قیصر زمانه
"لاتاری"
کارگردان : محمد حسین مهدویان
نویسنده : ابراهیم امینی
تهیه کننده : سید محمود رضوی
بازیگران : حمید فرخنژاد / ساعد سهیلی / هادی حجازیفر / نادر سلیمانی / جواد عزتی / علیرضا استادی / زیبا کرمعلی / مهدی زمینپرداز
مدیر فیلمبرداری : هادی بهروز
صدابردار : هادی ساعد محکم
طراح چهره پردازی : شهرام خلج
طراح و صحنه لباس : بهزاد جعفری طادی
موسیقی : حبیب خزاییفر
تدوین : حسین جمشیدی گوهری / سجاد پهلوانزاده
توضیحات :
محمد حسین مهدویان در سومین فیلم بلند سینمایی خود پس از فیلم های موفق "ایستاده در غبار" که به موضوع زندگی حاج احمد متوسلیان می پردازد و "ماجرای نیمروز" که به ترورهای سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۶۰ و اتفاقات بعد از عزل ابوالحسن بنی صدر میپردازد سراغ فیلمنامه ای با مضمون قاچاق دختران به کشور های حاشیه خلیج فارس رفته است ؛ محمد حسین مهدویان که نامش با مجموعه "آخرین روزهای زمستان" (۱۳۹۱) که مستندی درباره شهید باقری از فرماندهان جنگ بود برسر زبان ها افتاد از سینمای مستند میآید و حتی ارتباطش با سینمای مستند را کماکان حفظ کرده و در جشنواره سینما حقیقت امسال نیز فیلم "ترور سرچشمه" را روی پرده داشته که به حوادث تروری میپرداخت که در آن آیتالله بهشتی شهید شد ، مسئله اصلی آن فیلم یافتن حقیقت ماجرایی بود که سالها پیش رخ داده و پروندهاش نیمهتمام مانده است ؛ فیلم لاتاری با تصاویری مستند گونه و فرم تدوینی مشابه ماجرای نیمروز و ایستاده در غبار آغاز میشود وی که در دو تجربه اول سینمايیاش تلاش کرد فیلمی با حال و هوای مستند- داستانی بسازد و انصافاً نیز تصمیمی درست گرفته است ، چون فیلم اولش ایستاده در غبار به نوعی مستند داستانی حاج احمد متوسلیان است و درکنار استفاده از صدای سخنرانی های حاج احمد و تصاویر آرشیوی، بازسازی مابقی صحنه با تمهید دوربین روی دست طبیعی جلوه میدهد و در فیلم دومش یعنی ماجرای نیمروز هم چون بسیار از کاراکتر ما به ازای بیرونی دارند و تنها یکی از کاراکتر ها ما به ازای بیرونی ندارد و همان یک نفر هم چون در فیلم در نقش عکاس حاضر است و ما خیلی از صحنه ها را از قاب دوربین او می بینیم این تمهید کاربرد دارد اما در لاتاری به دلیل فضای کاملاً داستانی این لرزش دوربین توجیحی ندارد و طبیعتاً بيننده را اذيت خواهد کرد ؛ وقتی فیلمسازی چون محمد حسین مهدویان جوان خوشفکری که همیشه دغدغه تاریخ معاصر ایران و خصوصاً تاریخ انقلاب اسلامی را داشته است با ایستاده در غبار اسم در می کند و بعد با ماجرای نیمروز به اوج می رسد در فیلم سومش سراغ سوژه ای ملتهب و بکر که همیشه جذابیت دارد موضوع اجتماعی بهروزی در دل یک درام عاشقانه و انتقامجویانه با مضمون قاچاق دختران ایرانی به دبی، میرود توقعات ناخودآگاه از او به عنوان یک فیلمساز که به مستند علاقه دارد بالا می رود و توقع این است که با یک اثر افشاگرانه طرف باشیم ، مهدویان در لاتاری دوربین خود را بهجای صفحات تاریخ به خیابانهای شلوغ و کثیف تهران برده است تا داستانی عجیبتر از فیلمهای دیگرش را برای تماشاگران تعریف کند.
لاتاري قيصر زمانه محسوب مي شود ؛ فیلمی اجتماعی جسورانه و بی پروا كه به غيرت ملي اشاره دارد و داستان قصه اميرعلي با بازی ساعد سهيلي و نوشین با بازی زیبا کرمعلی است که قرار است با هم ازدواج کنند است ، اما خانواده نوشین دچار یک ورشکستگی سنگین شده اند و پدر دختر با بازی علیرضا استادی مخالف ازدواج است ، نوشين برای جبران بدهی های پدرش و به وعده یک دلال به نام سامي با بازی مهدی زمین پرداز برای کار مدلينگ به دبي ميرود غافل از اينكه سامي دختران را به بهانه مدلينگ براي خلوت بن هلال ، یکی از خلیفه زادگان دبی كه در كار الماس است ميبرد ، پدر دختر موافق است چون نیما برادر نوشین با بازی جواد عزتی پسر بزرگ خانواده در زندان گرفتار شده و 300 میلیون بدهی بالا آورده است، چند روز پس از عزیمت نوشین به دبی خبر خودکشی او می رسد و امیرعلی دیوانهوار به دنبال حقیقت میرود ، او در این راه تنها نیست؛ حاج موسی با بازی هادی حجازی فر رزمنده سالهای دور جنگ (جانباز اعصاب و روان) و مربی فوتبال امیر علی نیز هست و شباهت هايي به حاج كاظم آژانس شيشه اي و محمد مايلي كهن دارد براي انتقام با او به دوبی می رود، البته آن ها برای رسیدن به حقیقت در تهران از حاج مرتضی همرزم موسی با بازی حمید فرخ نژاد کمک گرفته اند اما به نتیجه نرسیدهاند ، امیر علی و حاج موسی در دوبی با کمک راننده ایرانی مقیم آنجا با بازی نادر سلیمانی که از همرزمان حاج مرتضی و حاج موسی می باشد واسطه قاچاقچی یعنی سامی را پیدا می کنند اما درست سر بزنگاه و در موعد انتقام حاج مرتضی می رسد و جلوی کار را می گیرد ، امیرعلی و موسی متوجه می شوند در قضیه نوشین پای یکی از خلیفه زادگان دبی وسط است و ...
فیلم لاتاری حد وسط ندارد یا مخاطب آن را دوست خواهد داشت یا اینکه از او بیزاری خواهد جست و در اواسط داستان فیلم از یک عاشقانه تینایجری به فیلمی انتقامجویانه انقلابی تبدیل میشود که قهرمان زخمخورده عاصی شبیه به حاج کاظم آژانس شیشه ای علیه سیستم یا به عبارتی علیه گذشته و سبقه خود بر میخیزد ، سكانس هايي از فيلم شباهت هايي به فيلم هاي فرزان دلجو و قيصر کیمیایی دارد ، حتي ديالوگ ها بعضاً از فیلم های حاتمی کیا عيناً كپي شده است.
فیلم لاتاری را به دو قسمت می توان تقسیم کرد قسمت ایران و قسمت دبی ، ریتم قسمت اول که در ایران می باشد بسیار کند است و پر از صحنه های جدل و جر و بحث است که در فضای یک رئالیسم اجتماعی جای می گیرد، تلخ و گزنده مثل خیلی دیگر از آثار این سالهای سینمای ایران تاکید روی تبعات اوضاع نابسامان مالی و مسائل فرهنگی است و قسمت دبی که ریتمش بر عکس نیمه اول فیلم بسیار تند است و بیشتر شبیه یک تریلر مهیج است که دائما دنبال این هستید که بدانید ادامه قصه چه می شود ، به عبارتی دیگر حقیقتاً اگر قصه فیلم از دبی شروع میشد ضربه چندانی به فیلم وارد نمیشد و تمام نیمه اول فیلم (60–۷۰ دقیقه ابتدایی فیلم) میتوانست در عرض ۲۰ دقیقه روایت شود ، هرچند لاتاری کمی طولانی به نظر میرسد و داستانش را بسیار دیر شروع میکند تا وارد فاز دوم انتقامجویانه فیلم شود و حد فاصل میان رفتن دختر و کشف حقیقت توسط امیرعلی و برادر دختر در زیرزمین بیش از اندازه کشدار است و یا در لحظاتی فیلم سوپر ملودراماتیک میشود و رنگی از سریالهای صداوسیما به خود میگیرد اما کارگردانی مهدویان و دست و پنجه نرم کردنش با فرم کار سرپوشی بر این ضعفها میگذارد ، از نکات جالب فیلم استفاده از موسیقی تکراری فیلم "ربوده شده" با صدای روزبه بمانی در تیتراژ پایانی فیلم است.
فيلم لاتاری از لحاظ روايت و باور پذيري عيب هايي اساسي دارد و با منطق پسران امروزي اصلاً سازگاري ندارد و اينكه اگر اين فيلم سالها پيش ساخته ميشد هم بيشتر قابل باور بود و هم منطقي تر و هم اینکه جز مسائل روز محسوب میشد ؛ شاید امروز دیگر برای ساخت اینگونه آثار کمی دیر باشد اما به دلیل سوژه این فیلم ، زمان نمی تواند هرگز از جذابیتش بکاهد ، در پایان به این نکته باید اشاره کرد که فیلم لاتاری فیلمی سرگرم کننده با سوژه ای ملتهب با بازی خوب بازیگرانش و کارگردانی یکدست و روان محمد حسین مهدویان در کنار سایر عوامل، فیلمی خوش ساختی را تقدیم تماشاگران می کند.