جستجو در سایت

1398/12/11 00:00

نگاهی به فیلم قاطر (2018)

نگاهی به فیلم قاطر (2018)

  

آخرین فیلم ایستوود 90 ساله با الهام از شخصیتی واقعی به نام لئو اِرل شارپ، کهنه سرباز جنگ جهانی دوم که در نود سالگی برای کارتل، مواد مخدر جابه‌جا می کرد و با لقب El Tata  شناخته می‌شد، ساخته شده است.

شخصیت اِرل در تمام عمر خود به خانواده خود بی توجه بوده و همین امر موجب سردی و تنفر اعضای خانوده اش از وی شده است. در ابتدای فیلم ما اِرل را می بینیم که به خاطر یک مسابقه محلی و کم اهمیت پرورش گل به مراسم نامزدی نوه اش دیر می‌رسد و آنجا با برخورد نه چندان صمیمانه همسر سابق و دخترش مواجه می شود. و در این حین یکی از مهمانان که از قضا روابطی با اعضای کارتل دارد به وی پیشنهاد جا به جایی بار می‌دهد، از همین جا کم کم لقی ها و عدم ظرافت های فیلمنامه نویسی نیک شِنک (Nick Schenk)-که نوشتن فیلمنامه Gran Torinoرا در کارنامه مشترکش با کلینت ایسنوود دارد-  توی ذوق می‌زند، چطور چنین پیشنهادی بدون هیچ شناخت قبلی‌ای مطرح و بدون درنگ پذیرفته می‌شود؟ 

هنگامی که جزئیات شخصیت قهرمان و درونیاتش درست پرداخته و تصویر نشده ما چطور می توانیم از انگیزه ها و کنش هایش برداشت منطقی کنیم؟ این همه مُصر بودن پیرمرد در انجام کار خلاف چیست؟ صرفا انگیزه اش مالیست یا با این کار احساس زنده بودن می کند؟ فیلم برای ما روشن نمی کند، گویی بیشتر این سیر را طی می‌کند تا پولدار شود و در آخر این نصحیت خود ایستوود را از زبان وی بشنویم که : " زمان همه چیزه، من می تونم هر چی میخوام بخرم ولی زمان رو نه". فیلم چندین بار این تاکید را دارد که خانواده خیلی مهم است و خانواده همه چیز است و ....  موضوعی که از سینمای کلاسیک آمریکا تا به امروز در فیلم های هالیوودی بر آن تاکید شده، اما در اینجا گویی صرفا در حد دیالوگ و شعار مانده است، در رفتار اِرل استون کجا می توان این موضوع را مشاهده کرد؟ او که به محض پولدار شدن وقتش را صرف خوشگذرانی میکند وشب را با دو فاحشه در اتاق هتل سپری می کند و بعد تر هم در آن مهمانی که رئیس کارتل ترتیب داده است به خوشگذرانیش ادامه می‌دهد، کجای این آدم دغدغه خانواده دارد؟!

به نظر می رسد رسوب عقاید راست گرایانه و ناسیونالیسمِ آمریکاییِ- مایل به نژادپرستی - ایستوود در فیلمش رسوب پیدا کرده، از مواجه‌ی پیرمرد قهرمان فیلم با یک خانواده سیاهپوست که چرخ ماشینشان پنچر شده و اتلاق کردن کلمه کاکاسیاه با تحویل لبخند به آنان تا تصویری که از مکزیکی ها در فیلم ساخته. تیپ های مرسوم خلافکار که همگی جز خلافکاری شخصیت مجزایی ندارند و هویتشان با کار خلاف و موادفروشی گره خورده است. شخصیت اصلی فیلم موسیقی کانتری گوش میدهد و با آن زمزمه می کند و نسبت به تکنولوژی و گوشی های هوشمند به شدت بدبین است و معتقد است روابط در فضای مجازی روابط انسانی واقعی را محدود کرده است؛ گویی در گذشته‌ی طلایی ای که در ذهن خود ساخته گیر کرده ، فارغ از موضع گیریش به خود مسئله کنونی صرفا به ارزش های گذشته چسبیده و از واژگونی آن ارزش ها دل نگران است.

شخصیت پلیس مبارزه با مواد مخدر کالین بِیتس(با بازی برادلی کوپر) و کشمکشش با این پرونده نیز پرداخت درستی ندارد، هیچ نشانه ای از هوش سرشار و یا شخصیت مصمم در وی وجود ندارد که برای بیننده جذاب شود. تنها مواجهه جذاب این دو در کافه است که مواجهه ای نه با جایگاه پلیس و متهم،بلکه مواجهه دو نسل، دو تجربه زیسته، دو انسان است.اما باز هم بدلیل ضعف شخصیت پردازی درست که دلایلش را پیشتر ذکر کردم حرفای پیرمرد در مورد خانواده تاثیر گذاری لازم را ندارد و بیشتر شبیه به نصایح کلیشه ای همه‌ی پیرمردهاست.

به نظر می رسد "قاطر" از مسیر فیلم شدیدا ایدئولوژیک "تک تیرانداز آمریکایی" زیاد دور نیست و ایستوود نود ساله در حال اضافه کردن فیلم های ضعیف به کارنامه اش است.