من ماریوس/پیت،یک کلاهبردار هستم!
پس از تماشای فصل نخست سریال پیت شیاد، فقط سه کلمه برای توصیف آن وجود داشت؛ هوشمندانه، مفرح و جذاب. حالا با تماشای فصل دوم این مجموعه، باید یک کلمه دیگر به آنها اضافه کرد، غیرقابل پیشبینی! پیت شیاد یکی از بهترین و برجستهترین سریالهای سال پیش بود اما آن قدر سریالهای با کیفیت و فوقالعاده در آن سال منتشر شدند که پیت شیاد در بین سریالهایی چون «سرگذشت ندیمه»، «اوزارک»، «تویین پیکس»، «چیز های عجیب و غریب ۲» و «سیزده دلیل برای چه» نادیده گرفته شد و حتی در هیچ رشتهای در مراسم امی و گلدن گلوب نامزد نشد و فقط با نامزدی در یک بخش در مراسم نه چندان مهم «جوایز منتقدان» برای هنرنمایی عالی «مارگو ماریتیندیل» در بخش بهترین بازیگر مکمل زن سریال درام، به کار خود پایان داد. اکنون فصل دوم این سریال درام/جنایی با رگههایی از طنز از سوی شبکه آمازون منتشر شده است و در ادامه همراه باشید که آیا فصل دوم نیز همانند فصل اول عالی عمل کرده است یا خیر؟
پیت شیاد توسط «دیوید شور» و «برایان کرنستون» خلق شده است که با جدا شدن «دیوید شور» از عوامل سریال، «گراهام یوست» جایگزین «دیوید شور» شد و سرپرستگی نویسندگان به همراه نویسندگی چند قسمت را برعهده گرفت. پیت شیاد قرار بود از سوی شبکه CBS در سال ۲۰۱۵ پخش شود، اما چون این شبکه چند هفته قبل از ساخت پایلوت (اپیزود ابتدایی و آزمایشی)، سریالی به نام «بتل کریک» که «دیوید شور» یکی از خالقان آن سریال بود، از سوی این شبکه کنسل شد و شبکه CBS قصد نداشت که یک اثر دیگر از «دیوید شور» را پخش کند. شبکه اینترنتی آمازون علاقه نشان داد و پایلوت سریال را خرید و به دلیل استقبال بینظیر طرفداران از سریال و داستان آن، آمازون دستور ساخت ادامه سریال را داد که قسمت دوم الی ده آن در سال پیش منتشر شد و توانست یکی از پربینندهترین سریالهای این شبکه اینترنتی شود.
داستان فصل نخست سریال این گونه بود که ماریوس جوزوپوییک (با بازی درخشان جیووانی ریبیسی) که کلاهبرداری حرفهای است، قرار است چند روز دیگر از زندان آزاد شود. او که بیرون از زندان، طلبکاران فراوانی دارد که برای بیرون آمدن وی از زندان، لحظه شماری میکنند. با فکری هوشمندانه از سوی ماریوس، هویت هم سلولی خود که نامش پیت است را می دزد و به جای وی خودش را جا می زند. او برای فرار از دست طلبکاران خود که سر دسته آن فردی به نام وینس است (بازی بی نظیر برایان کرنستون)، به مزرعه خانوادگی پیت می رود و در آن جا مدتی زندگی می کند. اما در طول روند داستان، اتفاقاتی برای هریک از اعضای خانواده و خود ماریوس/پیت می افتد که حتی آن ها را هم به مرگ تهدید میکند.
داستان فصل دوم دقیقا از جایی که فصل اول به پایان رسید، آغاز میشود. ماریوس که گمان میکند که دیگر از دست طلبکاران خود خلاص شده است، اما وسط راه توسط دو نفر دزدیده میشود. آن دو نفر با نامهای فرانک و جو که گمان میکنند ماریوس، همان پیت واقعی است. به او به مدت ۷۲ ساعت مهلت میدهند که مادر خود (یعنی مادر پیت) و یازده میلیونی که او از آنها و رییسشان دزدیده است، پس بگیرد وگرنه آنها، مزرعه را سوزانده و تکتک اعضای خانوادهشان را میکشند.
فصل دوم بر خلاف فصل اول، پر از داستانهای جانبی و خرده پیرنگهایی است که بعضی از آنها در فصل اول به آنها پاسخ داده نشده بود و بعضی از آنها تازه و بدیع هستند. مثل پولشویی زورکانه جولیا برای داکری، ورود یک کارآگاه زن و باهوش و برعهده گرفتن مسئولیت رسیدگی به پرونده قتل وینزلو (پلیس فاسد و یکی از آدم های وینس) و لاپوشانی و از بین بردن ردپاهایی که آدری و تیلور برای کشتن این مامور انجام دادند، ورود پسر هیتمنی که قرار بود آتو (با بازی دوست داشتنی پیتر گریتی) را بکشد که توسط سرخپوستی کشته شد و حالا وی به دنبال انتقام از آتو هست و…..، داستانهای جانبی و خرده پیرنگهایی هستند که در طول داستان به وجود میآیند که خوشبختانه به طور هوشمندانه و زیرکانه، همهی این خرده پیرنگها به یک نقطه مشترک در اپیزود پایانی میرسد و سوالی در ذهن مخاطب باقی نمیگذارد و حتی در پایان سریال، گره دیگری را برای فصل سوم باز میکند که مخاطب را برای تماشای فصل دیگر، ترغیب کند.
با تماشای این همه کشمکشهای بیرونی و درونی که تمام اعضای خانواده مورفی در طول فصل دوم درگیر آن هستند، رویکرد متفاوتی را از آنان نسبت به فصل پیش به مخاطب نشان می دهد. رویکرد متفاوت خانواده مورفی، دقیقا شما را یاد اعضای خانواده «کودی» در فیلم قلمرو حیوانات (Animal Kingdom) می اندازد، خانوادهای که همه ضدقهرمان بودند و آن قدر جرم و جنایت انجام داده بودند که پلیس و اف به آی به فکر دام انداختن آنها بود. به این گونه که شخصیتهای پاک و دوست داشتنی و مطیع قانون خانواده مورفی (جولیا و آدری به عنوان ماموران دستگیری مال باختگان و فراریهای وثیقه کار میکنند و تیلور هم مامور پلیس است) در فصل نخست، همه تاحدودی ضدقهرمان، خلافکار و دروغ گو و پنهانکار در این فصل تبدیل می شوند حتی با ورود مادر پیت، مگی (با بازی خونسردانه جین آدامز) که خلافکار سابقه داری است، کاملا چهره خانواده را عوض می کند.
شاید عده ای از منتقدان میگفتند که پیت شیاد در فصل اول، شما را تا حدودی یاد مجموعه فیلمهای «اوشنها» می اندازد. اما قاطعانه باید بگویم که فصل دوم به شدت شبیه سری فیلمهای «اوشن» به خصوص قسمت اول فیلم است، کلاهبرداریها و نقشههای هوشمندانه ماریوس/پیت دقیقا مثل فیلم یازده یار اوشن است به طوری که محل دزدی آنها هم در کازینو می باشد. حتی یکی از شخصیتهای بد داستان به تعریض گروه آنان را به «یازده یار اوشن» خطاب می کند. اگر سری فیلمهای «اوشنها»، شما را غافلگیر و سورپرایز می کرد، پیت شیاد در فصل دوم بیشتر شما را غافلگیرتر و شگفتزدهتر می کند و هم چنین در بعضی از جاهای سریال به خصوص قسمتهای پایانی که اوج داستان است، غیر قابل پیش بینی عمل میکند، مثل قضیه ورود اف بی آی در جریان دزدی گروه ماریوس از کازینو که در قسمت پایانی مشخص میشود که اف بی آی واقعی در کار نبوده است و همهی آنها نقشهای از بیش کشیده شده خود ماریوس بوده است یا اینکه مگی، مادر پیت ضدحالی بدتر به ماریوس در جریان دزدی می زند!
تیم بازیگری پیت شیاد در یک کلام فوقالعاده است؛ از بازی خارقالعاده و تیپ مانند جیووانی تا هنرمند دوستداشتنی مارگو مارتیندیل و بازی عالی جین آدامز و بازیگران جدید این فصل، همه دست به دست هم دادند تا یکی از بهترین تیم بازیگری را به وجود بیاورند. بازیهایی که در بعضی از جاها شما را یاد نمایشهای برادوی می اندازد. همانطور که می دانید، در فصل دوم، بازیگرانی از جمله جین آدامز، دزموند هرینگتون، جان آلز (در نقش شخصیت اصلی بد فصل دوم یعنی لوکا دلچوو) اضافه شدند در حالیکه خیلی از بازیگران اصلی فصل پیش مثل مایلکل درایر (برادر ماریوس)، کارولینا وایدرا و صدالبته برایان کرنستون-شخصیت ضدقهرمان و کاریزماتیک فصل نخست که یکی از برگبرندههای فصل پیشین بود، در این فصل حضور نداشتند. نبود برایان، خبری ناراحتکننده برای طرفداران سریال بود که پس از اینکه گراهام یوست قول این را داده که برایان ممکن است در فصل سوم سریال بازگردد، نگرانی ها فروکش کرد. شاید با مقایسه وینس و لوکا دلچوو، قطعا همه طرفداران از ضدقهرمان فصل اول بیشتر خوششان بیاید، اما لوکا هم دست کمی از وینس ندارد و در بعضی از اوقات بیرحمتر، جدیتر و خطرناکتر از وینس به نظر میآید. شاید بهتر است بگویم که لوکا شما را به یاد والتر وایت در سریال افسار گسیخته بیاندازد، چون مانند والتر، دشمنانش را با ریختن اسید و فرو بردن آنها در وان اسید، از بین میبرد.
پیت شیاد همانند فصل اول، به خوبی مخاطب را بر روی صندلیهایشان میخکوب میکند و با فیلمنامهای درست، هوشمندانه و قوی از سوی گراهام یوست و گروه نویسندگیاش، لحظات مفرح و جذابی برای مخاطبان و طرفداران کارهای برایان کرنستون و خود سریال فراهم میکند.