محمد شیروانی؛ فیلمسازی یاغی اما در حاشیه

اختصاصی سلام سینما – مهین بهزادی: محمد شیروانی از معدود فیلمسازانی است که نامش در کنار مفهوم «سینمای آلترناتیو» در ایران گره خورده است. او متولد ۱۳۵۲ در تهران است، تحصیلاتش را در رشته نقاشی گذراند و از همان سالهای دانشجویی به سراغ سینما رفت. نخستین فیلم کوتاهش، دایره (۱۳۷۷)، در شرایطی ساخته شد که خودش در موقعیت دشواری قرار داشت؛ او در آن مقطع یک سرباز فراری بود. دایره اما در نهایت، درست در دل همان فشارها و محدودیتها، در جشنواره کن برگزیده منتقدان بینالمللی شد و آغازگر راهی شد که شیروانی را به یکی از چهرههای شاخص سینمای غیررسمی ایران بدل کرد.
بیشتر بخوانید:
کارنامه او گسترده و متنوع است: شش فیلم کوتاه، دو فیلم بلند سینمایی (ناف و لرزاننده چربی)، هفت مستند بلند (از جمله رئیسجمهور میر قنبر و ۴۴۴ روز) و چندین ویدئو آرت. آثاری که در بیش از ۴۰۰ جشنواره جهانی – از کن و برلین تا رتردام، لوکارنو، تورنتو و بوسان – نمایش داده شدهاند، اما در ایران تقریبا هیچگاه فرصت دیدهشدن عمومی نیافتهاند. همین تناقض، او را در موقعیت ویژهای قرار داده: فیلمسازی شناختهشده در جهان، و در عین حال غایب در سینمای داخلی.
آلترناتیو بهجای مستقل
شیروانی بارها گفته است که سینمای مستقل در ایران به نوعی تبدیل به ژست شده و او ترجیح میدهد بهجای «مستقل» از واژهی «آلترناتیو» استفاده کند. برای او، آلترناتیو بودن یعنی در برابر قراردادهای سینمایی ایستادن، عبور از روایتهای خطی «شروع، میانه و پایان»، و تجربهگری در فرم و محتوا. به همین دلیل است که در کارهای او گاهی با زبان استعاری و شاعرانه مواجه میشویم (گیلاسهایی که کمپوت شدند)، گاهی با روایتهای بهشدت شخصی و فلسفی (ناف)، و گاهی با اعتراض اجتماعی مستقیم (دستور آشپزی).
از طرفی محمد شیروانی همواره به دنبال سوژههایی متفاوت و چالشبرانگیز بوده است. فیلم مستند ۴۴۴ روز روایت تسخیر سفارت آمریکا در ایران را از زاویه دید گروگانها و گروگانگیران بازگو میکند و در آن چهرههایی مانند ابراهیم اصغرزاده، طراح این تسخیر، و معصومه ابتکار، سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام، حضور دارند. در اثر دیگری به نام رئیسجمهور میر قنبر، شیروانی داستان میر قنبر، مسنترین دانشجوی ایران را روایت میکند؛ مردی که رویای ریاست جمهوری را در سر دارد و طی دههها در انتخابات مختلف شرکت کرده است. شیروانی با انتخاب چنین سوژههایی نشان میدهد که برای او موضوع مهمتر از محدودیتهاست؛ او میکوشد واقعیتهای کمتر دیدهشده را به تصویر بکشد و از زاویهای متفاوت به جامعه و تاریخ معاصر ایران نگاه کند.
برخی منتقدان بر این باورند که آثار شیروانی را باید در دسته سینمای آلترناتیو قرار داد، چراکه نه به قواعد رایج صنعت وابستهاند و نه به دنبال خوشامد مخاطب عام هستند. در نگاه آنها، او فیلمسازی است که «خلق» برایش مهمتر از «ساخت» است؛ یعنی بیرونکشیدن اثر از دل ذهنیت شخصی، حتی اگر نتیجه مبهم، چالشبرانگیز یا غیرقابلطبقهبندی باشد. در مقابل، همین ویژگی باعث شده بخشی از مخاطبان آثارش را «گنگ» و «فاقد ساختار» بدانند. تضادی که بیش از هر چیز نشان میدهد سینمای او مرزهای متعارف را جابهجا کرده است.
اعتراض به سبک محمد شیروانی
کنشهای شخصی شیروانی نیز در امتداد همین مسیر قرار میگیرند. در خرداد ۱۳۹۴، وقتی پس از سالها تلاش دیگر امیدی به نمایش فیلمهایش در ایران نداشت، دست به اقدامی اعتراضی زد: همه فیلمهایش – چه توقیفی و چه آزاد – را در وبسایت شخصیاش قرار داد. کمی بعد، نسخههای یکدقیقهای از فیلمها را در اینستاگرام منتشر کرد تا عملا از چارچوبهای توزیع رسمی فاصله بگیرد. خودش در همان روزها گفته بود که «سینمای جریان اصلی بهخاطر صنعت و بازارش کمتر اجازه تجربهگرایی میدهد، اما فیلم تجربی یعنی مطلقا آزاد». همین آزادیخواهی است که او را در صف فیلمسازان یاغی سینمای ایران قرار میدهد.
او حتی زمانی که برای مدتی ریاست انجمن فیلم کوتاه خانه سینما را برعهده گرفت، خیلی زود استعفا کرد؛ گویی نمیتوانست در ساختارهای رسمی دوام بیاورد. او به عنوان یک فیلمساز نشان داد آلترناتیو بودن فقط در فرم فیلم نیست، بلکه در زیست و کنش اجتماعیاش هم جریان دارد.
در برابر مهاجرت هم همیشه موضعی خاص داشته است. شیروانی معتقد است مهاجرت برای فیلمساز ایرانی شجاعت دوباره آغاز کردن میطلبد، اما در عین حال او را گرفتار نگاه اورینتالیستی غرب میکند؛ نگاهی که فیلمساز خاورمیانهای را همواره در قاب «اگزوتیک بودن» حبس میکند. از همین رو، او در میانه مانده: نه در ایران امکان نمایش گسترده دارد و نه در جهان حاضر است خود را با انتظارات شرقشناسانه تطبیق دهد.
با این حال، پرسشی جدی در مورد سینمای شیروانی همچنان پابرجاست: آیا این مسیر آلترناتیو میتواند فراتر از حلقه کوچک علاقهمندان خاص برود و همچنان الهامبخش نسل تازهای از فیلمسازان باشد؟ یا اینکه آثار او بیش از آنکه به تجربهای جمعی بدل شوند، همچون یادداشتهای شخصی یک هنرمند باقی میمانند؟
آنچه مسلم است، سینمای شیروانی – چه در شکل استعاری و شاعرانهاش و چه در روایتهای اعتراضی و صریحتر – بخش مهمی از تاریخ سینمای غیررسمی ایران را شکل داده است. در جهانی که فیلمسازان بسیاری در برابر قواعد نظارتی عقب نشستند یا راه مهاجرت را انتخاب کردند، او در پی راهی آلترناتیو بود؛ راهی که حتی اگر سخت و پرهزینه باشد، ردّی متمایز در سینمای ایران بر جای گذاشته است.