آب دهان (مطرب) روی صورت ایران

زمانی که پیش تولید فیلم مطرب رسانه ای شد با توجه به فیلم های قبلی مصطفی کیایی فکر می کردم حتما این فیلم با دیگر کمدی های اکران شده ی این سال ها تفاوت زیادی خواهد داشت حداقل بتواند یک کمدی سالم و خنده آور به دور از ابتذال و سخیف بودن باشد که این روزها نمونه های چنین شبه کمدی هایی در سینمای کشورمان مرسوم شده اما مطرب هم یکی دیگر از آثار شبه کمدی های مبتذل است و باعث تاسف که مصطفی کیایی این فیلم را ساخته کسی که در کارنامه هنری اش آثار مهمی دارد اما مشخص نیست چرا فیلمسازان ما به این شکل افت نگرشی پیدا می کنند اگر نام کارگردانان را از اینگونه فیلم ها دربیاوریم انگار همه ی این آثار را یک نفر ساخته است.
فیلم مطرب هفتمین ساخته مصطفی کیایی یک اثر تیکه و پاره است فیلمی که بر اساس شبه کمدی های مرسوم ساخته شده و این بار کشور ترکیه میزبان این اثر شده است اساسا فیلمسازان ما برای حرف زدن سیاسی و عقده گشایی شان کشور دیگری را انتخاب می کنند و حالا مصطفی کیایی با یک طرح چند خطی الکن و پیش پاافتاده کاراکترهایش را به ترکیه برده تا آنها در آنجا بتوانند به ایران و ایرانی توهین کنند، اساسا نمی شود به مطرب به عنوان یک اثر سینمایی نگاه کرد خط روایی فیلم آن چنان آشفته است که انگار مطرب را یک فیلم اولی یا کسی ساخته که ضد ایران بوده دیالوگ هایی که در فیلم گفته می شود به شدت فاجعه آور است دیالوگ های سخیفی که از زبان ابراهیم به زبان می آید فاجعه تر و اضافه کنید که فیلمساز به چه اندازه از زندگی در ایران متنفر بوده که دیالوگ های ضدایرانی در دهان کاراکترهایش می گذارد و اصلا برایش هویت ایرانی مهم نیست کاراکترهای مطرب همگی از ایران متنفرند و فکر می کنند اگر به کشورهای دیگر پناه ببرند اوضاع و احوال بهتری کسب می کنند، مطرب یک فیلم موقعیت محور است که تبلیغات آن بعنوان یک فیلم کمدی دروغی بیش نیست هیچ نمایی از این فیلم حتی خنده ای کم رنگ برای مخاطب بوجود نمی آورد سرتاسر مطرب شعارهایی ست توخالی و حیرت آور که باعث متبذل بودن آن شده است، مطرب به هیچ عنوان نمی تواند شخصیت سازی کند برای همین موقعیت سازی به کمک این فیلم آمده و باعث شده مطرب به یک فیلم هجو تبدیل شود، بخش ابتدایی فیلم کش آمده است به یاد بیاورید ازدواج زیبا با سیامک چه تاثیری می تواند برای این فیلم داشته باشد بهتر نبود بجای این ازدواج نافرجام زیبا، فیلمساز به فواد و چگونگی بدهکاری او و مهاجرتش می پرداخت، در سکانسی زیبا به خانه پدرش می آید و می گوید دیگر نمی تواند با سیامک زندگی کند در همان سکانس فواد را بالای دیوار می بینیم که معلوم نیست چیکار می کند، موضوع ازدواج فواد و آن خواننده ترک در ترکیه معلوم می شود که اساسا طرح این موضوع منطق ندارد چون ازدواج فواد و نازان می توانست در ایران مطرح شود اما وقتی زیبا در ترکیه تبلیغ کنسرت نازان را می بیند می گوید این عروس ماست! اینکه فواد به خانواده خود دروغ گفته است که در آمریکا زندگی می کند و با نازان ازدواج کرده در صورتی که او در ترکیه نوکر و پرستار بچه نازان است یک موضوع به شدت تکراری است و فاجعه برانگیز که جوان ایرانی برای ادامه زندگی خود حاضر شده در مملکت غریب برای یک خواننده زن ترک بردگی کند و جالب است که یک زن ترک باید به ما یاد بدهد که مسلمان دروغ نمی گوید، سکانس دونفره فواد و ماشاالله را به یاد بیاورید ماشاالله می گوید خسته شدم که در ایران کار می کنم وضع خوبی ندارم دوست دارم آخر عمری جای دیگری (آمریکا ترکیه یونان) زندگی کنم و بعد دست هایش را به فواد نشان می دهد که مثلا چقدر کار کرده است و آخرش هم هیچی، اما در همان سکانس های اول زمانی که ابراهیم برای دعوت از ماشاالله به تعمیرگاهش می رود ماشاالله به ابراهیم می گوید بلاخره باید پول دربیاورم، حالا کار کردن در یک تعمیرگاه در ایران که مشخص است که ماشاالله صاحب آن بوده خوب است یا بردگی در ترکیه یا آمریکا؟؟؟ زیبا در سکانسی دونفره با آقای پارسا آقازاده ای که پسر سفیر ایران در ترکیه است از جمهوری اسلامی دفاع می کند اما این دفاع برای مصلحت خودش بوده و اساسا تقلبی است چرا که زیبا تلاش می کند تا به ایران برنگردد و چقدر خوب که پاسپورت های این سه نفر ربوده می شود اینطوری می توانند راحت تر پناهنده شوند.
حرف کلی فیلم این است وقتی یک انسان نتواند در کشور خودش به آرزویش برسد حتما در یک کشور بیگانه البته همسایه می تواند کنسرتی بدهد که سه هزار نفر تماشاچی داشته باشد این افکار و نگرش از پایه یک توهین به ایران تلقی می شود اما مهم نیست ، مهم این است که فیلمساز برای رسیدن به گیشه مطلوب و دلخواه دست از هنرش بکشد و اثری الکن برای اقتصاد بهتر خود خلق کند و این باعث تاسف است که مصطفی کیایی بعد از شش اثر مهمش فیلمی مثل مطرب بسازد.
این فیلم هیچ نکته ی مثبتی ندارد بازی پرستویی هم که این روزها به شدت افت کرده است تازه داشتیم بازی او را در لس آنجلس تهران فراموش می کردیم که مطرب اکران شد. محسن کیایی هم که انگار در نقش های قبلی اش مانده و اساسا هیچ وقت نمی توانیم یک بازی متفاوت از او ببینیم.
این یادداشت در روز دوم اکران این فیلم در حال نوشته شدن است تا کنون این فیلم توانسته هفتصد میلیون تومان بفروشد و سازندگانش از این بابت خیلی خوشحالند اما واقعا این شادمانی از فروش چنین فیلمی می تواند خوشایند باشد؟ مطرب اگرچه به فروش مطلوب می رسد اما باید دید این فیلم می تواند در یاد مخاطب بماند؟ خیر مطرب قطعا یک اثر فراموش شدنی است، احتمالا این میزان از فروش به دلیل تاخیر یک هفته ای در اکران بوده یا ترس مخاطب از توقیف شدن فیلم!
لازم به ذکر است که نگارنده برای فیلم های قبلی مصطفی کیایی نقد مثبت نوشته و اینکه چرا او حاضر شده مطرب را بسازد حیرت آور است.