جستجو در سایت

1394/07/15 00:14

گزارش از مراسم تشییع پیکر زنده یاد هما روستا/ بنی اعتماد: همچون همای روستا در آشفته بازار مکاره این روزگار یافت نمی‌شود

گزارش از مراسم تشییع پیکر زنده یاد هما روستا/ بنی اعتماد: همچون همای روستا در آشفته بازار مکاره این روزگار یافت نمی‌شود
صبح امروز مراسم تشییع پیگر هما روستا از مقابل خانه هنرمندان انجام شد. رخشان بنی اعتماد کارگردان مطرح سینمای ایران در این مراسم گفت:هما از جنس بی بدیلی بود که در آشفته بازار مکاره این روزگار یافت نمی‌شود.

آیین تشییع پیکر هما روستا هنرمند پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون از مقابل خانه هنرمندان انجام شد. پیکر زنده یاد هما روستا ابتدا به سالن ناظرزاده کرمانی و سپس به سالن سمندریان انتقال یافت و در نهایت به حیاط خانه هنرمندان برای انجام مراسم منتقل شد.

اولین سخنران این مراسم، مجید سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان ضمن عرض تسلیت به حاضران مراسم و یادی از حمید سمندریان همسر درگذشته هماروستا، گفت: برای کسانی که حمیدسمندریان و هما روستا را می‌شناسد، امروز روز غمگین و پردردی است اما خوشحالیم که روح بانو روستا در کنار سمندریان آرام گرفت.

وی ادامه داد: هماروستا سالها درد و رنج کشید ولی لحظه‌ای لبخند از لبانش دور نشد. من به نمایندگی خانه هنرمندان و 12 انجمن این خانه، این غم را به همه هنرمندان و مردم ایران تسلیت می‌گویم.

محمدرضا رحیمی مجری برنامه بود. او اشاره کرد که از سال 1389 و پیش از درگذشت حمید سمندریان، بیماری هما روستا محرز شده بود ولی او کنار سمندریان به خوبی نقش همسریش را ایفا کرد.

 

ر ادامه مراسم رخشان بنی اعتماد آمد سخنانی را بیان کرد. او گفت: گفتن از همای بر پرده سینما و همای بر صحنه‌ی تئاتر نیازمند تکرار نیست. رابطه‌ی رفاقت من با روستای عزیز رفاقت گاه به گاه بود.در تمام سالها هرجایی از او خواستم که به یاری من بیاید، از من به یک اشاره از او به سر دویدن بود.

وی ادامه داد: دامنه این همکاری‌ها از جمع آوری درمان قلب بچه ای بیمار، تا سفر به شهری دور برای نجات زنی از پای چوبه دار و خیلی کارهای دیگر بود. دیدارهای گاه به گاه و نه مداوم ما از جنس زلال زنی بود که هر جا لازم بود، بود و با تمام وجود بود.

بنی اعتماد در آخر گفت: همای عزیز در کنار خوبی‌ها بود بی آنکه منتظر شکار دوربین خبرسازانی باشد که به شکل رایج امروز در بوق و کرنا تیتر کنند «تفقد بانوی نیکوکار هنرمند». هما از جنس بی بدیلی بود که در آشفته بازار مکاره این روزگار کمتر یافت می‌شود.

 در ادامه مراسم ابراهیم حقیقی  هنرمند گرافیست پشت تریبون حاضر شد و ازهما روستا و سالهای بیماری اش گفت.

نمایشنامه خوانی «صدای زخم»  اشکهای حسن معجونی

در ادامه محمد حسن معجونی بخشی از نمایشنامه صدای زخم را خواند. گویا قرار بود هما روستا بعد از بهبودی این نمایشنامه را اجرا کند. معجونی متن را از جیبش بیرون آورد و خواند : من، الیزابت کاستلو، من، هما روستا، هفته‌ی پیش، این هَمستِر رو که با شماره‌ی G125 علامت‌گذاری شده سوار اون گاری کردم. امروز خون‌ِ بیمارِ من توی رگ‌های این G125 می‌گرده. و من امیدوار به نیمه‌ی پُر لیوان فکر می‌کنم. من ناگزیرم به داشتن امید. زنده موندن این G125 یعنی زنده موندن من، و مرگش یعنی مرگ من. من امروز به اون ده‌هزار هَمستری فکر می‌کنم که نتوستن زنده بمونن. و می‌دونم این یعنی سقوط ده‌هزار نفر زن و مردِ امیدوار به تاریکی مطلق ناامیدی. همین امروز من هم می‌تونم یکی از اون ده‌هزار سقوط‌کننده‌ها باشم یا حتا شانس بیارم و نباشم. هرکدوم که باشم به این معنی نیست که عمیقاً رنج نمی‌بَرم از دست‌هایی که توی خون دیگری شُستم، توی خون این هَمسترِG125.

من امروز دیگه نمی‌تونم مثل مردم روستاهای اطراف تربلینکا بگم که از این موضوع هیچ‌چی نمی‌دونستم. نمی‌تونم به خودم بگم این دیگران‌ان که تو گاری‌ها به‌طرف مرگ می‌رن، نه من. حتا نمی‌تونم وانمود کنم که چقدر با زندگی کول، راحت، و مثبت برخورد می‌کنم وقتی تو خواب‌های من ده‌هزار هَمستر وجود دارن که می‌میرن، گاوها و گوسفندهایی هستن که سلاخی می‌شن. وقتی خواب‌های من پُرن از مردمی که توی داخائو، توی گولاگ‌ها، توی سارایوو، افغانستان، عراق، مُردن. پس بذارین گفته‌هام رو با این جمله به آخر برسونم که ما، الیزابت کاستلو، هما روستا، هَمسترِ G125، و همه‌ی زندگان و مردگانِ این زمین، خوابگردهای کابوسی هستیم از رنج و درد و وحشت.

اینجا بود که بغض گلوی معجونی را گرفت کناری کشید و اشکهایش را پاک کرد.

 آخرین حرف هما این بود که دیگر می‌خواهم بروم پیش حمید

در ادامه مراسم فاطمه رزم خواه مادر هما روستا پشت تریبون حاضر شد و گفت: سلام می کنم سلام یک مادر غمدیده غم بزرگ من را گوشه گوشه هایش را  شما گرفتید. من  همیشه دنبال همای خودم دویدم خیلی از من دور بود اما امروز برای همیشه دور می شود به خدا و حمید می سپارمش از همه شما ممنون قدم همه به روی چشم .

مجری برنامه به نقل از مادر هما روستا گفت: آخرین دیالوگی که هما روستا گفت این بود که دیگر می‌خواهم بروم پیش حمید. و سپس سر بر سینه مادر گذاشت و مرد.

کاوه سمندریان فرزنده حمید و هما روستا  آخرین سخنران این مراسم بود که با جمله ای کوتاه از مردم برای حضور در تشییع مادرش تشکر کرد و گفت:  مادر همواره عاشق شما بود و ممنون که امروز در کنارش هستید و در

پرویز پورحسینی، حسن معجونی، علی دهکردی، بهمن فرمان آرا، مهدی میامی، مسعود فروتن، محمدرضا سریر، منیژه محامدی، حجت الله ایوبی، رخشان بنی اعتماد، مریم معترف، ایرج راد، مهوش افشار پناه، مختاباد، مجید سرسنگی، گیتی معینی، پوری بنایی و بسیاری از اهالی تئاتر و سینما و علاقمندان به هنر کشور در خانه هنرمندان برگزار شد.

حجت الاسلام محمود دعایی مدیرمسئول روزنامه اطلاعات نماز ایشان را خوانده و پیکر این بانو به آرامگاه ابدی اش در قطعه هنرمندان واقع در بهشت زهرا تشییع شد.

زنده‌یاد هما روستا روز 4 مهر سال جاری همزمان با هفتاد و یکمین زادروز خود، پس از تحمل چند سال بیماری سرطان در شهر لس‌آنجلس ایالات متحده آمریکا چشم از جهان فروبست.