حالی که انتظار میرفت زوج عطاران و جمشیدیفر نقش موثری در داستان داشته باشد. از آنجایی که شخصیت غلام نمیتواند یار قهرمان باشد و حضور موثری ندارد بازی خوب جمشیدیفر را هم به حاشیه برده و پتانسیل بالقوه بازی، فیزیک و طراحی چهره او نمیتواند بالفعل شده و نقشی در بار کمدی داستان داشته باشد.
به عنوان سخن پایانی انتظار میرود موقعیت ایجاد شده در قسمت پنجم سریال بتواند در قسمتهای بعدی داوود را در شرایط خاصی قرار داده و قهرمان داستان را به چالش بکشد و مثل موقعیتهای قبلی کم جان نباشد.

