جستجو در سایت

1397/03/05 00:00

تنهایی نهال و ناپدید شدن النور

تنهایی نهال و ناپدید شدن النور

داشتن لحن سرد و فضاهای خالی و سکوت کاراکتری که به هر دلیلی می خواهد در لاک تنهایی خود فرو رود نیز،محتاج تعلیق هایی از جنس خود است.اشتباهی که در سینمای ما مدام تکرار می شود،این است فیلمسازانی که گرایش به این نوع دغدغه ها دارند و مفاهیمی مثل پوچی،به بن بست رسیدن،از خود بیگانگی آدم هایی که در دل یک جامعه شلوغ و درهم تنها مانده اند،فراموش می کنند مسیر روایت این آدم ها نیز دارای فراز و فرود است و باید فکر و طرحی برای آن بیندیشند .علت اینکه فیلم «پرید از ارتفاع کم» حامد رجبی از نیمه به بعد،حوصله سر بر می شود،این است که در همان دقایق اول،همه چیزش را رو می کند و طرح یک خطی اش را (نهال تصمیم می گیرد درمورد مرگ جنین در رحم اش سکوت کند) افشاء می کند.تعلیقی که به تماشاگر وارد می شود،چیزی در حدود نیم ساعت دوام دارد و بعد از آن تبدیل به عذابی شده و ثانیه شماری برای پایان یافتن فیلم آغاز می شود.چون چیز دیگری به عنوان تعلیق رو نمی کند.حتی آن مهمانی‌ای که نهال ( نگار جواهریان ) بر پا می کند و با لیوان های آب پرتقال همه را به جان هم می اندازد،نیز کارساز نمی شود.چون بهم ریختگی نهال آن قدر واضح است که در ذهن ما هیچ رفتاری از او بعید نیست، اما این بدان معنا نیست که «پریدن از ارتفاع کم»، نباید این مسیر را طی می کرد، بلکه به نظر اگر فیلمساز می گذاشت  تا ما همچون شوهر (رامبد جوان) و سایر آدم های فیلم،از ماجرا و درد نهال بی خبر می ماندیم،لااقل تعلیق ایجاد شده، باعث خستگی مان نمی شد. این سکانس افتتاحیه فیلم است که کار را خراب کرده‌است . اگر فیلم از جایی شروع می شد که نهال را در اتومبیل به همین حالت مستأصل نشان می داد،قطعا چیز دیگری می شد و سئوال های مداومی که در اثر رفتارهای گاه جنون آمیز نهال،مثل خریدن لباس چهار میلیونی،مهمانی و آب پرتقال ها،دلزده کردن زوج جوان در آستانه ازدواج از خرید خانه و زندگی، گوشزد به افسرده بودن روانکاوش ،رفتارهایش با شوهر و…در ذهن ما  جرقه می زد،تا آخر ما را پای فیلم نگه می داشت.
«پریدن از ارتفاع کم» به مسئله روانشناسی مدرن هم اشاره دارد که در قامت نهال،گاه به صورت عیان و حتی شعاری و گاه نهان نشسته است.روانشناسی مدرن به این مسئله اشاره می کند که برای خلاصی از ترس ها و رنج ها، به دل آن ترس ها و رنج ها بزن.آنها را زندگی کن،اجرا کن و به عنوان عقده،دهه ها آن را در خود نگه ندار، بشکن شان تا رها شوی.کاری که نهال می کند و سئوالاتی که در برخوردش با آدم ها طرح می کند به نظر از همین جنس است، اما در عین حال روندی را طی می کند که به تنهایی و افسردگی و نابودی منتهی می شود.از این جهت فیلم به طرز عجیبی به فیلم ناپدید شدن النور راگبی ساخته ند بنسون شباهت دارد. باور کنید اگر فیلم بنسون یکی دو سال قبل تر ساخته شده بود،با اطمینان می نوشتم که «پریدن از ارتفاع کم» از روی اثر ارزشمند بنسون اقتباس شده‌است . حالا که نمی توانم به شیوه مچ گیری منتقدانه متوسل شوم،توصیه می کنم فیلمساز حتما این فیلم را ببیند.در آنجا هم جسیکا چاستین با بازی فوق العاده خود در نقش النور رنج دیده و فروپاشیده از درون است که کودک اش را از دست داده و او هم چون راهی برای بازیابی و فراموش کردن آن ندارد،تصمیم می گیرد سکوت کند و در سکوت ناپدید شود. در فیلم ( که شایسته نوشتاری جداگانه است. به دلیل سه بخشی بودن آن و تبدیل موضوعی واحد از سه زاویه دید مختلف)، پنهان کردن موضوع از دست دادن کودک به عاملی برای جذابیت و کنجکاوی بدل می شود و البته بازی بی‌نظیر جسیکا چاستین که توانایی ایفای نقش هایی با اختلافات فاحش را دارد.به دلیل نوع چهره اش و استخوان بندی آن، هم می تواند ظرافت زیبایی داشته باشد و هم خشونت، هم نقش های زنانه و هم اکشن های خطرناک .بر خلاف او ،نگار جواهریان،فقط یک جنس نقش که ظریف و معصوم و آسیب پدیر باشد را با نهایت باور پذیری ایفا می کند. ناچاریم این را بپذیریم که او تنها همین نقش ها را می تواند بازی کند،چون نمونه مخالفش را ندیده ایم ( به غیر از رگه ای فراموش شدنی در فیلم قصه های رخشان بنی اعتماد) و گویا عزم جدی هم از جانب خود او دیده نمی شود.
به هر حال سینمای ایران قطعا نیازمند ورود به تجربه هایی از نوع «پریدن از ارتفاع کم است» و با همه کاستی ها باید از فیلمسازش قدردانی کرد و منتظر کارهای بعدی اش نشست.