جستجو در سایت

1393/10/21 00:00

گره ی ناگشوده

گره ی ناگشوده
«روایت ناپدید شدن مریم»، اولین ساخته محمدرضا لطفی، داستان پیچیده‏ای ندارد و اتفاقاً داستان آن عامه‏پسند و تا حدودی کلیشه‏ایست اما آنچه فیلم را از دیگر فیلم‏های ژانر وحشت ایران متمایز می‏سازد، بهره گیری لطفی از فرمی تازه برای بیان داستانش است که پیش‏تر در سینمای ایران به ندرت دیده شده است. «روایت ناپدید شدن مریم» همانند برخی نمونه‏های غربی آمیزه‏ای از دو بخش داستانی و مستند است و این خود به تأثیرگذاری بیش‏تر اثر کمک می‏کند. درواقع، بخش‏هایی از فیلم که به شکل مستند و مصاحبه تهیه شده اند آن‏قدر ملموس و باورپذیر از آب درآمده اند که مخاطب را با این پرسش روبرو می‏سازند که آیا این بخش‏ها واقعی اند یا آن-که آنها نیز بخشی از داستان محسوب می‏شوند؟ بخش‏های مستند فیلم، مخاطب را به درون قصه می‏کشانند و نفس-گیرتر از دیگر بخش‏های کار از آب درآمده اند. مانورِ اصلی فیلمساز بیش از پرداخت به روایت، به فرم و شیوه‏ی به تصویر کشیدن آن بوده است و از این حیث تکلیف خود را از همان ابتدا با مخاطب روشن می‏کند. اغراق در فضاسازی از همان نمای اول و نریشنی که سرگذشت زندگی مرتضی حسینی (رضا بهبودی) را می‏خواند آغاز می‏شود و به مخاطب یادآوری می‏کند که قرار است یک فیلم ترسناک ببیند. لطفی از ترفندهای بکری برای ترساندن مخاطب استفاده می‏کند و در این راه نسبتاً موفق می‏شود. فیلم را می‏توان یک سایکودرام به حساب آورد که علاوه بر تأکید بر جنبه‏های متافیزیکی، بخشی از آن نیز بر مباحث روان‏شناسی استوار گردیده است. به عبارتی، مخاطب در این تعلیق نگه داشته می‏شود که آیا مریم (صدف بهشتی) واقعاً با موجودات ماورایی ارتباط برقرار می‏کند یا اتفاقاتی که برایش می‏افتد ناشی از روان‏نژندی اوست؟ بر طبق اسلوب اساسی ژانر وحشت در «روایت ناپدید شدن مریم»، فیلمساز، توامان از روحانی و روان‏پزشک (دکتر افشین یداللهی که خود نیز یک روانپزشک است) برای حل و فصل بحران و پاسخگویی به پرسش‏ها بهره می‏گیرد و صحبت-های این دو، از دو جنبه ایدئولوژیک متفاوت بررسی می‏شوند و به درگیر شدن بیشتر مخاطب با اثر می‏انجامند و پس از پیشرفت داستان، در بخش بازسازی داستان، یک جن‏گیر نیز وارد داستان می‏شود و این گونه است که درام، به ترکیبی مقبول از فیلم‏های ژانر وحشت غربی و مباحث ناشناخته‏ی مرتبط با خرافه‏‏ی شرقی تبدیل می‏شود بنابراین فیلمساز به ساختاری نو و بدیع برای روایت داستان خود دست می‏یابد که اتفاقاَ همین ساختار در مخاطب ایجاد ترس می‏کند و نه داستان فیلم. هدف از ساخت فیلم ترسناک نه تنها درگیر نموندن مخاطب در زمان تماشای آن بلکه پس از اتمام فیلم و خروجش از سینماست. فیلم ترسناک باید مخاطب را تا چند ساعت و حتی چند روز درگیر کند اما در پایان، «روایت ناپدید شدن مریم» آنچنان که انتظار می‏رود بر مخاطب تأثیر نمی‏گذارد و این مسئله دلیل واضحی دارد: گرچه فیلم از اسلوب ژانری خود به درستی پیروی می‏کند و از تمامی ترفندها برای ترساندن مخاطب بهره می‏گیرد، اما به دلیل مواجه نشدن مخاطب با عامل ایجاد وحشت و حل نشدن بحران اصلی داستان گویا فیلم به شکل یک روایت ناتمام برای مخاطب باقی می‏ماند. به عبارتی دیگر مخاطب در تعلیقی که به آن دچار شده است باقی می‏ماند و گره‏ی افکنده شده در درام گشوده نمی‏شود، داستان بدون حل و فصل و تنها با ذکر این نکته که مریم در نهایت ناپدید می‏شود و همسرش تا به امروز در کماست به پایان می‏رسد و این خود باعث می‏شود که تمام تلاش های فیلمساز برای درگیری مخاطب با آن در نقطه‏ی پایان درام به هدر برود. به عبارتی، سکانس کاروانسرای متروکه که می‏بایست بستری برای حل و فصل درام و سکانس طلایی آن باشد به شکل خام دستانه‏ای (به لحاظ محتوایی) به پایان می‏رسد بی آنکه عامل وحشت نمایش داده شود و معماهای ذهنی مخاطب حل گردند. در سینمای جهان، بسیاری از فیلمسازان ژانر وحشت از این ترفند که در نمایش عامل وحشت تعلل ورزند و آن را به تأخیر بیندازند به منظور تأثیرگذاری بیشتر اثر استفاده می‏کنند اما در «روایت ناپدید شدن مریم» این عامل هرگز نمایش داده نمی شود و به همین دلیل، فیلم به مثابه کلکسیونی کامل و بی نقص از عناصر وحشت آمیز و ترس آور به پایان می‏رسد که در آن بسیاری از گره‏ها ناگشوده باقی می-مانند؛ درواقع هرچه فیلمساز در بهره گیری از عناصر و ترفندهای فرمیِ مولّد وحشت سنگ تمام گذاشته است در تقویت درام و غنا بخشیدن به محتوای آن دچار غفلت شده است. «روایت ناپدید شدن مریم» از یک جهت دیگر نیز قابل احترام است و آن هدفمند بودنش است. فیلم برخلاف بسیاری از آثار ژانر وحشت ایران، قرار نیست فلسفه بافی کند و به دنبال تربیت و آموزش باشد و یا از ایدئولوژی خاص دینی و یا فرهنگی پیروی کند بلکه «روایت ...» تنها به منظور سرگرم نموندن مخاطب و با این غرض ساخته شده است و در نیل به این مقصود موفق بوده است. بازی‏های فیلم نیز بسیار طبیعی از آب درآمده اند و هم جهت با خواسته فیلمساز که مستندگونه بودن فیلمش است حرکت می‏کنند، مخصوصاً رضا بهبودی که نقش مرتضی حسینی را بی نقص و بسیار واقع گرایانه به اجرا درآورده است. «روایت ناپدید شدن مریم» به عنوان اولین تجربه فیلمسازی محمدرضا لطفی، آن هم در ژانر پرریسک وحشت فیلمی شریف و قابل احترام است و سرو گردنی بالاتر از دیگر فیلم‏های ساخته شده در این ژانر طی سال‏های اخیر قرار می-گیرد و به عنوان یک نمونه‏ی کم عیب و نقص از یک فیلم‏ساز کم ادعا به مخاطبین علاقه مند به ژانر وحشت توصیه می‏شود.