نقد سریال فالکون و سرباز زمستان.

نقد سریال فالکون و سرباز زمستان

به نام خدا

مارول با دومین مینی سریال خود از فاز چهارمش که قرار بود با بلک ویدو آغاز شود بازگشت. یعنی سریال فالکون و سرباز زمستان که در حال حاضر قصد بررسی قسمت اول تا سوم آن را داریم. با ما همراه باشید...

پس از وانداویژنِ معمایی، فالکونِ جاسوسی به ویزنی پلاس آمده. شاید مارول قصد دارد در آینده، ژانر ابرقهرمانی را به گونه ی ابرقهرمانی تبدیل کرده و فیلمهای خود را در ژانر های متفاوت بسازد. از اکشن و جاسوسی گرفته تا کمدی و تراژدی و معمایی. این حرفیست که آینده ی اکران های مارول میزند نه من یا کس دیگر.

قسمت اول فاکون و سرباز زمستان که روی دو شخصیت سم ویلسون(فاکون) و باکی بارنز(سرباز زمستان)، دقیقا شش ماه پس از بشکن دوم تمرکز دارد،قصد دارد آن حال و هوای (معمایی) و گُنگ وانداویژن را دور ریخته و ذهن مخاطبان مارول را با اکشن باز کند. اینگونه که ابتدای قسمت 1 شروع شد، انگار فاز جدیدی از مارول آغاز به کار کرد. جلوه های ویژه گران قیمت، اکشن و خط صاف روایت داستان همه و همه قسمت به قسمت فالکون و سرباز زمستان را چون بسته ای مجزا به بیننده تحویل میدهند. در ادامه ممکن است بخشی از داستان لو برود پس توصیه میشود این نقد را قبل از دیدن فیلم مطالعه نکنید.

قسمت 1 روند خود را کمی کند نگه میدارد تا مخاطب توان نفس کشیدن و ارتباط با شخصیت ها را داشته باشد. شخصیت هایی که قرار است در این بازه ی زمانی با نابودگران پرچم(ابر سرباز های جدید همچون خود باکی) مبارزه کنند. در این میان ما شاهد حضور شخصیت های متعددی در این مینی سریال هستیم. از رودت تا شارون کارتر و زیمو و حتی از واکاندایی ها که سوپرایز آخر قسمت 3 بود.

همچنین شخصیت جان واکر که به عنوان کاپتان امریکای جدید معرفی شده و به هیچ عنوان لیاقت این سپر را ندارد، به سادگی شخصیت پردازی شده. پس تا به حال نه برای داستان و نه برای شخصیت ها مشکلی پیش نمی‌آید و روند مطلوب است.

شاید تنها چیزی که مطلوب نیست این است که سپر کاپتان به دست فالکون نیست. هر چند تا انتها به دستش میرسد اما تا وقتی در دستان جان واکر است تماشاگران خشمگین اند. ارجاعات کمیک بوکی، یعنی منبع و بیس و پایه اصلی مارول در این سریال زیاد است. از سرپوش زیمو تا تبعیض نژادی علیه سیاه پوستان با توجه به اینکه برخی از همین سیاه پوستان زمین آنها را نجات دادند. پس الآن، بیش از هر زمان دیگری ضرورت به دست گرفتن نام کاپتان امریکا توسط فالکون مشخص می‌شود. در کمیک ها نیز این اتفاق به همین دلیل افتاد. همانطور که مردان ایکس برای اعتراض به نظام تربیتی خانواده و رفتار با بچه های متفاوت تشکیل شدند. این نمونه ها از بهترین استعاراتی اند که توانایی تبدیل شدن به اثر هنری فیلم را دارند. همانطور که هیچکاک یا دیگر فیلمسازان بزرگ جهان می‌گویند (سینما مانند زندگی ای است که لحظات کوچک و خسته کننده روزانه از آن بیرون کشیده شده باشند. همه ی سبک های سینمایی قابل احترام اند، چه رئالیست و حقیقت واقعی در سینما و چه فانتزی و دوری از واقعیت که هیچکاک بزرگ اشاره کرد. فیلمهای ابرقهرمانی نیز اگر به صورت افراطی و همچون طرفداران تعصبی زک اسنایدر دیده شوند به خودی خود جای تقدیر دارند. چه بهتر از اینکه حال تبدیل به یک گونه شدند.

راجع به قسمت اول تا سوم تا بخواهید تئوری و ایستراگ و... که در خیلی از وبسایت ها موجود است وجود دارد ولی ما به این نقد کوتاه بسنده کردیم تا یادی از کمپانی مارول و فاز جدیدش کرده باشیم و نسبت به فیلمها و نسبت به سینما منفعل نباشیم. حتی نظر دادن در دو خط راجع به یک اثر هنری از خود هنر کم ندارد.