جنگ، از زاویه ای دیگر

ابراهیم حاتمی کیا در جدیدترین فیلم سینمایی اش دیگر نمی خواهد قهرمان پروری کند در صورتی که به طور ناخودآگاه قهرمان شکل می گیرد. به وقت شام روایتی ست از یک واقعه ی مهم جهانی که حالا به سینما تبدیل شده است ، نگرش حاتمی کیا نسبت به فیلم های قبلی اش شدیدا تغییر کرده است و از آن درجا زدن و شعارهای پیش پاافتاده دور شده و توانسته فیلمی بسازد که در نگاه اول نشانه یی از رشادت های خلبانان ایرانی ست از سوی دیگر انگار فیلمساز ما از دیالوگ گویی به ستوه آمده و این بار با دغدغه یی محکم فیلمش را ساخته است. حاتمی کیا در این فیلم به هیچ وجه نمی خواهد از این یونس و علی قهرمانی مثل حاج کاظم آژانس شیشه ای یا حاج حیدر بادیگارد بسازد کارگردان ما تلاش کرده این بار به عنوان یک فیلمساز بی طرف روایت کننده ی یک حادثه باشد، اساسا موضوع به وقت شام دریچه یی ست به روی واقعیت که محتوای آن هراس و استرس های روانی را به همراه دارد. داعش مضمون فیلم جدید حاتمی کیاست، او در به وقت شام شعار نمی دهد و پشت شعارها مخفی نمی شود و به نظر می رسد حاتمی کیا به یک نوع رهایی رسیده و توانسته به طور صریح عقیده و نگرش خود را به تصویر تبدیل کند و سعی کرده با خیال راحت به دور از آرمان های مشخصش فیلم بسازد نگاه او به سینما صیغل خورده و از محتوا فاصله گرفته و این نشانه ی تغییر نگرش در بافت ذهنی اوست چنان چه که ذات نگاهش به مقوله ی جنگ از زاویه دیگر حفظ شده ، جدایی از آرمان هایی که تا قبل از این پشت آن ها می ایستاد اما حالا حاتمی کیا فقط کوشیده که گوشه یی از صحنه های دلخراشی را به تماشاگرش نشان بدهد تا داعش برای مخاطب قابل هضم باشد. اما این نکته را باید بدانید که اگر در محتوای به وقت شام تمرکز کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که این فیلم لحنی ظریف از ساخته های قبلی حاتمی کیا را به همراه دارد به وقت شام بیشتر به فیلم ارتفاع پست شباهت دارد، آنجا یک ایرانی کنترل هواپیما را در اختیار می گرفت تا به کشور خارجی برسد برای زندگی بهتر، اما در به وقت شام دو خلبان ایرانی می خواهند جانِ چندین خارجی را نجات بدهند، مضمون اصلی این فیلم درباره ی داعش است و فیلمساز ما چه درست و وحشتناک داعشی ها را به تصویر کشیده است به طوری که انگار حاتمی کیا اسیر داعش بوده که حالا توانسته فیلمی با این موضوع بسازد، داعش در به وقت شام موتور محرکی ست برای جا افتادن شخصت یونس و علی، حاتمی کیا هم مواظب بوده که تنها روایتی منسجم از یک حادثه را نشان بدهد با اینکه گاهی از نگرش های گذشته اش الگوبرداری کرده است به طور مثال سکانس شبی که پدر و پسر مشغول جمع آوری سنگ از روی باند پرواز هستند دیالوگ هایی ردوبدل می کنند که انگار الگویی ست از آژانس شیشه ای یا فیلم های دیگر با این مضمون ، پدر می خواهد به وظیفه ی شرعی اش ادامه بدهد و پسر دلیل این عِرقِ پدر را نمی فهمد، اما یک ضعفی در فیلم احساس می شود و آن قبول کردن این شرایط از سوی پسر است بغرنج شدن شرایط هم نمی تواند دلیل متقاعد کننده یی برای تماشاگر باشد که حالا علی راهی ندارد و می خواهد همه را به یک باره نجات بدهد حس وحشتی که در وجود علی است پذیرفتن سکانس پایانی را سخت می کند؛ اما آن چیزی که برای تماشاگر باعث جذابیت می شود محتوا و فرم است که همسو با یک هدف مشخص جلو می روند و اتفاقا به وقت شام جزو آن دسته از فیلم هایی ست که نمی توانیم محتوا را از فرم جدا بدانیم، کوشش حاتمی کیا برای درآوردن سکانس های التهاب آور بسیار ستودنی ست به طوری که گاهی مخاطب فکر می کند تمامی سکانس های مربوط به داعش، مستند است این نوع روایت و استفاده ی درست از جلوه های بصری به پیشبرد فیلم کمک کرده تا مخاطب با هیجان بیشتری فیلم را دنبال کند. داعش در این فیلم برای حاتمی کیا یک دغدغه محسوب می شود فیلمساز می خواهد از زمین جدا شود و قصه اش را در آسمان روایت کند فیلمساز از کلیشه های مرسوم استفاده نمی کند و فرمول ساختاری اش از تکراری بودن نجات داده است و توانسته ذره یی از رشادت های سرباز های ایرانی را برای دفاع از مردمان سوریه نشان بدهد جنگی که به ایران ربط پیدا نمی کند اما این سربازان با تجربه که این بار دو خلبان مهم هستند به مردمانی کمک می کنند که نیاز به کمک دارند هیچ خبری از نگاه ایدئولوژیکی حاتمی کیا در فیلم دیده نمی شود شاید در حد چند دیالوگ باشد که تاکیدی بر آن نمی شود علی در آستانه ی پدر شدن است و یک کلیپ از همسرش در تلگرام می بیند که در بیمارستان دلتنگ اوست اما علی به دلیل وظیفه اش به تهران برنمی گردد تا بتواند خدمت کند حالا اگر پایان این خدمت بازگشت به ایران نباشد..... اساسا نمی شود به طور واضح نظر داد که آیا کار علی درست بوده یا خیر یا چرا ایرانی ها باید در سوریه برای دفاع حضور داشته باشند که نگارنده نمی خواهد به این بخش وارد شود اما در فیلم از شیخ داعش به یونس دیالوگی را می شنویم که می گوید اگر نمردی ما را در ایران هم می بینی و یونس هم می گوید ایران خیلی دوره ؛ به نظر می رسد که یونس و علی برای دفاع از ایران در سوریه حضور دارند آنها از این هراس دارند پای داعش به ایران باز شود به همین دلیل در سوریه از جان گذشتگی می کنند و انگار مثل هشت سال دفاع مقدس با عراق می جنگند اساسا برای حاتمی کیا تنها شکل جنگ تغییر کرده اما هنوز او به جنگ فکر می کند او هنوز نگرشش جنگ است و نگاهش آرام نمی گیرد تا زمانی که بتواند با فیلم هایش حرف های مهم بزند.
به وقت شام به شدت فیلم درگیرکننده و کششداری ست در تمامی لحظات فیلم تمرکز مخاطب بهم نمی ریزد جلوه های ویژه خلاقیت مهم حاتمی کیا در این فیلم است به طوری که می شود از نما به نمای این فیلم لذت برد و گاهی به این فکر کرد که حاتمی کیا چگونه این فیلمنامه را نوشته و چگونه آن را به تصویر درآورده است فیلمی که مطمئنا یکی از مهم ترین فیلم های چند سال اخیر در بخش جلوه های ویژه است. اما سوالی در ذهن مخاطب پیش می آید چرا علی در پایان فیلم اقدام به انفجار هواپیما می کند به دلیل حضور ام سلما در هواپیما یا برای قهرمان شدن؟ سفید شدن یک باره ی موهای علی تا حدودی اغراق احساس می شود اگر چه سفید شدن مو می تواند نشانه یی از تاثیر جنگ روانی به روی عواطف احساسی یا روانی علی باشد اما بهتر می بود حاتمی کیا از طریق دیگر و متقاعدکننده یی این احساس را نشان می داد.
فیلمبرداری مهدی جعفری باعث شکل گیری نظم خاصی در قاب ها شده، فیلمبرداری مهم ترین بخش این فیلم به حساب می آید چرا که قاب ها باعث می شوند احساس ترس و وحشت به مخاطب منتقل شود به وقت شام فیلمبرداری دقیقی دارد و تدوین مهرداد خوشبخت به وقت شام را خوش فرم کرده است تداوم ریتم ، وصل شدن نماها یا سکانس های هراس آور با خرد بودن و فشردگی شدید پلان ها، وظیفه ی تدوین گر را دشوار می کند اما خوشبخت به عنوان تدوین گر یا کارگردان دوم توانسته فیلم را به هدف نهایی اش برساند. اگر مجددا فیلم را در سینما ببینید درک خواهید کرد که به وقت شام به هیچ وجه پلان اضافه یی ندارد.
به وقت شام چندین نکات مهم دارد که به آن ها اشاره شد اما انتخاب بازیگر در این فیلم برگ برنده محسوب می شود بابک حمیدیان و هادی حجازی فر توانسته اند به شکل حیرت انگیزی مخاطب را به دلیل بازی های استانداردشان غافلگیر کنند این فیلم یک اثر شلوغ و پر استرس است اما در بعضی از سکانس ها روابط عاطفی یونس وعلی را شاهد هستیم که این روابط به درستی در بافت فیلم احساس می شود که این درست بودنِ نشانه های احساسی، در وهله ی اول به دلیل نگرش و اهمیت حاتمی کیا به روابط شخصیت هایش است، از سوی دیگر بازیگرانی که به عنوان داعشی درفیلم حضور دارند به دلیل نوع گریم که شهرام خلج به درستی این طراحی چهره را انجام داده برای تماشاگر قابل باور هستند.
چه حاتمی کیا را دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم اما به وقت شام از نظر محتوا و فرم در ابعاد استاندارد خارج از شعارهای مرسوم به تماشاگرش پیام انتقال می دهد و این پیامِ بکر باعث می شود که این فیلم یک اثر مهم برای تماشاگر و سینمای ایران باشد.