هژمونی مولوکولی
گای ریچی را عموما با «قاپ زنی» میشناسند اما به باور من «شاهآرتور: افسانه شمشیر» او بهترین اثر سینمایی در کارنامه کارگردانی یک مولف است. «عملیات فورچون» ساخته او بهترین بهانه برای آن است که بگوییم سینمای هالیوود چگونه از طریق ایجاد سرگرمی و هنگامی که ما داریم با تماشای یک فیلم چسترفیلد میل میکنیم تفکر توهم توطئه و به نوعی پارانویا را در ما ایجاد میکند. رقابت موش و گربهوار دو نیروی عملیاتی بر سر یک سرقت که در ابتدا حتی معلوم نیست محموله مذکور چیست؛ بچگانه و به نوعی دمدستی است. از سوی دیگر میزان جذب بالا و جلب توجه سینمایی فیلم، منِ بیننده، نه به عنوان یک منتقد سینمایی، را به یاد «مرد خاکستری» براداران روسو میاندازد. قدرت هالیوود در روایت است و بیننده عام را برای توهمها و توطئههایش توجیه میکند اما فقط در فیلم گای ریچی روایت نیست که قدرتمندانه جذابیت ایجاد کرده است.
*توطئه
جیسون استاتهام بازیگر توانمندی به لحاظ تکنیک نیست و شاید محبوبیت و جذابیت او برای کارگردانانی چون ریچی فیزیک و توانایی در سوپر من بودن است. این مقدمه را نوشتم که این نتیجه را بگیرم که یک بازیگر صرفا برای داشتن یکی از اُبژههای لازمه از جمله: میمیک، فیزیک، لحن، بیان و... نمیتواند ارزیابی شود. هالیوود و شاید گای ریچی در این روزها نیز چنین میخواهد. همانطور که بازیگر مکمل او آبری پلازا، سارا، نمایشی برای ادای بازیگری در سینما ارائه نمیکند، استاتهام نیز همواره چنگی به دل نمیزند. فیلمنامه علاوه بر آنکه روی کاغذ شدیدا اکشن نیست در اجرا نیز بیان اکشن لازم را ندارد. فیلمنامه «عملیات فورچون» فراز و نشیب یک توطئه است که دنباله سیاست گذاریهای هالیوود، که این روزها هندی بازیاش مانند دادن اسکار به میشل یئو زیاد است، را پیمیگیرد. سینمای ریچی مشخصا در فیلم مذکور به مراتب سرگرم کننده و شاید برای برخی از بینندگان مفرح باشد اما ابدا دستاوردی در این حوزه محسوب نمیشود. اُپِنینگ فیلم با همزمانی صدای قدمهای جسمین، کری الویس، نزدیک به «همه مردان رئیس جمهور» ساخته آلن جی پاکولا میشود اما همچنان دستدوم و مرتعش است. سینمایی که قرار است ناجی گیشه باشد و شاید هم بتواند به این وظیفه خطیر عمل کند اصلا شبیه فیلم اول ریچی «قفل، انبار و دو بشکه باروت» نیست. از این تاریخ به بعد سینمای هالیوود به دنبال جذب منتقدین و خواص نیست بلکه میخواهد با کاشتن بذر توطئه، نفاقی کمابیش مولوکولی ایجاد کند. اسکار و دیگر جوایز سینمایی که توسط هالیوود اعطا میشود شدیدا تحت چنین سیاستی قرار دارند چرا که اگر چنین نبود هیچ دلیل آکادمیک سینمایی وجود ندارد که فیلمی مانند «عنکبوت مقدس» ساخته علی عباسی حتی مطرح شود که شاید در لیست نامزدهای اسکار باشد. رسانه قبل از آنکه ماهیت نشر و انتقال تفکر داشته باشد باید زمینهای برای پویایی اندیشه جوامع ایجاد کند رسانه سینما قدرتمندترین مدیومها است و تا مادامی که این قدرت توسط عدهای به هژمونی تبدیل شود نمیتوان انتظار صلاحیت از آن داشت.
*رسانه
ریچی کارگردانی است که سینما و ظرافتهای آن را میشناسد و برای سیمپاتی با فیلمهایش ابدا نیاز ندارید که عقبهای از فرم یا محتوای گنجانده شده بدانید. اگرچه همچنان سر تدوین فیلم در سکانسی که اورسون برای سرقت نمایشی میرود و از گاز خوابآور استفاده میکند بحث دارم اما آنچه جزئیات خرد بیاعتبار را به کلیتی معتبر تبدیل میکنند، مفهوم است. مفهوم خارج شده از «عملیات فورچون» درگیری است. درگیری منجر به سرگرمی و تفریح و نیازی نیست بیننده به جزئیات دقت کند که مثلا فلان کات زود بوده یا ترک و پن فیلمبردار لغزش داشته؛ ما با سینمایی طرف هستیم که قرار است سرگرممان کند تا بگوید من خیلی قوی و ترسناکم. انسان در طول تمدن زیسته خود همواره نیاز به رسانه را برای انتقال منظور به دیگری را احساس میکرد اما اینک در این عصر باید پرسید رسانه تا چه اندازه میتواند منظور واقعی منتشر کنندگان را انتقال دهد؟ من افتخار میکنم که چندسالی است در روزنامه نسل فردا به عنوان نویسنده مشغول فعالیتم و روزنامه را اگرچه باور دارم جایگاه رسانهای خود را باخته اما وفادارانه بدویترین ابزار رسانهای میدانم. سینما نیز اینگونه است. سینمایی که سرمایهگذار در آن مشخص میکنند تو به چه سمتی فیلمنامه را هدایت کنی و امثال گای ریچی از روی وفاداری به علاقهشان پشت دوربین میروند، را نمیتوان با متر آکادمیک اندازه گرفت و باید با متر توهم و توطئه برانگیزی اندازهگیری شود. مخلص کلام اینکه فیلم «عملیات فورچون» ساخته نشده تا اثری سینمایی باشد بلکه ایجاد کننده زمینهای است که سینما را به عنوان یک رسانه در معرض خطر قرار میدهد.
نویسنده: علی رفیعی وردنجانی