لانتوری، قصه ی جنونِ مجنونِ امروزی!

"باید این زشتیهای موجود در جامعه را نشان میدادم که اگر آدمی چنین جنونی برای اسیدپاشی دارد، بداند چه عاقبتی برای او پیش میآید. فیلمام قصه حذف است و با این نگاه آن را ساختهام و فیلمنامهی آن را خیلی تکنیکال نوشتم." •رضادرمیشیان•
رضادرمیشیان، پس از روبهرو شدن با انواع و اقسام بیمهریها، اینبار با «لانتوری» سینماها را تسخیر کردهاست. این کارگردان 35 ساله، ابتدا 5 سال پیش با «بغض» پا به عرصه فیلمسازی گذاشت. فیلمی که بدون حمایت هیچ ارگان و نهادی ساخته شده و از معدود محصولات سینمای مستقل ایران است. در ابتدا با ساخت فیلم در ایران مخالفت شد و درمیشیان مجبور شد برای ساخت آن به ترکیه سفر کند. "بغض" در استانبول فیلمبرداری شد و در 30مین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد اما از بخش مسابقه اصلی این جشنواره کنار گذاشته شد. پس از 2 سال فیلم مستقل دیگری با نام «عصبانینیستم!» را کارگردانی کرد و با سانسوری 17 دقیقه ای و حذف پایان فیلم، در 32مین جشنواره فیلم فجر حاضر شد. پس از جشنواره اما «فیلم حامی فتنه» لقب گرفت و تاکنون اجازه پخش پیدا نکردهاست. حال سومین فیلم خود یعنی «لانتوری» را به اکران درآورده و با تحریم حوزه هنری مواجه شده است! اما این تحریم جواب نداد و درمیشیان بالاخره مزد سختپوستی خود را گرفت! فیلم با رکوردشکنی اکران شد و با 20 سانس فوقالعاده در شب اول اکران، به فروشی بیش از 140 میلیون تومانی دست یافت و در کمتر از 10 روز اکران 2 میلیاردی شد.
به عقیده بنده سوژه جنجالی فیلم-یعنی اسیدپاشی-، حضور نویدمحمدزاده، تبلیغات دهانبهدهان، توقیف فیلم قبلی کارگردان-یعنی «عصبانینیستم!»-، تحسین منتقدان-از جمله «مسعودفراستی»- و چند علت دیگر سبب این فروش بینظیر شدهاند. اما اینها خیلی مهم نیست؛ چرا که سینما اساسا باید بفروشد و حال که اوضاع گیشهها خوب است امیدوارم روزهای بهتری نیز در انتظار این فیلم باشد. بنابراین بیش از این به این موضوع نمیپردازیم.
در اوایل فیلم یک دیالوگ اساسی از زبان شاعر روشنفکر فیلم [اردشیر احمدی] -که خوب است- شنیده میشود: "تو وجود هرکدوم از ما یه هیتلر هست یه ماندلا! ... این جامعه هست که باعث میشه کدوم رو بیرون بیاریم!"
این دیالوگ، گرچه تا حدودی به رویکرد رفتارگرایی جانواتسون میزند و اساسا اختیار فرد را زیر سوال میبرد اما تا انتها محور اصلی فیلم قرار میگیرد و نشان میدهد آدمها در شرایط مختلف، چه رفتارهای متناقضی از خود -نسبت به شرایط سابق- بروز میدهند.
بازی تمام بازیگران -تعجببرانگیزانه- خوب است و تماما باورپذیر از آب درآمدهاند اما در این بین، از بازی 3 نفر نباید گذشت.
«اردشیر احمدی» در نقش شاعر "مثلا" روشنفکر –که این روزها کم نیستند- و «نادر فلاح» در نقش یک میوه فروش با طرز فکری سنتی –که نمادی از عوام جامعه میباشد- به شدت خوبند و تضادها و تفاوتهای این دو عقیده، علاوه بر دارا بودن نوعی شیرینی خاص، کاملا درست بیان شدهاند.
نویدمحمدزاده، بازیگر پر کار امسال سینمای ایران نیز با وجود کم حرف بودن، خوب است.
«لانتوری» به عنوان یک فیلم-مستند، کلاس درسیست برای امثال جناب «مانیحقیقی» که بدانند چطور و چگونه باید از مستندات بهره برد و از آنها در جهت پیچیدهتر کردن ملغمهای بهنام «اژدها وارد میشود» -و امثالهم- استفاده نکرد.
گریمور فیلم جناب «عبداللهاسکندری» -که به لطف «دورهمی» اکثرا با وی آشنا هستند- میباشد و گریمها پس از پاشیده شدن اسید به شدت خوب است.
فیلمنامهی اثر –درست به مانند ادعای کارگردان- واقعا تکنیکال است. روایت از چند زاویه دید بیان میشود و این فرم روایت در سینمای ایران کم نظیر است.
در انتها باید خوشحال بود برای سینمای این مملکت. در همین لحظه، چند فیلم خوب –یعنی بارکد، زاپاس، دختر و لانتوری- در حال اکرانند و اینکه مخاطب اختیار دارد از بین چند فیلم خوب، یکی را برگزیند و ببینید به شدت خوشحال کننده میباشد. به امید روزهای بهتر برای محمدزاده، درمیشیان، لانتوری، سینمای ایران و صنعت فیلمسازی!
| وحید صفایی؛ مرداد ماه 1395 |