جستجو در سایت

1395/09/06 00:00

سوژهای کلیشه ای خانوادگی!(به بهانه پخش در سینمای خانگی)

سوژهای کلیشه ای خانوادگی!(به بهانه پخش در سینمای خانگی)

نزدیکتر اولین فیلمِ مصطفی احمدی شروع خوبی دارد، اما این شروعِ خوب سریع به اتمام می رسد و داستان بدونِ هیچ پیش زمینه یی وارد بحران می شود. البته بحرانی که در نزدیکتر پیش می آید نمی تواند به چرخه ی درام و هدف فیلمساز کمکی بکند، چرا که اساسا کلیت فیلم نزدیک تر نمی تواند موضوع یک فیلم بلند سینمایی باشد،ساختار روایی فیلم به قدری کش آمده است که تمامی عناصرهای مهم فیلمنامه تلف شده اند. نزدیکتر فیلمِ پر دیالوگی است، این دیالوگ ها و جدل ها بین شخصیت ها نتوانسته است مخاطب را درگیر پیچیدگی های اساسی درام بکند، این پیچیدگی های سطحی که در فیلم دیده می شود نمی تواند ما را قانع کند، زیرا این بحث های خانوادگی با این که مصداق بیرونی دارند اما نمی تواند شیوه یی برای قصه تعریف کردن باشد از همین سو روابط های میان شخصیت ها بیشتر به کلیشه های خانوادگی شباهت پیدا کرده است . احمدی سعی کرده در فضای تنش آلود و شلوغ در محیط یک خانواده که برادر کوچک شان را طرد کردند خیلی راحت و سرراست قصه تعریف کند اما داستانک های بی هویت و بی منطق باعث شده تا نزدیکتر نتواند حرف اصلی اش را بزند.

موضوع اصلی نزدکتر چیست؟ اعتیاد علی یا عشقی که به مهتاب دارد؟ یا اینکه علی می خواهد واقعیت زندگی اش را برملا کند ؟ سفر اجباری ماکان چه ربطی به اصل فیلم دارد؟ وجود ماکان در فیلم بی دلیل است اگر ماکان هم نبود فقط در چند دیالوگ می توانستیم بفهمیم که او به اجبار محمدرضا به فرنگ رفته رفته است. احسان در نقش یک قهرمان چه نفعی برای این خانواده دارد قهرمانی که چشم به دختر عمواش  دارد. رعنا هم که مشخص نیست به چه دلیل پرخاشگر است، چرا کسی او را سرزنش نمی کند یا همین طور ارتباط محمد رضا با یک زن دیگر، این داستانک های فرعی که پردازش نشده اند، نزدیکتر را بشدت از مخاطب دور کرده است. موضوع اصلی داستان یعنی علی و مهتاب در پس این داستانک ها گم می شود،دیالوگ ها هم نمی توانند به ساختار اصلی قصه و شخصیت ها کمک بکنند، چرا که دیالوگ ها کدهای غلط به مخاطب می دهد، و این کدهای غلط تعلیق نیستند ، در سکانسی رعنا به علی می گوید تو باعث مرگ پدر شدی اما در سکانس های پایانی مادر خانواده به مهتاب می گوید پدر خودکشی کرده است. تمام تنش های بی مورد اوایل فیلم به طور عجیب و غریب به سروسامان می رسند، به طوری که گره ی درام به سادگی به گشایش می رسد اگر مادر خانواده از همان اول فیلم این واقعیت را برملا می کرد دیگر قصه حرفی برای گفتن نداشت، رعنا متحول می شود و انگار آرزویش بود تا احسان شوهرش شود، محمدرضا هم دیگر جواب آن خانم را نمی دهد و لبخند آذر نشانه ی رضایت از شوهر و رجوع دوباره است چه ساده! این سادگی و تحول سریع آدم های فیلم از کجا نشات می گیرد؟ فیلمساز ما با یک طرح یک خطی فیلمی ساخته است که از نظر گره و گره گشایی درام و شخصیت پردازی آسیب دیده است چرا؟ همان طور که گفته شد این فیلم با این شکل و با این مختصات ساختاری قابلیت یک فیلم بلند سینمایی را ندارد، کل خانواده از نظر رابطه و شعور فرهنگی در رنج هستند اما نمی خواهند باور کنند که علی برادر کوچک شان اعتیاد را ترک کرده است و حالا می خواهد خانواده تشکیل بدهد، رعنا – محمدرضا – آذر و احسان هرکدام به نوعی درگیر مسائل بغرنجی هستند اما در این میان با اینکه علی خودش را اصلاح کرده است و می خواهد به اجتماع و خانواده برگردد جلویش را می گیرند و او را سرزنش می کنند، این نتیجه ی اخلاقی کل قصه است که خفیف به آن اشاره شده که همین نتیجه ی اخلاقی را هم می شد در قالب یک فیلم کوتاه روایت کرد، در پایان بندی مصطفی احمدی دوباره به علی و مهتاب بازمی گردد، دیالوگ علی به مهتاب در مورد بر ملا کردن واقعیت زندگی اش به شدت فلسفی و عارفانه است و این دیالوگ به دهان علی سنگین به نظر می رسد. علی کاریزمای شخصیتی ندارد پس او یک شخصیت منفعل توسری خور است که نمی توانیم از او گفتن همچین دیالوگی را انتظار داشته باشیم . اگر این دیالوگ از جانب علی حذف می شد کلیت فیلم حتی فکر کردن مهتاب درباره اینکه می خواهد به این ارتباط فکر کند منطقی به نظر می رسید اما در آخرین نما نشان دادن جاده و سرعت ماشینِ مهتاب که از کادر خارج می شود نشان می دهد که برگشتنی در کار نیست و علی باید خودش را با تعمیر شیر توالت و خوردنِ زرده ی تخم مرغ به خانواده اش اثبات کند.

فیلمنامه نزدیکتر را بهرام توکلی نوشته است و همین هم باعث شده این فیلم شباهت های بسیاری به فیلم های اینجا بدون من، آسمان زرد کم عمق و بیگانه داشته باشد اساسا اِلمان های فیلم های توکلی در این فیلم به شدت قابل رویت است، درگیری خانوادگی در محیط های بسته و محدود که شباهت به تله تئاتر دارد، شخصیت های منفعل که همیشه در فیلم های توکلی نقش اصلی را بازی می کنند و سکوت هایی که منظور و منطقِ خاصی برای آن ها در نظر گرفته نمی شود. حتی بازی تکراری صابرابر هم ما را به یاد فیلم های توکلی می اندازد شخصیت تک بعدی که دستش به جایی بند نیست و دائما در حال درجا زدن است، و کسی او را باور ندارد.

نزدیکتر بیشتر به تله فیلم شبیه شده است و حتی می توانست سوژه یی برای یک فیلم کوتاه باشد اما مصطفی احمدی پس از سالها دستیاری توانسته قاب های خوبی خلق کند و بازی های روان و یک دستی را از بازیگرانش(البته به جز صابرابر) بگیرد ، فیلمبرداری بهرام بدخشانی و تدوین بهرام دهقانی مهم ترین امتیاز این فیلم است.