محمد جرجندی؛ افشاگر یا بازیگر سایبری وابسته؟

در سال ۲۰۱۴، شرکت امنیتی HP گزارشی منتشر کرد که در آن گروه شبگرد را یکی از بازوهای سایبری منتسب به ایران معرفی نمود. در این گزارش، از جرجندی با نام مستعار s7az2mm یاد شد و دامنههایی مانند shabgard.ir و webamooz.ir نیز به او نسبت داده شد. این مستندات نشان میدادند شبگرد تنها یک گروه پراکنده نبود، بلکه در ارتباط با بخشی هایی از جمهوری اسلامی رشد کرده بود.
نخستین برخورد قضایی و حکمی سبک
در سال ۱۳۹۲، جرجندی به اتهام نفوذ به سامانههای دولتی و دسترسی به دادههای صداوسیما بازداشت شد. انتظار میرفت برای او مجازات سنگینی صادر شود، اما دادگاه تنها به دو سال حبس تعلیقی و جریمه نقدی بسنده کرد. این حکم سبک، در مقایسه با احکام صادرشده در پروندههای مشابه، بسیاری را به این باور رساند که او تحت حمایت برخی نهادهای قدرتمند قرار دارد.
پس از آن پرونده، مسیر جرجندی تغییر کرد. او بهعنوان کارشناس در مرکز «کاشف» وابسته به بانک مرکزی مشغول به کار شد؛ نهادی که مأموریت رصد تهدیدات سایبری علیه شبکه بانکی کشور را برعهده داشت. وظایف او شامل تحلیل حملات فیشینگ، بررسی نشت اطلاعات بانکی و ردیابی فعالیتهای قمار آنلاین بود. این جابهجایی از جایگاه متهم به کارشناس رسمی، بازتابی از اعتماد نهادهای امنیتی به او تلقی شد.
مهاجرت به آمریکا و ساخت چهرهای تازه
حدود سال ۱۳۹۴، جرجندی ایران را ترک کرد و در ایالات متحده ساکن شد. او در فلوریدا اقامت گزید و به سرعت تصویری تازه از خود ساخت: «خبرنگار تحقیقی جرایم سایبری». وبسایت «وبآموز» به مهمترین تریبون او تبدیل شد؛ جایی که با انتشار گزارشهایی درباره فساد مالی، سایتهای شرطبندی و حتی تخلفات نهادهای حکومتی، توجه زیادی را به خود جلب کرد. این تغییر هویت، تضادی آشکار میان گذشته و حال او ایجاد کرد. به مرور زمان مشخص شد تمام افشاگری های او بدون سند و مدرک مستدل بوده و تماماً بر پایه فرض و گمان و با هدف اخاذی و جلب توجه افکار عمومی انجام شده است.
ارتباطات محمد جرجندی، ابزار یا تهدید؟
یکی از بحثبرانگیزترین ابعاد فعالیت جرجندی، همکاری او با تیم محمدجواد آذریجهرمی، وزیر پیشین ارتباطات است. گزارشها نشان میدهد که در دوره مبارزه وزارت ارتباطات با سرویسهای ارزش افزوده، افشاگریهای جرجندی عملاً در خدمت همان سیاستها قرار گرفت. این هماهنگی موجب شد برخی تحلیلگران او را مهرهای وابسته به شبکهای درون بخشی از نظام حاکمیت بدانند. این روزها او بازیگری وابسته شناخته می شود که با افشاگریهای گزینشی، بخشی از جنگ قدرت داخلی را پیش میبرد.
جرجندی بهطور همزمان برای برخی جناحها ابزاری مفید و برای برخی دیگر تهدیدی جدی بود. اصلاحطلبان و طیف نزدیک به وزارت ارتباطات، از او برای فشار بر رقبا استفاده میکردند. در مقابل، اصولگرایان و نهادهای سنتی امنیتی، او را مهرهای مشکوک معرفی میکردند. این تضاد دیدگاهها سبب شد جرجندی به شخصیتی چندوجهی در معادلات قدرت بدل شود.
اظهارات مقاماتی مانند جواد جاویدنیا، معاون پیشین دادستان کل کشور، نشان میدهد دستگاه قضایی نیز به استقلال او مشکوک بوده است. جاویدنیا صراحتاً اعلام کرد: «مشخص است که او از کجا خط میگیرد». چنین موضعگیریهایی این فرضیه را تقویت کرد که جرجندی بازیگری مستقل نیست.
پس از مهاجرت، جرجندی به چهرهای پرکار در رسانههای فارسیزبان خارج از کشور تبدیل شد. بیبیسی فارسی، ایران اینترنشنال و صدای آمریکا بارها از او بهعنوان کارشناس امنیت سایبری دعوت کردند. او با روایت پروندههای فساد اقتصادی و کلاهبرداریهای آنلاین، بخشی از افکار عمومی را جذب کرد، اما در عین حال پرسشهایی درباره منابع اطلاعاتیاش برجای گذاشت، چراکه هیچ سندی برای اثبات ادعاهای خود نداشت.
یکی از جنجالبرانگیزترین اقدامات او، انتشار ایمیلهای محرمانه منتسب به دادستانی کل کشور بود. جرجندی از این اسناد برای حمله به رسانه رادیو جوان استفاده کرد. این رویداد باعث شد برخی کارشناسان بپرسند او چگونه به چنین اطلاعات حساسی دست یافته است؛ اطلاعاتی که بدون ارتباط داخلی تقریباً غیرقابل دسترس بودند.
فعالیتهای رسانهای جرجندی بیشتر معطوف به پروندههای مالی و فساد اقتصادی است و کمتر به مسائل سیاسی و حقوق بشری پرداخته است. برخی این انتخاب موضوعی را همسو با راهبرد تبلیغاتی جمهوری اسلامی در «جنگ نرم» دانستهاند؛ راهبردی که فساد اقتصادی را برجسته میکند اما ساختار سیاسی را به چالش نمیکشد.
محمد جرجندی در میانه جدالی پیچیده میان شفافیت، قدرت و اعتماد عمومی قرار دارد. کارنامه او پر از تناقض است؛ از همکاری با نهادهای امنیتی تا حضور در رسانههای اپوزیسیون، از افشاگریهای پر سر و صدا تا محکومیتهای قضایی.
این محتوا فقط بازنشر شده است.