جستجو در سایت

1395/11/03 20:46

نابرابری جنسیتی در هنر هفتم به روایت آمار

نابرابری جنسیتی در هنر هفتم به روایت آمار
   زنان، تنها پنج‌درصد فیلم‌های پرفروش سینما را کارگردانی کرده‌اند و تنها 14درصد فیلم‌نامه‌های فیلم‌های پرفروش جهان توسط زنان نوشته شده است.

«زنان، تنها پنج‌درصد فیلم‌های پرفروش سینما را کارگردانی کرده‌اند و تنها 14درصد فیلم‌نامه‌های فیلم‌های پرفروش جهان توسط زنان نوشته شده است. همچنین، 18درصد مدیران اجرایی در صنعت سینما را زنان تشکیل می‌دهند و 25درصد تولیدکنندگان سینما در جهان، از میان زنان هستند. در عین حال، آمارها حاکی از آن است که تنها 20درصد تدوینگران و چهاردرصد فیلم‌برداران سینما، زن هستند!» اینها تنها بخشی از نتایج تحقیقات سال 2015 موسسهWomen And Hollywood است که در زمینه مسائل مربوط به تبعیض‌های جنسیتی در هالیوود و به هواداری از زنان این عرصه فعالیت می‌کند. در بخش دیگری از این گزارش که در پایگاه اینترنتی این مجموعه منتشر شده است، می‌خوانیم: «در فهرست عوامل 100 فیلم پرفروش سال 2015 تنها نام هشت زن به عنوان کارگردان به چشم می‌خورد که به عبارتی 7.5درصد این آمار را تشکیل می‌دهد که همه آنها نیز سفیدپوست بودند. به عبارتی دیگر، در مقام مقایسه، تنها یک زن در برابر هر 12.4 مرد!» این حد از نابرابری جنسیتی در حالی قابل بررسی است که حضور زنان در عرصه سینما مربوط به دهه‌های اخیر نیست و از همان آغازین‌روزهای شکل‌گیری سینما، زنان نیز نقش فعالی داشته‌اند. حتما شما هم نام آلیس گی-بلاش را شنیده‌اید؛ زن پیشگام سینمای فرانسه که در اول جولای 1873 در سن‌مانده متولد و به عنوان اولین زن کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس در تاریخ سینمای ناطق شناخته شده است؛ او که 24 مارچ 1968 درگذشت، در زمینه تهیه‌کنندگی و بازیگری هم فعالیت‌هایی داشت. گی-بلاش، طی سال‌های 1896 تا 1920 بیش از 1000 فیلم ساخت که تنها 350 اثر از آن تعداد، در حال حاضر موجود است و البته در میان‌شان 22 فیلم بلند سینمایی نیز دیده می‌شود. او به همراه لوئی وبر؛ بازیگر و فیلم‌ساز آمریکایی، اولین زنان تاریخ این صنعت بودند که استودیوی شخصی فیلم‌سازی نیز تاسیس کردند. در واقع می‌توان گفت که تاریخ هنر هفتم هیچ‌گاه از حضور زنان خالی نبوده و گاه شاهد رویدادهایی اثرگذار از جامعه نسوان در این صنعت بوده‌ایم؛ اما واقعیت این است که آنها مانند بسیاری محیط‌های حرفه‌ای دیگر، به اندازه مردان قدر ندیده‌اند و همیشه از فرصت‌ها و امکانات برابر برخوردار نبوده‌اند؛ و چه بسا نگاه مثبت برابری را هم از سوی مخاطبان، منتقدان و دست‌اندرکاران سینمایی در موردشان شاهد نبوده‌ایم. برای مثال، وقتی چندی پیش به تاریخ 31 دسامبر 2016 در رسانه‌های خبری جهان از جمله International Business Times اعلام شد که اسکارلت ژوهانسون (جوهانسون)؛ بازیگر و آرتیست 32ساله به عنوان بازیگر سال با بیشترین میزان فروش فیلم‌ها در 2016 شناخته شد و در صدر نام‌هایی چون رابرت داونی جونیور، بن افلک، رایان رینولدز و ویل اسمیت ایستاد، برای عده زیادی باورکردنی نبود؛ به هر حال این عرصه مدت‌هاست در تسخیر بازیگران مرد قرار دارد و کمتر زنی توانسته به چنین جایگاهی دست پیدا کند. فیلم‌های او در یک‌سال گذشته در مجموع و در سطح جهانی 1.2میلیارد دلار فروش داشتند که رقمی حیرت‌آور است؛ اما باید دانست که جایگاه واقعی زنان سینماگر، در این‌گونه فهرست‌های آماری گیشه‌ای مشخص نمی‌شود و آنچه از سوی جامعه جهانی در مورد زنان هنرمند اتفاق می‌افتد، زخمی دیرین و ریشه‌دار است که حتی تغییر نگرش‌های اجتماعی در عصر جدید هم نتوانسته آن را التیام بخشد. موسسه آماری و تحقیقاتی آکادمی فیلم نیویورک موسوم به NYFA نتایج تحقیقات خود در زمینه چگونگی و میزان تبعیض جنسیتی در سینمای آمریکا طی سال‌های 2007 تا 2013 را به شکل اینفوگراف در سایت مجموعه خود منتشر و در آن اشاره کرد: «طی بازه زمانی مورد نظر، تنها 30.8درصد شخصیت‌های تصویرشده با کلام در فیلم‌ها را زنان تشکیل می‌دادند؛ در حالی که استفاده ابزاری از آنها آمارهایی بسیار بالاتر دارد. مثلا 28.8درصد زنان در فیلم‌ها بی‌هیچ علت زمینه‌ای و لازم در فیلم‌نامه لباس‌های نامناسب به تن داشتند و این میزان در مورد مردان، تنها 7.0درصد بود. در همان دوره مورد بررسی این انجمن، تعادل میان بازیگران و عوامل زن و مرد پروژ‌ه‌ها تنها در 10.7درصد آثار رعایت شده بود. زنان آمریکایی در حالی شاهد تناسب 2.25مرد در مقابل یک زن به عنوان شخصیت محوری فیلم‌های تولیدشده هستند که در واقع 50درصد بلیت‌های سینماها را آنها می‌خرند!» اگر فکر می‌کنید این آمار در سال‌های گذشته بوده و رویکرد سینمای جهان نسبت به این موضوع بهبود یافته باید بگوییم از نظر کارشناسان و جامعه آماری، هیچ اتفاق مثبتی در سال‌های اخیر نیفتاده است. برای مثال، مارتا تی.اس. لام؛ به‌روزنگار و استاد اقتصاد دانشگاه سان‌فرانسیسکو که کتابی پرفروش چون "شیر یا خط: از بین رفتن اعتماد" را نوشته است، در مقاله‌ای که به تاریخ 17 آگوست سال 2016 در پایگاه به‌اشتراک‌گذاری نوشتار Huffington Post منتشر کرد، نوشت: «نابرابری جنسیتی در سینما بیش از آن چیزی است که تصور می‌شود. یک مثال دم‌دستی‌اش را می‌توان در مراسم اسکار دید. اگر همین حالا بخواهید به اولین فیلم‌سازی که در این مراسم، جایزه گرفته اشاره کنید، بی‌درنگ نام کاترین بیگلو را به زبان می‌‌آورید. اگر از علاقه‌مندان جدی سینما هستند حتما نام فیلمی که به خاطرش اسکار گرفت را هم به یاد دارید: The Hurt Locker! بله او در هفتم مارچ سال 2010 برنده اسکار بهترین کارگردانی شد؛ اما دانستن اینکه او تا این تاریخ، اولین و تنها کارگردان زنی است که اسکار کارگردانی را گرفته است، حتما باعث خواهد شد نگاهی تازه متاثر از وجود نابرابری‌های جنسیتی در اعضای آکادمی پرمخاطب‌ترین جایزه جهانی فیلم داشته باشیم». نکته مورد اشاره خانم لام زمانی بیشتر خودنمایی می‌کند که به سابقه برگزاری این مراسم رجوع کنیم و از خود بپرسیم آیا از زمان برگزاری اولین دوره اسکار به سال 1929 هیچ زنی نتوانسته فیلم خوبی در حد و اندازه سلیقه هیئت‌داوران این مراسم بسازد که این‌قدر دیر به یک فیلم‌ساز زن جایزه دادند؟ در آمار منتشره از سوی جامعه سینمایی سال 2014، می‌خوانیم: «فرانسه، بدترین آمار در مورد این‌گونه تبعیض را دارد؛ به‌ گونه‌ای که در برابر هر 9.1 مرد، تنها یک زن در سینما فعالیت دارد و برزیل با تناسب 1.7مرد در برابر هر یک زن، بهترین کشور در این مورد است».