گالری عکس های روایت عشقی نافرجام / نگاهی به نمایش «داش آکل به گفته مرجان»
.jpg?w=1200&q=75)
هنگامی که پردۀ سالن تماشاخانه رودا در برکلی کالیفرنیا کنار میرود و شخصیت مرد عینکی که شباهت زیادی به صادق هدایت دارد، روی صحنه ظاهر میشود، موجی از احساسات به من هجوم میآورد و گریهم میگیرد و تا صحنهی دوم و سوم که مرجان از طوطی و داشآکل میگوید حالم سرِ جایش نیست. اصلا فکر نمیکردم آنقدر دلم برای تئاتر فارسی و صدا و اجرای زنده تنگ شده باشد. بیآنکه بخواهم نوستالژیک شوم، خودم را در تالار قشقایی و سایه و تماشاخانه اکبر رادی میبینم. این حضور، نه تنها مرا به یاد تئاترهای ماندگار ایرانی میاندازد، بلکه یادم میآورد چقدر جای نمایش ایرانی خوب در آمریکای شمالی خالیست. تاریکیِ پسزمینه و نوری که روی شخصیت مردِ عینکی افتاده است، به نوعی مرا به تالارهای تئاتر ایرانی بازمیگرداند و عطشی برای دیدن و شنیدن دوبارهی نمایش ایرانی در من زنده میشود.
















