جستجو در سایت

1395/06/10 00:00

روایتی از یک خانه

روایتی از یک خانه

کاغذ بی خط یکی از فیلم های مهم تاریخ سینمای ایران محسوب می شود که پانزده سال از ساخت آن می گذرد، مهم ترین دلیل اهمیت کاغذ بی خط بی شک ناصر تقوایی است، کارگردان گزیده کار و وسواسی که حاضر نیست در هر شرایطی فیلم بسازد چرا که تقوایی  چه در ادبیات و چه در سینما صاحب فکر و نبوغ است، اساسا هنر تقوایی در ادبیات و سینما فرمی جدید پدید می آورد، فرمی متفکرانه که اغلب آن را با جریان روشنفکری اشتباه می گیرند اما تقوایی با بهره گیری از ادبیات ما را به سینمایی وصل می کند که در نهایت سادگی حرف های پیچیده یی می زند .

کاغذ بی خط داستان سادۀ را روایت می کند، مسیر فیلم شبیه به زندگی همۀ آدم هاست، این فیلم خانه یی را به تصویر می کشد که اجزای اصلی آن خانواده را تشکیل می دهند و در دل این خانواده موضوعاتی روایت می شود که موضوع اساسای و دغدغه ی ناصر تقوایی به حساب می آید، رویا(هدیه تهرانی) و جهانگیر(خسروشکیبایی) صاحب دو فرزند هستند که زندگی معمولی را سپری می کنند جهانگیر نقشه کش است و رویا به دلیل تخلیل قوی اش دائما در حال داستان سرایی است و به کلاس های فیلمنامه نویسی می رود تا درست نوشتن را یاد بگیرد، رویا می خواهد نوشتن را از خانواده اش شروع کند از احوالات مادرانه اش تا رابطه ی زناشویی اش با جهانگیر ... کلیت کاغذ بی خط بسیار ساده و روان است اما در پسِ نگاه سادۀ ناصر تقوایی به مقولۀ زندگی، لایه های عمیق دیده می شود که می تواند یک زندگی را به بحران تبدیل کند، اساسا همین لایه های پیچیده کاغذ بی خط را به جلو می برد ، اساسا این لایه ها در شخصیت ها نمود پیدا می کند به عنوان مثال در خط روایی فیلم ما هیچ چیز از گذشتۀ این زن و شوهر نمی دانیم و فقط مدتی از زندگی آن ها را می بینیم، در همین مدت زمان فیلم هم می توانیم کلیت و جهان فیلم را دریابیم، رویا سال هاست که می شوید و می پزد و می سابد و از بچه ها نگه داری می کند و جهانگیر هم به کارهای روزمره و ماموریت هایش می رسد ، جایگاه رویا و جهانگیر در زندگی مشترک به گونۀ سنتی به جلو می رود و رویا با شهامت می خواهد تابو شکنی کند و از سنت خلاص شود و به جایگاهی که دلش می خواهد برسد، اما جهانگیر در یک زندگی سنتی گیر کرده است که به دلیل شغلش برای زندگی اش متر و اندازه دارد، جهانگیر از قدرت مردانه اش لذت می برد، دوست دارد گرگ خون خوار باشد درب خانه را بشکند یا با ساطور روی دستی که رویا با آن می نویسد بزند او می خواهد رویا در همان جایگاه تعریف شدۀ یک زن سنتی ایرانی باقی بماند، چرا که فکر می کند اگر رویا به یک زن نویسندۀ متفکر تبدیل شود دیگر قابل کنترل نیست، از سوی دیگر رویا دوست دارد که بنویسد اما باید زیر پوش و لباس های جهانگیر را بشوید، در نمایی از فیلم رخت های شسته شده در خانه به بند آویزان شده اند که رویا از میان آن ها عبور می کند این نشانه یی است از نقش زن در خانواده که جایگاهش به عنوان یک همسر یا مادر فقط شستن و پختن است، اما رویا به نمایندگی از زنان ایرانی دنبال هویت گمشده اش می گردد او می خواهد در مقام همسر یا مادر به دغدغه های فکری و ذوق نویسندگی اش برسد، در این میان تنها کسی که می تواند حس درونی رویا را درک کند استاد فیلمنامه نویسی(جمشید مشایخی) اوست، دیالوگ هایی که بین رویا با جهانگیر رد و بدل می شود را در نظر بگیرید بیشتر شبیه به کنایه و شوخی است اما رویا در مقابل استادش با منطق و استدلال صحبت می کند ، جهانگیر هم دست و پا می زند که نقش یک همسر یا پدر منطقی را در خانواده به درستی ایفا کند، اما مشغله های روزمره باعث شده او از همسر و فرزندانش دور شود بچه هایش از او می ترسند و رویا هم نمی تواند با او ارتباط برقرار کند، این عدم ارتباط به چه چیزی بستگی دارد؟  علت این کنایه هایی که میان رویا و جهانگیر رد و بدل می شود چیست؟ آیا جامعه و جایگاه های تعریف نشده در خانواده اختلال بوجود می آورد؟ جواب منفی است، چرا که جامعه در هر برهۀ زمانی سهمی کوچکی در خانواده دارد، به سکانس آخر فیلم توجه کنید زمانی که جهانگیر فیلمنامه را می خواند و می فهمد در مغز رویا چه می گذرد نگاه و حس درونی جهانگیر نسبت به رویا تغییر می کند ، عواطف و احساسات جهانگیر جریحه دار می شود و خانه برای آنها تبدیل به یک جای امن می شود در نمای آخر رویا آنقدر احساس آرامش می کند که حتی حاضر نیست تلفن را جواب بدهد. سکانس پایانی همان سکانس ابتدایی است اما با این تفاوت که نگاه جهانگیر و رویا نسبت به دیگری تغییر یافته و این صلح و سازش اگر چه شاید همیشگی نباشد اما جهانگیر به حقایق درونی خود پی برده است. پایان بندی کاغذ بی خط با یک تعامل دو طرفه شکل می گیرد، فیلمساز سعی دارد به مخاطبش بفهماند که گفتگو و شناخت جریان فکری طرف مقابل می تواند از بروز بحران های پیش بینی نشده جلوگیری کند. حضور کارگردان در فیلم معلوم نیست به این معنا که انگار کاغذ بی خط حاصل یک زندگی است که اساسا کارگردان در آن نقشی ندارد فیلم به سادگی و با قدرت قصه می گوید؛ اوج و فرود ها کنترل شده اند، شخصیت ها و روابط ها مصداق بیرونی دارند، میزانسن ها دقیق و ظریف به سینما تبدیل شده اند، کاغذ بی خط سینمای کاملی است که نیاز مخاطب را برطرف می کند چرا که این فیلم شباهت به آینه یی دارد که مخاطب در هر طبقه اجتماعی خودش را در آن می بیند و این هنر و جهان بینی فیلمساز به شمار می رود.

نگاه ناصر تقوایی به مقوله ی کانون خانواده و از آن مهم تر زندگی زن و شوهری در آغاز دهۀ هشتاد مدرن و آرمانی است، دیدگاهی که تا به امروز در سینمای ایران نظیرش را ندیده ایم به همین دلیل کاغذ بی خط تاریخ انقضا ندارد ،این فیلم فارغ از ادعای جریان روشنفکری به یک معضل در بستر یک چهارچوب مثل خانه می پردازد. اگر این فیلم با همین مختصات ساختاری در سال نود و پنج هم ساخته می شد باز هم فیلم مهمی می بود، چرا که سینمای ایران تشنۀ حرف های نو در قالب فیلم های داستان گو است ، حالا که بعد از پانزده سال این فیلم به شبکه سینمای خانگی آمده است، بعد از دیدن فیلم حتما پشت صحنۀ فیلم، که شاهد احمدلو ساخته است را ببینید ، با دیدن پشت صحنۀ این فیلم درک خواهید کرد ناصر تقوایی برای سینمای ایران یک سرمایه به حساب می آید فیلمسازی که برای ساختن فیلمش وسواس و ظرافت به خرج می دهد، فیلمسازی که با بازیگر سوپر استارش بر سر درست دیالوگ گفتن می جنگد تا به نمای دلخواهش برسد. پانزده سال است که فیلمی از ناصر تقوایی بر پرده سینما ندیده ایم بنا به هر دلیلی دو فیلم را نیمه تمام گذاشته است، آرزومندیم امکانی فراهم شود تا ناصرتقوایی فیلم بسازد تا سینمای ایران از این گوهر با ارزش بی بهره نماند.