جستجو در سایت

1394/11/17 00:00

یک منهای یک

یک منهای یک

 مرتضی در ارتباط با ابد و یک روز به سمیه می گوید:

حبس ابد، ممکن است بعد از 15 سال عفو بخورد، اما وقتی یک روز به  آن اضافه می شود، امکان آزادی وجود نخواهد داشت، مگر یک روز بعد از مرگ زندانی.

          قضاوت پیرامون فیلم ابد و یک روز را هم باید گذاشت به یک روز بعد از پایان اکران عمومی آن. چرا که در فضای ملتهب برگزاری جشنواره فیلم فجر، ما شاهد قضاوت و تعریف و تمجید از تقریباً اکثر فیلم ها و کف و سوت تماشاچیان در پایان نمایش آن ها هستیم که متاثر از فضای حاکم بر جشنواره است.

          نوع برخورد با فیلم سعید روستائی نیز طبعاً از این مقوله خارج نبوده و چه بسا، نسبت به آن غلو نیز می شود. زیر پوست شهر که بسیار خوش دست تر و جسورانه تر ساخته شد و مورد تمجید و تکریم تماشاچیان جشنواره فیلم فجر قرار گرفت و ده ها جایزه داخلی و بین المللی را نصیب خود نمود، در اکران عمومی چقدر موفق عمل کرد، بماند.

          فیلم ابد و یک روز حتی اگر گفته شود، کپی زیر پوست شهر نبوده است، اما این واقعیت که متاثر از آثار اصغر فرهادی و کاهانی بود را، نمی توان مخفی نمود. سعید روستائی در ساخت این فیلم، هم نگاه به جشنواره وطنی و هم جشنواره های بین المللی داشته است. قبل از او کارگردانانی بوده اند که با ساخت فیلم های سیاه و چرکین، به این امر نائل شده بودند، پس چرا من جوان بلند پرواز نتوانم چنین کاری را بکنم و بدینگونه استارت تولید فیلم زده می شود.

          سوژه فیلم تکراری است، متاسفانه موضوع اعتیاد به جزء لاینفک زندگی ایرانی ها تبدیل شده است، هر کسی باید به نوعی و در شکل و اندازه ای با آن درگیر شود، بهانه خوبی نیز برای ساخت فیلم به حساب می آید. چرا که عناصر و مولفه های ساخت فیلمی پوپولیستی و روشنفکری را که هم جشنواره پسند باشد و هم گیشه را هدف قرار دهد، تواماً دارا است، پس حالا، حالاها باید منتظر ساخت فیلم با موضوع اعتیاد باشیم.

          باید تاسف خورد به حال جامعه ای که، بجای قرار گرفتن در مسیر رشد و تکامل روحی و معنوی و دوری گزیدن از ارائه و اشاعه مفاهیم چرک و آلوده و کثافت به معنی مطلق، با تماشای مظاهر آن به وجد آید و برای نمایش بدبختی و فلاکت دست بزند و سوت بکشد. آیا این غیر از تماشای صحنه اعدام در ملاء عام توسط عوام و در اینجا توسط روشنفکران جامعه ( بینندگان فیلم ها در جشنواره ) است؟

          این همذات پنداری آنان با چنین فیلم هائی، آیا با  ذات هنر عرضه شده همخوانی دارد؟ یا اینکه تماشاچی خود را در قالب کارکتر های فیلم می بیند و نسبت به آن واکنش نشان می دهد؟ که در صورت اول، هنر به شکل بهتری نیز می تواند، عرضه شود. پس باید از زدن کف و سوت به فیلم های سیاه که فقر و فلاکت و بدبختی و معظل اعتیاد در جامعه را به شکل عریان به تصویر می کشند، دوری گزید، تا دیگر کارگردانی جرئت ورود به چنین عرصه ای را نداشته باشد و یا اگر مورد دوم عامل حمایت از چنین فیلم هائی است، باید به حال خود و جامعه گریست و دیگر امیدی به آن نبست".  ترشیدن بهتر از این شوهر کردن است؟ "  

سمیه : " مرتضی با خوشحالی از بدبختی مردم صحبت می کند که ما خود را بدبخت نپنداریم ". این همان چیزی است که کارگردان را بوجد آورده و فیلم خود را با چنین طرز تفکری پیش می برد. می شود از موضوع اعتیاد استفاده نمود و چنان فیلمی ساخت که دیگران با کف زدن به بدبختی یک خانواده پریشان و گرفتار، ما را به هدف برسانند.

اما اشتباه بزرگ روستائی در این است که موضوع تکراری اعتیاد برای عوام دیگرعادی شده و کمتر کسی علاقه ای به دیدن آن روی پرده نقره ای دارد. لذا علیرغم سوت و کف تماشاچیان در جشنواره، چندان امیدی به موفقیت آن در اکران عمومی نمی رود. حتی بازی درخشان 3 کارکتر اصلی فیلم، مرتضی ( معادی ) ، محسن ( محمد زاده ) و سمیه ( پرینار ایزد یار ) کمکی به این نخواهد کرد.

در ارتباط با جشنواره های خارجی نیز که قطعاً مد نظر سازندگان فیلم بوده است، باید گفت:

ریتم تند فیلم که متکی بر دیالوگ و خشونت کلامی است، تا زمانی که فیلم به زبان انگلیسی دوبله نشود، نمی تواند ارتباط قوی با مخاطب خارجی برقرار نماید. ضمن اینکه مردم اروپا و آمریکا، بدلیل آرامش موجود در آن کشورها و شکل خاص اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی که کاملاً با نمونه ایرانی آن متمایز است، نمی توانند با چنین فیلمی ارتباط بر قرار نمایند. اگر فیلم فرهادی اسکار می گیرد، بدلایلی چون، انسان دوستانه و واقع گرایانه بودن آن است که در جوامع فوق، همچنان نمونه هائی از آن یافت می شود و مبنای رفتاری و فرهنگی آن جوامع بشمار می روند.

امیدوارم شرایط بگونه ای پیش نرود که کارگردان جوان و آتیه دار کشورمان، خود مخاطب این دیالوگ فیلم قرار بگیرد که سمیه می گوید :

" کاش بیدار می شدیم و می دیدیم که همه این ها ( جوایز جشنواره های داخلی و خارجی و شکستن رکورد فروش و .... ) خواب بوده است "

فیلم علیرغم بازی بسیار خوب پیمان معادی، نوید محمد زاده و علی الخصوص پریناز ایزد یار و داشتن صحنه های زیبا و تاثیر گذار، از برخی اشکالات نیز برخوردار است که در اینجا فقط به دو نمونه آن اشاره می شود:

 با غیرت ترین فرد فیلم که تعصب خاصی نیز روی فروش خواهرش به یک افغانی دارد، یک فرد معتاد است!!. فیلم اگر لحن شعاری داشت، این نکته قابل قبول می نمود، اما چون اینگونه نیست و بر اساس واقعیت و نمونه تهیه شده است، از خود آقای روستائی سوال می شود، کدام معتاد با غیرتی را سراغ دارد که یکی از مهمترین سکانس های فیلم بر اساس غیرت او ساخته شده است؟

مرتضی بشدت عصبی و عصبانی که خود معتاد بوده و خواهرش را با زور و کلک به یک افغانی فروخته است، چگونه و چرا در پایان فیلم با وجود بدهکار بودن به فرد افغانی، با بازگشت خواهر بی تفاوت برخورد می کند، آیا زمان فیلم به پایان رسیده بود و عصبانیت مرتضی باید در این سکانس می خوابید تا فیلم تمام بشود؟!

برای کارگردان جوان و آتیه دار کشورمان آرزوی موفقیت و سربلندی داریم . مطالبی که شرح آن رفت، تذکری دوستانه به ایشان تلقی می شود تا در آینده با تغییر ذهنیت نگاه به محیط پیرامونی و با حداقل اشتباه، شاهد آثار بهتر و به یاد ماندنی تر از ایشان باشیم.