مداخله و تفرقه افکنی سیاسی به وسیله مذهب
توطئه قاهره فیلمی از طارق صالح نشان میدهد چگونه انسان نازیسته میتواند دستاندازی برای زیست سیاسی دیگران باشد. پیرنگ در فیلمنامه این اثر معنایی دوپهلو به خود میگیرد و نقاطی امنیتی را هدف قرارمیدهد که ناچارا سیاست اُبژه اصلی روایت قصه خواهد شد. تفاوت سینما با دیگر رسانهها در نحوه ارائه و میزان جامعیت آن است. سینما میتواند مفهومی را بهگونهای که هرگز نخواهد بود در تاریخ زیست انسان تغییر دهد. حال اگر این مفهوم مربوط به انسانی خام باشد میتواند مانند خمیر مایه ابتدایی هرآنطور که مولف میخواهد شکل گیرد. «توطئه قاهره» با همه ژست اپوزیسیونیاش علیه مداخله سیاست در مذهب اتفاقا فیلم مذهبیِ سیاسی است. فیلم از چگونگی شروع میشود و هرگز چرایی برای بیننده مطرح نمیکند. اینکه ماهیگیری برای ادامه تحصیل بورسیه دانشگاه الازهر مصر میشود و رهبر و امام مذهبی آن دانشگاه و به نوعی مصریان میمیرد بهانهای است برای ربایش ذهن بیننده به سمت سیاست و اهمیت آنکه چهکسی جایگزین خواهد بود.
*مارکس و مذهبیون
در پلانی از فیلم از زبان یکی از روحانیون این فکت مارکس گفته میشود که: دین برای آنان است که از اندیشیدن عاجزاند. اگر دین را ساختاری برای تداوم حیات سیاسی مذهبیون، منظور افراد درون فیلم است، بدانیم چگونه میشود هم مطالعات مارکسیستی داشت و هم درباره خدا و پیغمبرش صحبت کرد. این رفتار کاملا متناقض و ضدارزشهای دینی است. فیلم با تخریب عوامل مذهبی و دینی سعی در براندازی متوسل به سیاست عدهای مذهبی پرنفوذ دارد. ما تا اینجا درگیر فرم و محتوای سینمایی نیستیم بلکه از نحوه بدوی برخورد پدر با فرزندانش که تنبیه باید برای همه باشد تا پرسش دینی شخصیت، آدم، از معلم پیشین خود درباره آنکه فلان کار حلال است یا حرام، میفهمیم که با یک فیلم بلاتکلیف روبهروایم. از سویی دیگر ساختار شخصیتی در فیلمنامه بُعد زمانی استعارهای دارد. ما با شخصیتی طرف میشویم که حتی در خوردن Red Bull هم درنگ میکند اما پول برای پرداخت سفارش در کافه را ندارد و از سرهنگ قرض میگیرد. در واقع این شخصیت حدود غروری برای درک شدن از جانب بیننده نمیگذارد اما همین که این ادراک برای بیننده دست میدهد که ممکن است حتی ایدئولوژی و نظریات مارکس بر او تاثیر بگذارد، تلفن را بر میدارد و از معلم دینیاش میپرسد. فیلم شخصیتی مشکوک از سرهنگ امنیتی هم به جای نگذاشته است و با سرهنگ فیلمنامه هم اینکار را میکند.
*قتل در حیاط مسجد
اینکه عدهای قمه به دست دور یک خبرچین که اکنون برای ستاد امنیتی مهرهسوختهای محسوب میشوند جمع شده و او را به قتل میرسانند مهم نیست. مهم این است که چرا این صحنه را آدم دیده؟ چرا حیاط دانشگاه الازهر مانند مسجدی خالی است؟ بازسازی این سکانس در ذهن بیننده متحجر غیر ممکن است. برای آنان که مثلا روشنفکر هستند هم دوراز انتظار است. مسجد را تبدیل به سیاسیترین مکانِ موجود در کشوری قراردادن تنها در سینمای اپوزیسیون دیده میشود. هنگامی که فیلم «کفرناحوم» نادین لبکی ساخته شد به این مهم اشاره کردم که اجازه ندهیم تفکر سنتی از سوی نوآوریهای همان تفکر مورد موآخذه قرار گیرد. «توطئه قاهره» نهتنها چنین کاری نمیکند بلکه پا را یکگام فراتر نهاده و با باورهای کلاسیک و سنتی هم مارکسیستی برخورد میکند. فیلم اصلا سیاسی نیست بلکه فیلمساز مانند: «علی عباسی» توهم تولید نقطهای مقابل تفکر منسوخ شده را دارد. با همین فرمان فیلم پیش میرود و نمیتوان باور کرد که انتخابات مذهبی تبدیل به مسئله سیاسی و امنیتی شده. بیننده در فیلم دنبال چه باید بگردد؟ خوانش فیلم مهمترین وظیفهای است که یک بیننده جدی سینما دارد. فیلم باید درست فهمیده شود تا بتوان درست آن را قضاوت کرد اما اگر خود مولف مسئلهای را درست نفهمیده باشد آنگاه فیلم را چگونه ببینیم؟ تماشای چنین آثاری قبل از در نظر گرفتن سینما و اهمیت هنری آن، پیامی را به همراه دارد. به عنوان نمونه برای من بیننده جذاب است که بدانم در مصر دانشگاهی به نام الازهر وجود دارد که بزرگترین دانشگاه علوم دینی است اما اصلا جذاب نیست که این دانشگاه را مقصدی برای اهداف سیاسی یک فیلم ببینم. پیام فیلم اگر مستند است باید سر و شکل مستند گونه به خود گیرد و اگر از تخیلِ مولف عبور کرده باید سر و شکل دراماتیک پیدا کند و فیلم پیامی مستاصل به بیننده میدهد که آن حاصل استیصال مولف است.«توطئه قاهره» سینمای جهان سومی است که مدام در حال نقد خود است و برای این کار دستبهدامان همه ابزارهای قصهگویی خواهد شد.
نویسنده: علی رفیعی وردنجانی