نقد سریال تاسیان | حدیث عشق، بیقراری، جدایی و ناپایداری قدرت
.jpg?w=1200&q=75)
اختصاصی سلام سینما - فاطمه فریدن: سریال «تاسیان» را میتوانیم در زمره سریالهای مطوّلِ شبکه نمایش خانگی به شمار آوریم. سریالی که با وجود حواشی بسباری اعم از توقیف در پخش به دلیل عبور از خطوط قرمز، محاکمه طراح لباس و… همچنان مسیر خودش را ادامه داده است. مجموعهای پربازیگر که کوشیده در هر قسمت برای بینندگان غافلگیری داشته باشد.
بیشتر بخوانید:
نقد و بررسی سریال تاسیان؛ آیا آنقدر که سر و صدا کرد سریال خوبی است؟
تاسیان در مقابل خاتون | زنان، تاریخ و وطن
قصه ژورنالیستی، محتوای ملودراماتیک
انتخاب ایده اولیه مناسب قطعا نبض تپنده یک سریال یا فیلم به حساب میآید. اما پرورش صحیح آن است که آن اثر را تکمیل، بیبدیل و معتبر میکند. در این سریال نویسنده در حرکتی هوشمندانه داستانی را از دل تاریخِ پیشین ایران (دهه ۵٠) بیرون میآورد که بیتردید نگاه هر مخاطبی را جذب میکند. داستانی تنیده در جاذبههای ملودراماتیکِ عاشقانه و ترکیبشده با وقایع سیاسی. داستان جمشید نجات (بابک حمیدیان) کارخانهدار ثروتمند تهرانی که نهایتاً پایش به ساواک کشیده میشود و طبق باورهای عوامانه از عرش به فرش میافتد. جایی که تلویحا نشان میدهد قدرت مفهومی پایانپذیر است و با اتفاقی پیش پا افتاده فرو میریزد؛ بهخصوص اگر عامل اصلی به باد رفتن این قدرت دوستی قدیمی مثل منوچهر (رضا بهبودی) باشد.
محتوای مرکزی داستان بیش از هر چیزی بر غلیان احساسات انسانی، نحوه نگریستن به آنها و چالشهای درونی انسانی متمرکز شده است. نقاط عطفی که در زندگی همه آدمها نهادینه شده و از منظر دراماتیک بسیار مخاطبپسند است. داستانی با فراز و فرود فراوان و کاراکترهای متعددی که هر یک قرار است وزنهای سنگین در فصلهای مختلف داستان سریال باشند. وزنههایی که مراکز ثقل داستاناند و اهداف گوناگونی را دنبال میکنند.
کارگردانی پرتجربه و تاریخگرا
تینا پاکروان در مقام یک کارگردانِ زن علاقهای وافر به زیر و رو کردن تاریخ دارد. پاکروان مانند یک شاهد عینی به سراغ تکههایی از تاریخ سرزمین ایران میرود که گاهی مغفول یا جا ماندهاند. بخشهایی که هر یک سرنوشتهایی را پشت سر گذاشتهاند و گفتههای فراوانی برای بیان کردن دارند. در این میان حضور و نقش زنان و چگونگی اثربخشیشان بر جوانب مختلفِ زندگی اجتماعی در طول تاریخ، نزد این کارگردان از اهمیت بسیاری برخوردار است. نمایش دادن زنانی که گاه به واسطه اعمالشان تغییراتی اساسی بر بنیانهای اخلاقی، رفتاری و فرهنگی زمانه خودشان گذاشتهاند. پیگیری ردپای زنان پیش از این هم در آثاری مثل «خانوم»، «نیمه شب اتفاق افتاد» و سریال «خاتون» نیز قابل ردیابی است و تیزبینی کارگردان در پرداخت چنین سوژههایی را نشان میدهد.
مدل چنین زنهایی در سریال تاسیان نیز مشاهده میشوند. شخصیتهایی چندلایه مانند هما نجات (پانتهآ پناهیها) و مریم سامان (نازنین بیاتی) که چیستیِ رفتارشان در آنِ واحد مشخص نیست. در کنارشان زنانی نیز وجود دارند که اغلب بازیچه عشق و احساسات طرف مقابل میشوند و گاهی هدفِ ارتقا رتبه یک کارمند سازمانی. موجودی مونث مثل شیرین نجات (مهسا حجازی) که از سویی تحتتاثیر عشق امیر (هوتن شکیبا) کارگر چاپخانه قرار میگیرد و از سوی دیگر طعمه دخترعمهاش مریم نویسنده کتابهای کودک) و دوستش سعید (صابر ابر). سعید، شخصیتی که یکی از کاراکترهای پیچیده و جذاب داستان است. نوعی دلدادگیِ عاطفی و اعتماد خالص در فضای دوستی که درنهایت عواقب جبرانناپذیرِ سیاسی و اجتماعی را برایشان به ارمغان میآورد.
فارغ از افت ناگهانی داستان و تصنعی بودن برخی صحنهها مثل حضور ناگهانی کیارستمی در اتاق تصویرگری کانون پرورش فکری کودکان یا سخنرانی بیضایی در کانون نویسندگان ایران، جسارت کارگردان برای پرداختن به اتفاقاتی در یک مقطع حساس تاریخی شایان تحسین است. برههای خاص که از معلق بودن جریانهای سیاسیِ چپگرا و مذهبی و سردرگم بودن رفتارهای انسانی در بزنگاهی مهم و تاریخی سخن میگوید. دورهای که از دیدگاه برخی روشنفکران همه امور در هر زمینهای روی غلتک افتاده است و مدرنترین دوران فرهنگ و تمدن بشری به حساب میآید.
طی یک برآورد کلی، با دیدن چنین داستانی که ضرورتا نیمی از آن به خیالات و طرحهای ذهنی نویسنده و کارگردان مرتبط است، بیشک درمییابیم که واقعیتهایی ناگفته، مبهم و گمگشتهای در قلب تاریخ کشور ایران پنهان شده و کماکان به تصویر درنیامده است؛ تاریخی که گاهی بر حسب منفعت اسنادی مهم و خواندنی را نادیده میگیرد.