حرکت بر مرزهای اخلاقیات
اخلاق از شاخههای علوم انسانی است که به بحث درباره ارزشهای رفتاری انسانی و مسیر دسترسی به آنان میپردازد. این مسیر بیانگر فضایل و رذایل اخلاقی است که در زندگی و موقعیتهای متفاوت انسان آن را انتخاب میکند. فلسفه اخلاق درباره نیکی یا شر بودن یک امر دیدگاههای متفاوتی را در نظر میگیرد. دیدگاهی یک امر را زمانی نیک میداند که نتیجه دلخواه را با خود به همراه داشته باشد و دیدگاه دیگر امر نیک را فارغ از هرگونه نتیجه امر ذاتی میداند. اما نکته قابل تامل این است که این نوع دیدگاهها زمانی به عنوان معیار، قابل سنجش برای امور هستند که ارزشهای نیکی و شر بودن یک امر مشخص و معین باشند. بنابراین هر یک از امور در یک بافت مشخص امکان بروز متفاوتی مییابند. در این منزل است که پای نقد اخلاقی به میان میآید و این مسئله که آیا میتوان به نحوه موجه و معقول به نقد اخلاقی آثار هنری دست یافت؟ این مسئله خود قدمتی به اندازه تاریخ فلسفه هنر دارد.افلاطون، ارسطو و بعدها هیوم بارها در رسالههای خود در باب فضایل و رذایل امر هنری و تاثیر اخلاقی آن سخنها راندند. اما یکی از عواملی که سبب شده است که کسانی ( بالاخص در ایران ) نقد اخلاقی را در آثار هنری بی فایده بدانند و بحثهای نظری در باب آن را سبک شمارند تصوری است که از « اخلاق» در «نقد اخلاقی هنر» دارند. برای روشنتر شدن بحث و معنا اخلاق در این نوشتار بسیار کوتاه مقصود خود را از اخلاق در این نقد توضیح میدهم. سپس با توجه به مفهوم اخلاق در نقد اخلاقی هنر کنشهای اصلی فیلمنامه «عرق سرد » را مورد بررسی قرار خواهم داد. تا مشخص شود شخصیتهای داخل یک اثر هنری را در جهان معاصر چگونه میتوان از منظر اخلاق دسته بندی کرد. همچنین روایت فیلمنامه « عرق سرد» چگونه با یک بازی اخلاقی بین دو شخصیت اصلی پروتاگونیست و آنتاگونست داستان را برای مخاطب دائم تغییر میدهد.
عالمان اخلاق دو نوع اخلاق را از یکدیگر تمیز میدهند: نخست اخلاق جهانی و دوم اخلاق منطقهای. منظور از اخلاق جهانی مجموعه اصول و ارزشهایی است که از درون انسان از آن رو که انسان است میجوشد. در حالیکه اخلاق منطقهای ماحصل معیارها و هنجارهای فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی است. به عبارت دیگر ارزشهای اخلاق جهانی، جهان شمول و فارغ از هرگونه نژاد و فرهنگ و جغرافیاست، اما اخلاق منطقهای برآمده از هنجارگذاری غیر از اخلاق مانند قانون، آداب و رسوم و مناسک دینی است. بنابراین میتوان گفت اخلاق منطقهای بیشتر از آنکه دارای ارزش اخلاقی باشد دارای ارزش حقوقی است. به طور مثال اگر «راست گویی» را معیار بگیریم. فردی که راست میگوید از درون و به میل خودش راست گفته است. بنابراین یک اخلاق جهانی و ارزش اخلاقی را رعایت کرده است. اما شخصی که در برخورد با شخص دیگری کلاه از سر برمیدارد الزاما با اخلاق نیست و ارزش اخلاقی را رعایت نکرده است بلکه او به این آداب و رسوم که « کلاه از سر بردار» احترام گذاشته و هنجار اجتماعی را رعایت کرده است. یکی از عواملی که باعث بی اعتبار کردن نقد اخلاقی میشود همین خلط کردن ارزش اخلاقی با ارزشهای حقوقی-اجتماعی است. اگر منتقدی اثری را با معیارهای اخلاق منطقهای نقد کند این نقد نه معتبر است نه سودمند. زیرا این ارزشها میتواند در یک منطقه دیگر متفاوت باشد و این باعث میشود احکام صادر شده در نقد متضاد جلوه کند. همچنین این نوع نقد سدی بر راه هنرمند است زیرا ممکن است هنرمند قصد نقد یکی از همین ارزشهای حقوقی را داشته باشد. پس روشن شد که منظور نگارنده از اخلاق در این نوشتار همان ارزشهای اخلاقی جهان شمول است که بر طبق معیارهای انسانی هستند.
حال که پس از یک مقدمه طولانی منظورمان از اخلاق را روشن ساختیم وارد بررسی فیلمنامه عرق سرد میشویم. در این بررسی قصد داریم 6 کنش اصلی را از دو شخصیت اصلی داستان یعنی افروز و یاسر ریشه یابی کرده و به دنبال پروتاگونیست و آنتاگونیست فیلم نامه بگردیم. به عبارتی میخواهیم ببینیم مخاطب در مقام قضاوت طبق ارزشهای اخلاقی با کدام شخصیت همدلی خواهد کرد.
1- نخستین کنش در پیش داستان رقم خورده است، اما در آغاز داستان نیز این کنش دیده میشود. افروز به مدت طولانی پاسخ پیامها و تماس همسرش یاسر را نمیدهد، بدون اطلاع او در اردوهای تیم ملی شرکت میکند و علاقهای به ملاقات او ندارد. در کنار این باید اضافه کرد که شخصیت افروز به شخصیتی موفق است که توانسته تیم ملی فوتسال بانوان را با گلهایش به فینال بازیهای آسیایی برساند. تا این نقطه از داستان کنش افروز میتواند یک امر طبیعی محسوب شود. او یک انسان مدرن است که در قرن بیست و یکم زیست میکند و میتواند تنهایی را انتخاب کند و همسرش را از خود بیخبر گذارد. این امر و بحث نگرانی و اضطراب همسر در فلسفه اخلاق اگزیستانسال حل شده است. اما از نظر اخلاق جهانی که گفتیم بر اساس ارزشهای درون انسانی است نگرانی و اضطراب دیگران در قبال انسان یک ضد ارزش محسوب میشود. هرچند اگر بخواهیم از منظر اخلاق منطقهای نگاه کنیم نیز افروز در یک بی اخلاقی محض غوطه ور است. ارزشهای آداب و رسومی و همچنین مناسک دینی کشور ایران هرگونه بی خبر ماندن شوهر از همسرش را در خلاف اصول خود میداند. بنابراین نخستین کنش یکی شخصیتهای اصلی داستان در یک بی اخلاقی است. این امر را اگر وضعیت ثانویه بنامیم به درستی آغازگر یک موقعیت نمایشی است، زیرا موقعیت اولیه یک سکون و آرامش اخلاقی بوده است که با این کنش از سوی افروز نظم و آرامش به بی نظمی بدل شده است که از سوی یاسر به کشمکش مبدل میشود.
2- دومین کنش اصلی داستان را یاسر در پاسخ به کنش و بی اخلاقی افروز انجام میدهد. افروز که آماده است تا با تیم ملی راهی مالزی شود در فرودگاه متوجه میشود که از سوی یاسر ممنوع الخروج شده است و امکان همراهی تیم ملی را ندارد. این امر افروز را مجبور به رویارویی با یاسر میکند. به عبارتی این کنش یاسر واکنشی به افروز است تا او را به سمت خود بکشاند. هر چند در این کنش یاسر مرزهای اخلاق جهانی را به راحتی میشکند. اما از نظر اخلاق منطقهای او تنها از حق قانونی خود استفاده است. اما یک پارادوکس در نحوه قضاوت این کنش یاسر از نظر اخلاق جهانی وجود دارد. یاسر با ممنوع الخروج کردن افروز، سدی بر پیشرفت یک انسان شده است، یک کشور را از رسیدن به یک افتخار محروم کرده و از طرفی باعث شده است «مصی» دوست افروز نیز به خاطر او به مالزی سفر نکند. تمام این نتایجی که از کنش یاسر مشتق شدهاند نکوهیده و ضد ارزش اخلاقی است و حکم به این میدهد که یاسر اخلاق را رعایت نکرده است، اما پرسشی که بحث را پیچیده میکند این است که آیا یاسر برای اینکه با همسرش رودررو شود امکان دیگری داشت؟ این کنش با تمام بی اخلاقی که ذکر شد باعث میشود یاسر ابتداییترین حق خود از رابطه زناشویی یعنی دیدار همسرش را به دست آورد.
3- کنش سوم دوباره یه پیش داستان بازمیگردد اما بعد از کنش دوم برملا میشود، اینکه افروز با مصی یک رابطه عاطفی غیر معمول دارند. آنها یک سال دور از چشم یاسر باهم در یک خانه زندگی کردهاند و در تمام این مدت مخارج خود را نیز از یاسر تامین کردهاند. در کنار این برای ادامه این روند افروز با یک دلال بازیکن در مالزی قراری میگذارد که او و مصی را به اسپانیا ترانسفر کند. به عبارتی افروز در یک کنش کلی قصد دارد از کشور خارج شده و دیگر بازنگردد. در این چیدمان افروز به وضوح تمام سطوح خیانت را تجربه میکند. افروز به همسرش خیانت عاطفی کرده است. یکسال به دور از چشم او با دختری ارتباط دارد. جدا از آن مخارج آن دختر ار نیز تقبل کرده است که مصداق خیانت اقتصادی به یاسر است. از سویی افروز قصد خیانت به کشور را نیز دارد و قصدش از خارج شدن از کشور ترک کشور و فرار از قوانین داخل ایران است. واضح است که دیگر نیاز به تحلیل نیست که از هم نظر اخلاق جهانی و همچنین اخلاق منطقهای افروز فردی بی اخلاق تلقی میشود.
4- کنش چهارم را یاسر انجام میدهد. یاسر بعد از اینکه با افروز صحبت میکند و افروز را به خانه برمیگرداند قبول میکند که رضایت دهد تا افروز از کشور خارج شود. حتی به محضر نیز میرود و به طور رسمی این اجازه را میدهد اما در آخرین لحظه برگه رضایت را پاره کرده و اجازه خروج نمیدهد. این کنش یاسر یک فرایند پیچیده را طی میکند. از نظر اخلاق جهانی یاسر از افروز به خاطر موقعیت حساسی که دارد سواستفاده میکند و این عمل نکوهیده است اما از سوی دیگر یاسر بعد از یک سال از همسر خود تنها نیاز ابتدایی خود را طلب کرده و این امر غیراخلاقی نیست. هرچند از نظر اخلاق منطقهای طبق قانون و مناسک دینی یاسر هیچ گونه عمل غیراخلاقی را انجام نمیدهد. اما پیچیدگی ارزشهای انسانی اخلاق جهانی یاسر را در مقام یک شخصیت بینابین قرار میدهد. این بینابینی اجازه نمیدهد که مخاطب او را نیروی متخاصم و سیاه ببیند و این پرسش برای مخاطب پیش میآید که اگر جای شخصیت یاسر در چنین موقعیتی قرار داشت چه میکرد؟
5- کنش پنجم عملی که است که افروز انجام میدهد. افروز که از همه ناامید است به رسانههای خارجی و فضای مجازی روی میآورد تا بلکه بتواند با فشار عاطفی ناشی از این فضاها قانون را مغلوب کند. این عمل افروز مصداق تفاوتی است که در تعریف نقد اخلاقی بیان شد. از منظر اخلاق منطقهای این کنش منفی است و در عناد با ارزشهای حقوقی و رسومی کشور قرار دارد و یک امر غیراخلاقی محسوب میشود. اما از نظر اخلاق جهانی این عمل تنها یک کوشش و تلاش برای رسیدن به موفقیت است. ارزشهای انسانی این حق را برای افروز قائل است که به عنوان یک انسان از موقعیت خوبی که دارد استفاده کند و پیشرفت کند. بنابراین این عمل هیچ بی اخلاقی درونش متبادر نیست. ولو اینکه این عمل باعث شود مردم به یاسر بدبین شوند. زیرا این بدبینی ناشی از ارزشهای حقوقی جامعه است. افروز تمام آنچه اتفاق افتاده است را بیان میکند و این از نظر انسانی غیراخلاقی نیست. از سویی این همان نقد ارزشهای حقوقی جامعه است که هنرمند در اثر آن را بیان میکند.
6- کنش ششم که آخرین کنش داستان است را نیز افروز انجام میدهد. افروز به برنامه زندهای که یاسر مجری آن است تماس میگیرد و در حالی که یاسر در حال تمجید از یک بانو به دلیل موفقیت است افروز بیان میکند که « همین آقایی که از موفقیت بانوان تعریف میکند اجازه نداده است که من به عنوان همسرش به موفقیت دست پیدا کنم ». این امر از لحاظ اخلاق جهانی یک عمل غیراخلاقی است. زیرا افروز به همان میزانی که در کنش قبلی حق دفاع از موقعیت برای پیشرفتش را داشت و یاسر متضرر نمیشد. در این چیدمان یاسر به صورت مستقیم مورد حمله قرار میگیرد در حالیکه همانطور که پیشتر توضیح دادیم نمیتوانیم به طور قاطع او را محکوم کنیم که انسان بی اخلاقی است و شخصیت سیاه و منفی داستان است. البته افروز نیز شخصیتی بینابین دارد. او بین تعهدات انسانی و اخلاقی به همسر و از سویی موقعیت پیشرفت شخصی خود گرفتار است. همچنین در کشاکش یک رابطه عاطفی دیگر نیز قرار گرفته است.
عرق سرد در زمینه سینمایی نمونه یک فیلمنامه ساده، تمیز و بدون اضافه کاری است، داستانش را مطرح میکند، در لحظهای که باید تعلیق به کار میبندد، چالش به وجود میآورد، ریتم خود را حفظ میکند، شخصیتها در راستا اهداف خود حرکت میکنند و دست به اعمال خارج از پیرنگ اصلی نمیزنند، دیالوگهایشان نه شعاری دارد نه هدف دیگری را دنبال میکند بلکه تنها میخواهد داستان را پیش ببرد. در نتیجه هم داستان سرگردان نمیشود. این تمام آنچه است که یک فیلمنامه از نظر هنری باید داشته باشد و عرق سرد همه را رعایت میکند. در مضمون نیز یک دوگانگی چالش برانگیز بین حقانیت اخلاقی میآفریند که این امر به مدد اطلاعاتی که به وقت توزیع میشود اتفاق میافتد. شخصیت اصلیاش برای هدفش میجنگد هرچند در نهایت شکست را تجربه میکند اما این شکست را با انتقام پاسخ میدهد. از طرفی مخاطب را نسبت به آنتاگونیست در موضع منفی قرار نمیدهد. با نشانههای زیر متنی حس سمپاتیک مخاطب نسبت به آنتاگونیست را تحریک میکند و در سطح متن به دفاع از قهرمان میپردازد. این امر باعث میشود کشمکش اخلاقی درون داستان به مخاطب انتقال پیدا کند و مخاطب به صورت کلی با یک معما مواجه شود که برای حل کردنش تشنه اطلاعات داستان شود. این وجه مضمونی اخلاقی شخصیتهای دو سویهای را خلق میکند که در اصول فیلم نامه نویسی نیز موفق عمل میکنند.