شهری برای همیشه
نوشتن فیلمنامه و از آن سخت تر ساختن فیلمهایی که یک پایشان در سیاست است کار سختی است. به خاطر اینکه فیلمنامه نویس با مسائل و حقایقی مواجه است که همچون پدیده های علمی به راحتی قابل دستکاری نیستند. به عنوان مثال اگر قرار باشد فیلمی علمی-تخیلی ببینیم، مخاطب در همان ابتدای کار و فهم پیش فرضهای ارائه شده در فیلم می داند که با فیلمی مواجه است که بر پایه تخیل است و دنیای فیلم خود را در ذهن تماشاگر جا می اندازد. آن وقت دیدن فیلمی که در آن انسان ها بدون درگیر شدن با جاذبه زمین بتوانند روی زمین زندگی کنند، به عنوان یک پیش فرض اولیه در داستان، قابل پذیرش خواهد بود. مسائل سیاسی که به تاریخ و رویکردهای سیاسی حکومتها بر می گردد، چنانچه بخواهد راه به دنیای فیلم داشته باشند، حتما باید بتوانند درام را به طور وسیعی در لابه لای بازنمایی ماجراهای واقعی و گاه ملال آور راه بدهند. در واقع در دنیای سینما، آن دسته از مسائل و رویدادهای سیاسی رنگ پرده را می بینند که کشش دراماتیک داشته باشند. در ساخت اینگونه فیلمها رخدادها، تحلیل ها و رویکردهای سیاسی کشورها به عنوان همان پیش فرضهای اولیه پایه ساختمان داستان شده و ماحصل آن باید فیلمی باشد که در همان ابتدا بتواند تماشاگر را با این پیش فرضها به عنوان دنیای فیلم آشنا کرده و حتی بتواند زاویه دید فیلمساز نسبت به مسائل سیاسی را مشخص کند. آن وقت تکلیف تماشاگری که می خواهد فیلم را ببیند خیلی راحت تر است.
مثلا در همین فیلم "بیروت" ساخته برد اندرسون، محصول 2018 آمریکا، با سیر وقایع دراماتیک بر بستری از حوادث واقعی طرفیم و به رغم بازگویی بیشتر مسائل پیرامون درگیری ادیان در لبنان از دهه هفتاد میلادی، تکلیف تماشاگر با نگاه فرامتنی فیلم هم مشخص است. آنچه در انتهای فیلم از صلح و امنیت و انسان دوستی آمریکایی به طور واضح می بینیم، در لابلای درام و در راستای تحلیل ماجراهای سیاسی به شیوه ای شریف گنجانده شده است. از این رو فیلمنامه "بیروت" را نوشته ای موفق در راستای به هم تنیدگی فرم و محتوا می شود دید.
فیلمنامه "بیروت" را تونی گیلوری نوشته که صاحب کارنامه ای مشخص در مقام فیلمنامه نویس فیلمهای چهارگانه بورن، مایکل کلایتون و وکیل مدافع شیطان است و با توجه به سابقه فیلمسازی برد اندرسون، می شود با قطعیت گفت که "بیروت" از دسته فیلمهایی است که فیلمِ فیلمنامه نویس است تا کارگردان.
"بیروت" ماجرای درگیری دراماتیک یک دیپلمات آمریکایی را با درگیری های پیرامون جنگهای داخلی لبنان در دهه هفتاد پیوند می زند و با گذشت 10 سال و تغییر وضع و حال دیپلمات سابق به یک مذاکره کننده و حل و فصل کننده دعاوی خسته کننده دادگستری، دوباره با پیوند به همان ماجرای دراماتیک ابتدای فیلم، داستان فیلم را به قلب یک ماجرای آدم ربایی می کشاند و تا انتها در راستای حل ماجرا و تحول تدریجی قهرمان داستان جلو می رود. با این روش، شخصیت قهرمان فیلم با بازی جان هام، مرکز همه فیلم است و بیروت بستر همه ماجراها و کشورهای درگیر در جنگهای لبنان، نیروهای پیش برنده حوادث دراماتیک فیلم.