جستجو در سایت

1399/04/13 00:00

شکستن تابو

شکستن تابو

  

کاپون به کارگردانی جاش ترنک فیلمی غیر رئالیستی است . سینما ابزاری برای بازسازی واقعیت های تاریخی نیست و اصولا بر این عقیده ام که فیلمی در ژانر زندگی نامه تنها یک شوخی دراماتیک با مخاطب است ، چرا که شخصیت عمق پیدا نمی کند و مخاطب تنها عمل آن را مورد قضاوت قرار می دهد و عوامل را نادیده می گیرد . تام هاردی با بازی در این نقش چیزی بر شخصیت داستان نمی افزاید بلکه تنها چهره ای شکننده و ترحم برانگیز را در مخاطب بیدار می کند که این واقعه خود تحریف تاریخ بر اساس یک داستان واقعی است . 

*چهره پردازی 

نکته قوت و ضعف سینمایی این اثر در چهره پردازی آن خلاصه می شود . چهره در نظر گرفته شده از کاپون سیاه ، برافروخته از سرگذشت ، بیمار و بیمار کننده است . مخاطب باور نمی کند مافیا چنین رئیسی داشته باشد . این غیر قابل باور بودن از سویی فیلم را جذاب کرده و از سوی دیگر منزجر کننده است . عدم وفاداری مولف نسبت به سائق های دراماتیک یک اثر هنری در کاپون باعث شده است ویژگی شخصیت پردازی در ژانر زندگی نامه به طور کل تغییر کند . جاش ترنک ثابت می کند با سینما می شود همه چیز را انکار کرد اما غیر ممکن است بتوان بر ابژه ای صحه گذاشت . از این رو این اثر سینمایی نه قدرت فیلم های زندگی نامه ای استیون اسپیلبرگ را دارد و نه جذابیت یک فیلم مافیایی را تنها اسطوره ای منفور را به تمسخر می گیرد . تام هاردی با بازی در سریال تابو چهره مدرنی از جان وین به نمایش می گذارد ، اما این اثر نه تنها هاردی را به جلو پرتاب نمی کند بلکه شکست ناپذیری او را به عنوان یک کاراکتر قدرتمند سینمایی زیر سوال می برد . 

*مرگ

11 سال زندان با ابر قدرت داستان چه کرده است . در واقع ما تاثیری از گذشت سالها بر شخصیت داستان نمی بینیم تنها برداشتی کوتاه از تاثیرپذیری روانی او در طی این سالها احساس می شود . فاصله ای که شخصیت با مرگ بر قرار می کند یک کودک روانی میان رده است . کودکی که از همان ابتدایی ترین لحظات فیلم نه تنها بر محور فیلم نامه سوار می شود بلکه فیلم نامه را نیز تحت تاثیر شدید خود قرار می دهد . پرداختن به این موضوع روانی بیش از اندازه است . فیلم مدام رفتارهای غیر قدرتمندانه ای از یک شخصیت افسانه ای نمایش می دهد در صورتی که مخاطب انتظار دارد عقبه ای از کاپون را ببیند که پیش از آن هیچ کارگردان دیگری به نمایش نکشیده است . شخصیت در این اثر بیش از آنکه با مخاطب روبه رو باشد با مولف روبه رو است . فیلم آنالیز روانی فیلم ساز از داده های بدست آمده از افول یک شخصیت قدرتمند در سالهای پایانی عمرش است . این واقعه به شدت برای سینما دردناک است .

*تحول

در سال 1975 فیلم کاپون با بازی سیلوستر استالون به زیبایی به تصویر کشیده می شود و همچنین قبل تر از آن در سال 1959 با کارگردانی ریچارد ویلسون روی پرده می رود . فیلم ساز با توجه به پرداختی که این آثار از شخصیت اصلی داشته اند چنین کاپون را ضایع کرده است یا عمدا چهره او را تخریب و متزلزل می کند . همان اندازه که یک اثر سینمایی می تواند چهره ای را محبوب کند توانایی تخریب تاریخ ، آرمان ، فرهنگ و ... را در ذات خود می پروراند و کارکرد کاتارسیس گونه هنر آن از هم نوع سینما در پرداخت مثبت چهره و محبوب ساختن آن است . به نظر اخلاقی نباید چهره ای را هرچند خلافکار به گونه ای در رسانه ای به ابعاد سینما منفور جلوه داد که مخاطب به انسانیت او شک کند . آن چهره همچنان باید در ذهن مخاطب یک رئیس مافیا باقی بماند تا بتوان باورمندانه تابو را شکست . 

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی