تجربه لذت مطالعه یک مجله جذاب با یک فیلم

ترجمه اختصاصی سلام سینما
قهرمانان فیلم «گزارش فرانسوی» روزنامهنگاران هستند، پس انتظار داشته باشید دیدگاه منتقدان نسبت به استقبال از آخرین اثر «وس اندرسون» کمی دستخوش تغییر شده باشد. این فیلم به نوبهی خود کار بزرگیست، اما نه به اندازه داستانهای پرماجرایی چون «تمام مردان رئیسجمهور» یا «نورافکن». اندرسون بیشتر مینیاتوریست است، البته مینیاتوریستی که چشماندازش با هر پروژه وسیعتر و تاثیرگذارتر میشود.
در این فیلم، انتقال از تگزاس به پاریس ادای احترامی برای مجله نیویورکر و امثال آن به حساب میآید و لذت غرق شدن در یک (یا سه) مقالۀ 12000 کلمهای را بر پردۀ سینما بازسازی میکند. این فیلم، در شهر خیالی Ennui-sur-Blasé - مرز بین پاریس و شهر قدیمی آنگولمه (محل فیلمبرداری اکثر سکانسهای فضای باز) - به وقوع میپیوندد و دیدگاه یک خارجی را نسبت به فرانسه نشان میدهد.
این فیلم نوعی آنتالوژی بوده و شامل "یک آگهی ترحیم، راهنمای سفر و سه مقالۀ ویژه" است. پس گرچه هیچ روایت کلی یا تداخلی بین بخشها وجود ندارد، اما کاملاً واضح است که اندرسون نویسندۀ هر پنجتای آنهاست چون هیچ فیلمساز زندهای نیست که چنین امضای مصور قابل تشخیصی داشته باشد، و هر سکانس "گزارش فرانسوی" بدون شک متعلق به اوست. از این رو، این پروژۀ غیرمعمول در ایجاد آن لذت منحصربفردِ خواندن یک مجله درست و حسابی در مخاطب، موفق میشود.
اول از هر چیز، آگهی ترحیم برای موسس و ناشر سابق "گزارش فرانسوی"، ارتور هوویتزر جونیور (بیل موری) است. او مرد پند و شعار بود (مثلاً "جوری بنویس که انگار از قصد آنطور نوشتهای" یا "گریه ممنوع") و میتوانست استعدادها را به شکلی غیرمحتمل شناسایی و پشتیبانی کند، حتی اگر این به معنای وثیقه گذاشتن برای کسی بود که میدانست نویسندهای نوپاست، مانند روبوک رایت (جفری رایت)، فردی خوش تیپ و شبیه جیمز بالدوین، که یک داستان آدمربایی وحشیانه و دیوانهوار را از حفظ میگوید.
امروزه از روزنامهنگاران انتظار میرود رفتار اخلاقی داشته باشند، شهروندانی مسئول و خوش صحبت و پایبند به اصول اخلاقی، اما تیم هوویتزر دقیقاً برعکس است. از نظر آنها در روزنامهنگاری "بی طرفی" معنایی ندارد و از این رو، مشتاقانه عقاید خود را در آنچه مینویسند تزریق میکنند. فرانسیس مکدورمند نقش لوسیدا کرمنتز را بازی میکند که اعتراضات دانشجویان در ماه مه 1968 را در بخش میانیِ اکثراً سیاه و سفید فیلم، گزارش میکند. او شیفتۀ زفیرلیِ جوان و افراطی (تیموتی شالامی) میشود، اما بجای بیرون ماندن از معرکه، با او وارد رابطه عاشقانه میشود.
در اینجا داستان سیاسی میشود، هر چند نسبت به بقیه آثار اندرسون - که معمولاً جایی بین نامتعارف و بیش از حد عالی قرار میگیرند – مشاهدۀ درگیری کارگردان با تمایلات جنسی و خشونت به عنوان وجوه زندگی واقعی، پیشرفت چشمگیری است. بله، هنوز هم فاصلۀ عجیبی بین اینگونه عناصر و مخاطبان وجود دارد، اما "گزارش فرانسوی" نسبت به دیگر آثار اندرسون از ریسک کمتری برخوردار بوده، که نشانه خوبیست.
جی. کی. ال. برنسن (تیلدا سوئینتن) نقش یک منتقد هنری را بازی میکند. شاهکار عینی (the concrete masterpiece) داستان پسر بد هنر مدرن، قاتل محکوم موزس روزنتالر (بنیسیو دل تورو) را روایت میکند که الهه و الهام خود (نگهبان زندان، لیا سیدوکس) را در زندان پیدا کرده است. آنگونه که روزنتالر احساسات خود را ابراز میکند، میتوان تصور کرد که این روشنفکر اصیل ممکن است توسط چیزی بیش از نبوغ هنری خود اغوا شده باشد – که روش توطئهگرانهای برای تقلید از مورخ مشهور L`oeil، روزاموند برنیه است.
این فیلم پر از شوخیست و مخاطبان خود را به صحنه فرهنگ و هنر دههای 50 و 60 نیویورک و پاریس میبرد. در آن زمان، بسیاری از خلاقان آمریکایی به جستجوی شکوه نسل گمشده همینگوی و گرترود اشتاین پرداختند. ملیگرایی اکنون در سرتاسر اروپا در حال افزایش است، اما در فرانسۀ اندرسون، قلم همچنان قدرتمندتر از لوپن است. کارگردان در برابر گفتن هر حرف بیش از حد بحث برانگیزی درمورد سیاست فرانسه اجتناب میکند و گهگاه در مواجه با قضاوتهای ارزشی و دلیلهای شخصی، از خنده استفاده میکند (زفیرلی به جای موضعگیری در برابر امپریالیسم، برای دسترسی رایگان به خوابگاه زنان مبارزه میکند).
شخصیتهای اندرسون ممکن است کاریکاتورهای نویسندگان جدی باشند، و بااینحال لحن فیلم با عوامل کمدی نیویورکر سازگارتر است: کارتونهای جیمز توربر، حماقت و پوچی وودی الن، برخورد هجوآمیز استیو مارتین با هنرمندان، منتقدان و دیگر شارلاتانهای فرهنگی. در حالیکه "هتل بزرگ بوداپست" تجلیلی از رماننویس اتریشی، استفان زویگ بود، "گزارش فرانسوی" آغوش باز و گستردهای برای نسل نوابغ پیچیده به حساب میآید.
کارآگاهبازی در مواجه با چنین داستانهایی میتواند سرگرمکننده باشد، اما "گزارش فرانسوی" ترکیبی رده اول است و به همین دلیل تمامی این تاثیرات در اثری جدید و بدیع ترکیب شدهاند. این برای کسانی که خواننده قدیمی نیویورکر نیستند خبر خوبیست زیرا این مجموعۀ پر جنب و جوشِ داستانهای کوتاه، با هدف مستقل بودن خلق شده است. کارگردان فیلم در گذشته به ساخت فیلمهای عروسکی بیش از حد مصنوعی متهم بوده است، و درحالیکه هنوز هم بسیاری از ترفندهای مورد علاقه خود – مثلاً بازی با نسبت ابعاد یا شخصیت پردازی در ترکیبات هنری متقارن- را تکرار میکند، اینبار به نظر میرسد تمام جهان فراتر از مرزهای کنترلشده قاب دوربین به یکدیگر میپیوندند.
از ابتدا به ما گفته میشود که «گزارش فرانسوی» یعنی " آزادی، خورشید دم غروب کنزاس" (این عبارت دقیقاً با فونت ریز زیر اسم فیلم نوشته شده است) که به ما یادآوری میکند این داستان عاشقانه فرانسوی از دیدگاهی کم و بیش خاورمیانهای نشئت میگیرد. اندرسون میداند که اگر تا به حال به پاریس نرفتهاید، حتی دزدها هم سطح بالا بنظر میرسند و همه چیز بامزه انگاشته میشود، از یک کلاه پشمی گرفته تا یک عدد نان و حتی لهجه آدمها. وقتی کاراکترها به فرانسوی صحبت میکنند، زیرنویس فیلم انقدر جالب طراحی و تنظیم شده است که شما را به خود جذب میکند.
به جز ارنست لوبیچ و ژاک تاتی، نمیتوان کارگردان دیگری را پیدا کرد که تا این حد برای ساخت یک کمدی تلاش کرده باشد که هر بخش از انتخاب لباس، بازیگران و دیگر قسمتها را با چنین شوخطبعی و حس احترامی به انجام رسانده باشد. موری – که برای کارمندانش مانند پدرخواندهای بخشنده است – نه تنها از راس و والاس شاون سردبیران نیویورکر، بلکه از اچ. ال منکن بزرگ هم که مشوق نویسندگانی مانند جان فانته بود، بر جلد مجله نام برده و یاد میکند.
از آنجا که همه اینها ممکن است پوچ و بی معنا بنظر برسند، اندرسون حق دارد قدردان نسلی باشد که دیدگاه ما را نسبت به داستانگویی واقعی گسترش داده و چیزی بیش از روزنامهنگاری را شکل دادند: آنها شعر را در خیابان یافتند و قهرمانان را در حاشیه؛ شرایط روز را به چالش کشیدند و ابهامی تازه ارائه کردند. امروزه با پیگیری ترافیک وب و ترندهای محبوب میتوان دریافت که این حوزه به وضوح به بیراهه رفته است، که بیش از پیش این ادای احترام به بیچارگان پوشیده از جوهری را توجیه میکند که روزگاری به دنبال غرایز خود رفتهاند.
منبع: ورایتی
مترجم: وحید فیض خواه
گزارش فرانسوی (French Dispatch (2021
تاریخ اکران:
کارگردان: وس اندرسون
نویسنده: وس اندرسون، رومن کوپولا
توزیعکننده: 12 جولای 2021 (جشنواره کن)
بازیگران: تیموتی شلمی، سیرشا رونان، لئا سیدو، بنیسیو دل تورو، اوون ویلسون، آدرین برودی، الکس لاتر، بیل مری، الیزابت ماس، ادوارد نورتون، لاینا کودری، کریستوف والتز، تیلدا سوئینتن، فرانسیس مک دورمند، ویلم دفو، روپرت فرند، هنری وینکلر، متیو آمالریک، لیو شریبر، تونی رولوری، جفری رایت
فیلمبرداری: رابرت یئومن
تدوین: اندرو وایزبلوم
موسیقی: الکساندر دسپلات
خلاصه داستان: «گزارش فرانسوی» نامهای عاشقانه است به روزنامهنگاران یک روزنامهی آمریکایی در شهری خیالی از فرانسه که داستانهایی را که در «مجلهی گزارش فرانسوی» منتشر شده را روایت میکند.