فستیوالهای مهم دوران هیپیسم و تاثیرات متقابل این فستیوالها و هیپیسم بر یکدیگر

مروری بر فستیوالهای موسیقی مهم دوران هیپیسم
قصد این مقاله تحسین ، بررسی ، نقد یا تحقیق درباره جنبش هیپیسم یا موسیقی دهه 70 نیست. این نوشتار تنها اشاره ایست به تاثیرات متقابل جنبشی مهم و قستیوالهای یک دوره درخشان در موسیقی بر یکدیگر. جنبشی که در اوایل دهه 60 میلادی شکل گرفت و در طول دهه تاثیرات مهمی بر حوزه های مختلف بشری گذاشت (از سیاست و اقتصاد گرفته تا فرهنگ و هنر) که این تاثیرات خود سرمنشاء جنبشهای بسیار و تغییرات در دیدگاه ها ، رویکردها و ساختارهای اجتماعی ، خانوادگی و فردی گردید.
بیشترین نمود این تاثیرات و تغییرات در فرهنگ و هنر بود. شاخه های مختلف هنر از نمایش گرفته تا موسیقی و سینما تاثیرات بسیار مهم و آشکاری از این جنبش گرفتند. که در میان همه هنرها ، این موسیقی بود که بیشترین تاثیر و تغییر را تجربه کرد (و البته تجربه ای بسیار دلپذیر و درخشان ، بویژه در شاخه راک) این تغییرات اساسی باعث محبوبیت هرچه بیشتر موسیقیهای دهه 70 بین مردم و در نهایت قدرتمندتر شدن جنبش هیپیسم گردید. در اواخر دهه60 و اوایل دهه 70 فستیوالها و کنسرتهای بزرگ (غالبا" در شاخه راک و یا آلترنِیتیو) مهمترین و اصلیترین نقش را در فراگیر شدن موسیقی ایفا کردند. و این فراگیری قدرت لازم را در اختیار جنبشهای بشر دوستانه ، ضد جنگ و ضد خشونت از جمله هیپیسم (بعنوان گسترده ترین و پرجمعیت ترین جنبش زمانه) قرار میداد تا با استفاده از این کنسرتها و فستیوالها به اهرمهای رسانه ای دست پیدا کنند. و سپس بوسیله این اهرمها اهداف ضد خشونت وصلح جویانه خویش را به پیش برده و دولتها و سیاستمداران جنگ طلب را تحت فشار بگذارند.
اگر با هیپیسم آشنایی ندارید و یا اطالاعات و آشناییتان با این جنبش بسیار اندک است در پایان این نوشتار خلاصه اطلاعاتی درباره این جنبش ارائه گردیده که شاید بهتر باشد پیش از خواندن متن زیر آنرا مطالعه نمایید.
مهمترین و ماندگارترین فستیوالها و کنسرتهای دوران هیپیسم
در واقع فستیوالها و کنسرتهای بزرگ موسیقی که امروزه تبدیل به امری فراگیر و عادی شده ، از دهه 60 و دوران هیپیسم آغاز گردید. و نمیتوان منکر تاثیرات جنبش هیپیسم بر شکل گیری ایده و در نهایت اجرای اینچنین فستیوالها و کنسرتهایی شد. در ادامه با ترتیب زمانی اشاره ای به مهمترین فستیوالها و کنسرتهای این دوره خواهیم داشت:
Newport Folk Festival 1965
فستیوال Newport Folk ، فستیوالیست بسیار قدیمی که از سال 59 آغاز شده و به 3 دوره تقسیم میشود. دوره اول از سال 1959تا سال 1969 ، دوره دوم از سال 1985 تا سال 2010 و دوره سوم از سال 2011 تا به امروز. اجرای این کنسرت در دوره های برگزار شده به صورت سالانه بوده و بغیر از امسال (2020) که به دلیل اپیدمی کوید19 کنسل گردید ، 46 کنسرت و فستیوال برگزار گردیده است. فستیوال سال 65 با توجه اولین اجرای Rock and Roll باب دیلن مهم و ماندگار گردید.
Monterey Pop Festival 1967
این فستیوال ، از مهمترین فستیوالهای دوران هیپیسم و زمان شکل گیری ضدِ فرهنگ غالب میباشد. این فستیوال در میدان شهر مونتِری ایالت کالفرنیا برگزار شد و از نظر بزرگی و تعداد تماشاچیان قابل مقایسه با کنسرتها و فستیوالهای بزرگ نیست. تعداد تماشاچیان این کنسرت 7000 نفر پیش بینی شده بود ولی استقبال بیش از پیش بینیها بود ، به گونه ای که تعداد تماشاچیان حدود 8500 نفر تخمین زده شد. اما همانگونه که اشاره گردید اهمیت و ماندگاری این کنسرت بسیار فراتر از اندازه و کمیت آن است. همانطور که یاد شد دلیل اصلی اهمیت و ماندگاری این فستیوال شرایط و ویژگیهای زمانی آن بود ، این فستیوال در دوره ای موسوم به تابستان عشق (Summer of Love) برگزار شده ، که نقش مهمی در گسترش و تثبیت جریان ضد فرهنگی و فرهنگ هیپیسم داشت. از دیگر نکات و اتفاقات مهم این فستیوال اولین حضور جیمی هنریکس و سوزاندن گیتارش برو روی صحنه است!!
Woodstock: 3days of Peace & Music 1969 Agust 15,16,17
ووداِستاک از هر جهت یکی از مهمترین و ماندگارترین فستیوالهای موسیقی میباشد. فستیوالی که در منطقه یا مزرعه مَکس یاسگار ( Max Yasgur's Farm) نزدیک شهر بِتِل (Bethel) در ایالت نیویورک و شرق آمریکا ، و با حضور و مشارکتی در حدود 400-500 هزار نفری برگزار شد!!!
ووداِستاک به عقیده بسیاری مهمترین و تاثیرگذارترین فستیوال موسیقی تاریخ است. این نظر با توجه به تاثیرات این فستیوال بر حوزه های دیگر از جمله سیاست و فرهنگ و همچنین تاثیراتش بر موسیقی دهه 70 و فستیوالهای آن قابل مقایسه با هیچ فستیوالی دیگری نیست. فستیوالی که حتی از نظر نام (ووداِستاک: 3روز از صلح و موسیقی) متفاوت بود و ویژگی و پیامی فراهنری و صلح طلبانه داشت. ووداِستاک آنچنان جایگاهی در بین فستیوالها پیدا کرده که تا به امروز بعنوان مرجعی به آن استناد شده و از آن تقلید میشود ، این مرجعیت به شکلی درآمده که شاید بتوان آنرا بعنوان ژانری در فستیوالها پذیرفت و تقسیم بندی ها از آن استفاده نمود!! میتوان گفت ؛ ووداِستاک در مقایسه با دیگر فستیوالها بیشترین تاثیر و کمک را به هیپیسم و پیشبرد اهدافش و همچنین سرعت پیشرفت آن داشت. ووداِستاک از دلایل اصلی برگزاری فستیوالها و کنسرتهای آتی و مشابه خود شد. از ویژگیهای متفاوت ووداِستاک با فستیوالهای مشابه هم دوره مدت زمان 3 روزه آن بود که به روز چهارم هم کشیده شد! یک همایش و فستیوال بزرگ موسیقی و هیپیسم که به شکلی آشکار هدفی فراتر از هنر و سرگرمی داشت و این هدف را از همان ابتدا با نام خود اعلام کرده بود. در واقع ووداِستاک تیغی دو لبه بود که به همان اندازه که در فراگیری و سرعت جنبش هیپیسم تاثیرات مثبت داشت و موفق بود ، این امکان وجود داشت که به همان اندازه یا حتی بیشتر تاثیرات منفی ، مخرب و نابود کننده داشته باشد. و اما مشکلات و کمبودهایی که تردیدهایی در نتیجه آن بوجود می آورد چه بود؟ در زیر به برخی از برجسته ترین آنها اشاره میشود:
- مخالفتهای شدید بسیاری از سیاستمدارن (بویژه راستگرایان)
- کمبود منابع مالی و بودجه بسیار اندک
- کمبود امکانات اجرایی و همکاری حداقلی سازمانهای دولتی و امنیتی (امنیت و سلامت شرکت کنندگان بوسیله داوطلبین انجام گرفت!)
- هشدارها و نگرانیهای موجود بابت احتمال درگیری ، جرم و جنایت و خسارات احتمالی جانی و مالی با توجه به گستردگی منطقه و جمعیت زیاد و مهمتر از آن عدم حضور پلیس
- ترس و نگرانی بابت احتمال خرابکاری جریانهای سیاسی و اجتماعی مخالف هیپیسم
- مشکلات پیش بینی نشده در طول فستیوال (از جمله بارش شدید در یکی از روزها و مشکل تامین و رسیدن مواد غذایی در روز دیگر)
با وجود همه مشکلات ، کمبودها و نگرانیها ، ووداِستاک با همکاری همگانی ( از عوامل اجرایی و هنرمندان گرفته تا تماشچیان و داوطلبان و حتی همسایگان) بدون هیچ فاجعه ، حادثه بزرگ یا خسارت جانی یا مالی شدید به پایان رسید و تبدیل به مردمی ترین و خاطره انگیزترین فستیوال تاریخ شد. دو مستند خوب با نام Woodstock از این فستیوال و رویداد وجود دارد که میتواند به دید و شناخت شما کمک کند:
یکی به کارگردانی Michael Wadleight و تولید شده در سال 1970 ، و دیگری مستندی تلویزیونی به کارگردانی Barak Goodman و Jamila Ephron با نام کامل ووداِستاک: سه روزی که یک نسل را تعریف کرد Woodstock: Three Days That Defined a Generation تولید شده در سال 2019
Altamont Speedway Free Festival 1969 December 6
تنها کمتر از 4 ماه پس از ووداِستاک ، کنسرت راک دیگری با همان گستردگی در کافرنیا واقع غرب آمریکا برگزار شد. کنسرتی که در تریسی و پارک التامونت که منطقه ای برای مسابقات موتورسواری بود و با جمعیتی در حدود 300هزار نفر برگزار شد. گویا تجربه ناشی از موفقیت ووداِستاک انرژی زیادی جهت ادامه و بازتولید آن ایجاد کرده بود ، و با توجه به فاصله مکانی زیاد فرصت خوبی برای افرادی بود که بدلایل مختلف از جمله فاصله زیاد (بویژه ساکنان غرب آمریکا) شرایط و فرصت حضور در ووداستاک را نداشتند. گویا با مشاهده موفقیت ووداِستاک ، عده ای برا آن شدند فستیوال و فرصتی مشابه را برای ساکنان بخش شرقی فراهم نمایند ، از جنبه دیگر تلاش استفاده و بهره برداری حداکثری از فرصت پیش آمده توسط جنبش و فعالان هیپیسم ، امری بدیهی و منطقی بود. تمامی این عوامل منجر به برگزاری کنسرت بزرگ التامونت در آخرین ماه سال 69 آن هم با فاصله ای در حدود 100 روز از ووداِستاک گردید. کنسرتی که در آن زمان به ووداِستاکِ غربی نیز شهرت یافت. رویدادی که فراگیری هیپیسم را از شرق تا غرب آمریکا تثبیت نمود. اما برخلاف ووداُستاک ، متاسفانه التامونت بدون حاشیه و خسارت جانی نبود!! در این کنسرت به دلیلی شرایط صحنه اجرا (ازجمله ارتفاع کم و نزدیکی تماشاچیان) اجرای کنسرت بدلیل هجوم طرفداران و همچنین بخوردهای خشن گروه امنیتی بارها به مشکل خورده و متوقف گردید. امری که در نهایت منجر به بروز فاجعه و کشته شدن مِرِدیت هانتر جوان 18 ساله آفریقایی تبار بدلیل درگیری با گروه امنیتی و تلاش غیر معقول برای رسیدن به صحنه اجرا جان خود را از دست داد!!
Isle of Wight Festival 1970
فستیوال جزیره وایت سال 70 اولین فستیوال مهم و بزرگ آغاز دهه جدید ، در واقع آخرین فستیوال از دوره اول برگزاریش را برگزار میکرد! فستیوالی که از سال 68 و 3سال پیاپی در جزیره ای (که نام فستیوال از آن گرفته شده) واقع در جنوب انگلستان برگزار میشد ، و پس از فستیوال این سال دچار وقفه ای طولانی و 32 ساله گردید. ولی از سال 2002 دوباره راه اندازی شد. این فستیوال خود سندی بر جهانی شدن هیپیسم بود ، زیرا با وجود اینکه خارج از آمریکا برگزار میشد ، اما از تاثیرات ووداِستاک بی بهره نماند و حضور و افزایش جمعیتی تصاعدی و غیرمنتظره را تجربه کرد. جمعیتی که در زمان خود رکورددار شد! فستیوالی که در سال 68 جمعیتی حدود 10هزار نفر و در سال دوم حدود 150هزار نفر را به خود دیده بود ، در آن سال جمعیتی 600-700هزار نفری را تجربه کرد که تا به امروز هم جمعیتی چشمگیر برای یک فستیوال به حساب آمده و همچنان از این حیث جزو رکورددارهاست. در سال 1997 فیلم مستندی به کارگردانی Murray Lerner با نام Message to Love درباره این فستیوال تولید شد.
1973 Summer Jam at Watkins Glen
آخرین فستیوال مهم از این لیست مربوط به فستیوال راک دیگریست در نیویورک. فستیوالی که همچون فستیوال جزیره وایت توانست از نظر جمعیت رکورد شکسته و وارد کتاب گینس شود. این فستیوال در پیست مسابقات فرمول یک واقع در روستای واتکینز گلن در منطقه ای بنام شایلر کانتی از ایالت نیویورک برگزار شد و جمعیتی در حدود 600هزار نفر علاقمند را به منطقه و این پیست کشاند. ازدحامی که سبب ترافیک بسیار سنگین و صفهای چندین کیلومتری در جاده های اطراف گردید. این فستیوال را شاید بتوان آخرین فستیوال مهم دوران هیپیسم دانست. جنبشی که از اواسط دهه 70 رو به افول گذاشت.
آشنایی با هیپیسم (منبع: ویکی پدیا)
خردهفرهنگ «هیپی» (به انگلیسی: Hippie) یکی از جنبشهای اجتماعی جوانان بود که در دهه ۱۹۶۰ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا آغاز شد و به نقاط دیگر دنیا گسترش یافت. هیپی ضد فرهنگ دهه ۱۹۶۰ است، در اصل جنبش جوانی بود که در اواسط دهه ۱۹۶۰ در ایالات متحده آغاز شد و به سایر کشورهای جهان رواج یافت. کلمه hippie از hipster آمدهاست و برای توصیف ضربان سازها که به دهکدهٔ گرینویچ نیویورک و منطقه Haight-Ashbury در سان فرانسیسکو نقل مکان کردند، استفاده شد. اصطلاح هیپی اولین بار در سانفرانسیسکو با هرب کین که روزنامهنگار سناریو سان فرانسیسکو بود، محبوبیت پیدا کرد. منشأ اصطلاحات hip و hep نامشخص است. تا دهه ۱۹۴۰، هر دو بخشی از زبان عامیانه آمریکاییهای آفریقایی شده بودند و به معنای «پیچیده، در حال حاضر شیک، کاملاً به روز» بودند. Beats اصطلاح hip را به تصویب رساند، و هیپیهای اولیه زبان و ارزشهای ضد فرهنگی Beat را به ارث بردند. هیپیها اجتماعات خود را ایجاد کردند، به موسیقی روانی گوش دادند، انقلاب جنسی را در آغوش گرفتند و بسیاری از داروهایی مانند ماری جوانا و LSD برای کشف حالات تغییر یافته آگاهی استفاده کردند. مد و ارزشهای هیپی تأثیر عمده ای بر فرهنگ گذاشت و موسیقی، تلویزیون، فیلم، ادبیات و هنرها را تحت تأثیر قرار داد. از دهه ۱۹۶۰، جامعه اصلی بسیاری از جنبههای فرهنگ هیپی را جذب کردهاست. تنوع مذهبی و فرهنگی هیپیها مورد حمایت گستردهای قرار گرفتهاند و نسخههای پاپ آنها از فلسفه شرقی و مفاهیم معنوی آسیا به مخاطبان بیشتری رسیدهاست.
پیشینه
جیسی شیدلور، ویراستار اصلی آمریکایی فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد، معتقد است که اصطلاحات hipster و هیپی از کلمه hip گرفته میشوند، که منشأ آن ناشناخته است. کلمه hip به معنای "آگاه، در دانش" برای اولین بار در کاریکاتور ۱۹۰۲ توسط تاد دورگان اثبات شدهاست و اولین بار در یک رمان در سال ۱۹۰۴ توسط جورج وره هوبارت (۱۸۶۷–۱۹۶۷) ظاهر شد. جیم هیکی: یک داستان از غرفههای یک شب، جایی که یک شخصیت آفریقایی-آمریکایی از عبارات عامیانه "آیا شما hip هستید؟" استفاده میکند.
بنیادهای هیپیگری در تاریخ به دوران مزدک، اصلاحگر ایرانی میرسد. مزدکباوران مردم را به زندگی گروهی، آزادی جنسی، تقسیم منابع میان مردم، و گیاهخواری ترغیب میکردند که همگی کمابیش همانند اصول جنبش هیپیگری است. در دوران معاصر در ژانویه ۱۹۶۷، همایشی به نام هیومن بی-این (Human Be-In) در پارک گلدن گیت شهر سان فرانسیسکو باعث محبوبیت فرهنگ هیپیگری شد. این همایش به یک گردهمایی بعدی انجامید که تابستان عشق نام گرفت و بیش از صد هزار نفر در آن شرکت کردند.
آغاز
این گروه که در آغاز در محله هِـیت-اَشبری شهر سان فرانسیسکو ایالت کالیفرنیا ساکن بودند در سالهای ۱۹۶۶ و ۱۹۶۷ توجه جهانیان را جلب کردند. علاقه هیپیها به موسیقی سایکدلیک راک با دیگر ارزشهای این خردهفرهنگ بهویژه با حاشیهگرایی و مصرف مواد مخدر تناسب داشت. تجربه انواع روانگردانها، داشتن موی بلند، جمعهای قبیله مانند، شعار برای صلح، ستایش از دنیای عشق و آزادی، پرورش گل، موسیقی سبک اسید راک و راک و… از جمله فعالیتهای این گروه بود که مورد توجه رسانهها قرار گرفت.
بینش
هیپیها در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ (سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۱) بیش از ۵۰۰ هزار نفر از جوانان هیپی در آمریکا با گریز از خانه تلاش کردند تا با زندگی در جوامع تجربی و گرایش به زندگی اشتراکی، آرمانشهر خود را زنده کنند. دامنه جامعههای اشتراکی آنها، که از گوشههای پَرت کالیفرنیا ریشه گرفته بود به دیگر جاها نیز کشیده شد. آنها با رویگرداندن از زندگی سودپرستانه بورژوایی و ترک خانه و زندگی در گروههای خانوادگی میخواستند به رشد معنوی و روحی برسند. برای آنها گذشته در حد غیرقابل بخششی به نیروهای سرکوبگر وابسته بود و جامعه باید دوباره از نو ساخته میشد. در جامعه برابری طلب آنها اثری از سلسله مراتب سلطه، پدرسالاری، نژادپرستی، نیازهای کاذب، مصرفگرایی، بیگانگی و ادیان سازمان یافته وجود نداشت. آنها میخواستند به جای وابستگی و تماس اجتماعی، هویت ویژه خود را خلق خواهند کرد. برای نوجوانان فراری، آزادی و رهایی با بینش آنها از خویش و جامعهای به دور از محدودیتهای زندگی خانوادگی و مالکیت خصوصی ارتباط نزدیکی داشت. درونمایه این بینش، حمله بیسابقه به تعریف معمول خانواده به عنوان سیستم عامل نظم اجتماعی بود. فلسفه عشق آزاد صرفاً آزادگرایی نبود. بلکه بیان شورش علیه تکهمسری بود. زیرا به عقیده آنان، تکهمسری دست و پا بند بود. زیرا همانطور که مصرفگرایی باعث پیدایش حس حسادت میشود تکهمسری نیز باعث وسوسه و احساسات سرکوب شده و پرورش زنان عصبی و بردهوار در محیط خانه میشود. این جوامع تلاش میکردند فراتر از مرزهای قانونی و اخلاقی جامعه سرمایهداری تشکیل شوند.
تأثیر اجتماعی
سبک لباس و رفتار و ارزشهای هیپیها تأثیر زیادی بر فرهنگ جهان از طریق موسیقی، تلویزیون، فیلم، ادبیات و هنر گذاشت. از دهه ۱۹۶۰ به اینسو نمودهایی گوناگونی از فرهنگ هیپیها در فرهنگ عمومی برخی جوامع پذیرفته شدهاست. برای نمونه پذیرش گونهگونی فرهنگی و مذهبی که هیپیها به آن معتقدند در جوامع بسیاری پذیرفته شد. گرایش به فلسفه خاور دور و مفاهیم روحانی نیز که مورد اقبال هیپیهاست مخاطبان زیادی در جامعه بهطور کل یافتهاست. برگزاری جشنوارههای موسیقی و آزادیهای جنسی و استفاده از غذای سالم و بدون کود شیمیایی از دیگر جنبههای هیپیگری است که در جوامع غربی محبوبیت یافتهاست. در اوج جنگ ویتنام هر فرد فراری از خانه، مانند زندانیان و کسانی که از خدمت سربازی میگریختند بدون توجه به انگیزه، نوعی موقعیت سیاسی پیدا میکرد. نگرانی شدید افکار عمومی آمریکا در مورد گسترش این پدیده موجب تصویب قانون فراریان جوان در کنگره ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۷۴ بود.
پایان
باگذشت زمان ثابت شد که ایده «تعادل طبیعی» الگوی بسیار ضعیفی از اداره امور است و این جوامع نه به عدالت طبیعی بلکه به موقعیت طبیعت بازگشتهاند. آنها با رد عنصر اجباری قوانین، آن دسته از مقررات و نظمی را که کنترلکننده رفتار انسان است کنار گذاشتند. در نتیجه، شخصیتهای قوی و سلطهجو بر دیگران غلبه پیدا کردند. در نهایت این جوامع، مقررات و نظم سرورانهای را بازآفرینی کردند که خود سعی کرده بودند از آن بگریزند. بسیاری از پیروان این ایده، در ادامه زندگی خود تا حد بسیاری از بینش اولیه خود فاصله گرفتهاند.