جستجو در سایت

1404/06/14 15:43
نیکلودئون - 3 | آشنایی با سینمای کلاسیک

معرفی و نقد فیلم سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور (سام پکین پا) | رستگاری نه در زندگی، که در مرگ

معرفی و نقد فیلم سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور (سام پکین پا) | رستگاری نه در زندگی، که در مرگ
«سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور» به نسبت «این گروه خشن»، «سگ‌های پوشالی»، «صلیب آهنین» و «بر دشت مرتفع بتاز» فیلم مهجورتری است اما جوهره تمام فیلم‌های پکین‌پا را درون خودش دارد.

اختصاصی سلام سینما - مازیار وکیلی: سام پکین‌پا را شاعر خشونت نام نهاده‌اند. کسی که توانست از دل خشونت یک زیبایی شناسی خاص ناتورالیستی که با فرهنگ آمریکا پیوند خورده بود بیرون بکشد. برای پکین‌پا این مهم بود که نشان دهد خشونت نه یک پدیده غیراخلاقی و مذموم، که تنها وسیله و ابزاری است که می‌تواند انسان درگیر در وضعیت‌های پیچیده جهان مدرن را به رستگاری برساند. اما نکته‌ای که خشونت جاری در فیلم‌های پکین پا را متفاوت می‌کرد جنبه‌های ضد رمانتیک آن بود. برخلاف تارانتینوی پست مدرن که به واسطه زیست جهان متفاوتش به خشونت ابعادی کارتونی می‌بخشید و لحظات خشن فیلم‌هایش را پر از شوخی و المان‌های گرافیکی می‌کرد (در «بیل را بکش جلد اول» برخی از صحنه‌های خشن فیلم رسماً در قالب یک کامیک بوک کارتونی نمایش داده می‌شود) خشونت در فیلم‌های پکین‌پا خیلی ساده، بدون هیچ المان چشم نواز بصری یا گرافیکی به نمایش در می‌آید. یک نفر به دیگری تیر می‌زند، مختصری خون از بدن فرد تیر خورده خارج می‌شود و می‌میرد. به همین سادگی. آن اسلوموشن‌های معروف پکین‌پایی هم بیشتر از این که به مرگ ابعادی رمانتیک ببخشد آن را پوچ و بیهوده نمایش می‌دهد. این سکانس‌های ناتورالیستی بدون این که ذره‌ای رمانتیسم در آن‌ها دخیل باشد بدل شد به امضای شخصی سام پکین‌پا و او را در کنار دان سیگل تبدیل به یکی از کارگردانانی کرد که با نمایش خشونت در شکل و قالبی متفاوت راه را برای بچه‌های نسل نئو هالیوود یا ریشوها (کاپولا، دی پالما، اسکورسیزی و اسپیلبرگ) هموار کرد تا بتوانند فیلم‌هایی بسازند که ساخت آن‌ها بدون فداکاری این دو نفر غیرممکن بود.


بیشتر بخوانید:

نیکلودئون - 1: نقد فیلم کلاسیک مرد آرام ساخته جان فورد | داستان یک ازدواج

نیکلودئون - 2: معرفی و نقد فیلم سانشوی مباشر (کنجی میزوگوچی) | رنج، همیشه رنج


پکین‌پا در طول حیات حرفه‌ایش بیست و چند فیلم ساخت که در میان این بیست و چند فیلم کلی فیلم متوسط وجود دارد. ستیز دائمی او به عنوان یک یاغی با سیستمی که فیلم‌ها را در قالب‌های امتحان پس داده شده می‌خواست باعث شد تا این کارگردان بزرگ نتواند محصولاتی دلخواه خودش تولید کند. اما هر جا که توانسته اوضاع را کامل تحت کنترل خودش در بیاورد نتیجه درخشان از کار درآمده و بدون شک یکی از این جاها «سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور» است.

خط اصلی داستان «سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور» بسیار ساده و در عین حال بدیع است. یک مرد در ازای دریافت ده هزار دلار و پیش‌پرداختی دویست دلاری دنبال جنازه مرد دیگری می‌رود تا با بریدن سرش آن را برای کارگزارانی که او را استخدام کرده‌اند بیاورد. بنی یک بازنده است. مردی که از کار در ارتش رسیده به پیانو نواختن و خواندن در کافه‌های محقر. مردی که پیشنهاد پیدا کردن و بریدن سر آلفردو گارسیا برایش آخرین فرصت است تا با گرفتن این پول با معشوقه‌اش النا ازدواج کند و یک زندگی راحت را رقم بزند. پکین‌پا که در «این گروه خشن» نشان داده بود بلد است از مردانی رو به احتضار یک گروه حماسه‌ساز بیافریند در «سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور» هم تلاش می‌کند از مرد بازنده‌اش یک قهرمان شورشی بسازد. النا تنها چیزی است که بنی توانسته در زندگی سراسر شکستش (جایی از فیلم یکی از سران مافیا به صراحت می‌گوید بنی یک بازنده است) مال خود کند. النا تنها یک زن در زندگی بنی نیست. تمام دار و ندارش است. برای همین هم هست که وقتی می‌میرد بنی متوجه می‌شود آن پول لعنتی همه چیز نیست. او حالا پول را نمی‌خواهد بلکه به دنبال انتقام از تمام کسانی است که این وضعیت را برای او به وجود آورده‌اند. پکین پا «در سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور» از تم قدیمی انتقام به نفع خیزشی غیررمانتیک توسط قهرمانش استفاده می‌کند. با مرگ النا آن تکه از وجود بنی که مفهوم عشق را درک می‌کرد برای همیشه از او جدا می‌شود و این مرد تبدیل می‌شود به ماشین کشتاری که قرار است همه چیز و همه کس را از بین ببرد. النا بهانه خشونت بنی هست اما دلیل آن نیست. چون از اساس مسئله فیلم رمانتیسم نیست. النا یک مک‌گافین است برای مواجه کردن بنی با خودش. برای این که او یک بار برای همیشه این سوال را از خودش بپرسد: که چرا زنده‌ام و زنده بودن من به چه دردی می‌خورد؟ برای همین هم هست که از یک جایی به بعد دیگر پول هم برای بنی مهم نیست. او صراحتاً از آن لرد مافیایی مکزیکی که باعث و بانی تمام این اتفاقات است می‌پرسد به خاطر سر آلفردو گارسیا تا به حال 16 نفر کشته شده‌اند آیا رقم خوردن این اتفاق ارزشش را داشت؟ این پاسخ بنی به این سوال است که جهان معنایی فیلم را می‌سازد. نه مثلاً عشق به النا یا آن یک میلیون دلار که لرد مافیایی مکزیکی قرار است به او بدهد. در فیلم ناتورالیستی پکین‌پا موضوع اصلی مواجه مرد با خودش است. مواجهه‌ای که او را به تصمیم و اجرای تصمیم می‌رساند. در نهایت هم مرد رستگار می‌شود. او کارش را انجام می‌دهد و در سکانسی که شباهت غریبی به شعری ناب دارد کشته می‌شود تا مهر خودش را بر این جهان بزند. 

«سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور» به نسبت «این گروه خشن»، «سگ‌های پوشالی»، «صلیب آهنین» و «بر دشت مرتفع بتاز» فیلم مهجورتری است اما جوهره تمام فیلم‌های پکین‌پا را درون خودش دارد. هم آن اسلوموشن‌های تحریک کننده را دارد، هم مضمونی ناتورالیستی دارد، هم قهرمان کنش‌گری دارد که پای عقیده و آرمانش می‌ایستد و از همه مهم‌تر یک چکامه درخشان است بر علیه قواعد هالیوودی. پکین‌پا در «سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور» از خشونت استفاده می‌کند تا رمانتیسم را پس بزند و به خشونت ابعادی پوچ و نهلیستی ببخشد. از این منظر این فیلم حتی غنی‌تر و درخشان‌تر از «این گروه خشن» است. «سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور» را کارگردانی ساخته که به پوچی جهان آگاه است و می‌داند رستگاری نه در زندگی که در مرگ است.
 


ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image